آقای روحانی از هیچ کدام از این نظرات شبیه آیت‌الله هاشمی نیست. ایشان کسی بود که اکثر در مسئولیت‌هایی که پدر بودند حضور داشتند و از مجلس تا مجمع و شورای امنیت ملی حضور داشتند. اینکه تفکر ایشان از همه کسانی که در انتخابات شرکت کردند به پدرم نزدیک‌تر بود شکی نیست ولی این که ایشان بخواهد میراث هاشمی را ادامه دهد این طور نیست.

شما الان به بحث فسادهای اقتصادی که از تلویزیون پخش می‌شود نگاه کنید. این باعث خشم مردمی می‌شود که حتی کار ندارند و زندگی آن‌ها به یارانه وابسته است.

البته شکایت مردم فقط از فساد اقتصادی نیست بلکه شکایت از فساد در آزادی، امنیت، رد صلاحیت و انتخابات هم وجود دارد و در نهایت این نارضایتی جایی سر باز می‌کند.

پس با این شرایط شاهد رخ دادهایی مثل اعتراضات آبان خواهیم بود.

بله قطعا خواهیم بود و مسئولین باید فکری برای آن بکنند و برنامه داشته باشند وگرنه مشکلات روز به روز بیشتر می‌شود.

در این شرایط چطور می‌توان مردم را راضی کرد؟

زندگی‌ای که باید را برای آن‌ها فراهم کنیم. اولین نیاز یک نفر در ایران امروز چیست؟ کار. بعد هم مسئله بهداشت، آموزش و حمل و نقل را باید مدنظر قرار داد تا مردم در آرامش باشند.

ما در انتخابات‌های 92، 94 و 96 با پشتوانه آقایان خاتمی و هاشمی سه بار پیروز شدیم و وعده‌های اقتصادی مهمی دادیم که برآورده نشد. در این وضعیت آیا مردم باز هم در انتخابات شرکت می‌کنند؟

باید مسئله را کلان‌تر دید. آیا همه نمایندگان مجلس حامی دولت بودند؟ آیا حامیان دولت در مجلس در اکثریت بودند؟ از سوی دیگر دست دولت چقدر باز بود و چقدر اختیار داشت؟

ما روزی بیش از دو میلیون بشکه در روز نفت صادر می‌کردیم ولی حالا می‌گویند به روز ی پانصد یا حتی سیصد هزار بشکه در روز رسیده‌ایم. کاهش این حجم از فروش نفت در یک اقتصاد نفت بنیان را کجا به جز مالیات باید تامین کرد؟ مالیات را از چه کسی به جز همین مردم باید گرفت؟ در نهایت فشار باز هم به مردم می‌آید.

این که دولت در حوزه اقتصاد نتوانسته کاری برای آرامش مردم بکند دلایلی به جز برنامه بد دولت دارد، دلایلی مثل عدم ادامه برجام و تصویب نشدن قوانین مبارزه با پولشویی و دیگر موارد این چنینی مانع از این شد تا دولت آن کاری را که می‌خواهد بکند.

متاسفانه امروز همه با هم درگیر هستند و اگر اتفاقی بدی بیافتد بسیاری خوشحال می‌شوند چون می‌خواهند بگویند دولت نتوانست این کار را بکند. این نشانه این است که وطن دوستی و اسلام دوستی ما از بین رفته و ایراد دارد. ما اگر به اسلام دوستی، وطن پرستی و ایران اعتقاد داشتیم نباید از اشتباه یک مقام دولتی خوشحال می‌شدیم بلکه باید با تذکر راه اصلاح را برای او باز می‌کردیم.

با این وجود من باز هم معتقدم مردم باید در انتخابات شرکت کنند. اگر مردم شرکت نکنند کسی رای نمی‌آورد و به مجلس نمی‌رود؟ اگر حتی پنجاه نفر هم به مجلس بروند می‌توانند تا حدودی مانع کار تمامیت‌خواهان و اقتدارگرایان شوند.

مردم امروز این شبه را دارند که چنین چیزی ممکن نیست چون در این دوره با سی نماینده از تهران و چند ده نماینده از دیگر نقاط کشور چنین اتفاقی نیافتاده و این حضور اثری ندارد.

ولی به نظر من اثر دارد چون نطق امثال صادقی و سلحشوری امید آفرین و موثر است.

این روزها خیلی‌ها می‌گویند مجلس زینتی شده.

من این را قبول دارم و درست است که جلوی خیلی کارها با یک دستور گرفته می‌شود ولی شما نگاه کنید آقای هاشمی با فکر خود توانست بسیاری جاها جریان وقایع را عوض کند.

ما هیچ وقت نباید از انتخابات کنار بکشیم چون کشور متعلق به ما است و باید برای مردم زندگی بهتری درست کنیم ولی من معتقدم با حضورمان حداقل می‌توانیم جلوی بعضی کارها را بگیریم.

شما به تاثیر شخصی اشاره داشتید. بسیاری امید داشتند بعد از مرحوم آیت‌الله هاشمی آقای روحانی بتوانند به نوعی میراث دار منش سیاسی آیت‌الله هاشمی باشند. آیا ایشان توانستند چنین کاری بکنند؟

ببنید هر شخصیتی مجموعه‌ ویژگی‌های شخصی خودش را دارد و اصلا نمی‌توان افراد را این چنین با هم مقایسه کرد. شاید بگویید چون آیت الله هاشمی پدرم است این را می‌گویم من واقعا هیچ کس را مثل پدرم ندیدم. شما خاطرات ایشان را که بخوانید می‌بینید ایشان با دایره‌ای گسترده‌ از مردم و مقامات در ارتباط بوده. ایشان بارها از اقوام و آشنایان درباره حال مردم و وضع بازار می‌پرسید و صرفا به نظر کارشناسی قناعت نمی‌کرد.

ویژگی دیگر ایشان تواضع شدید ایشان بود. من به خاطر دارم که وقتی درباره چگونگی حل مشکل با عربستان از ایشان سوال پرسیدم گفتند: من کاری نکردم و فقط در اولین ملاقاتم با پادشاه عربستان تواضع به خرج دادم و ایشان قانع شد که دو کشور قصد دارند با هم کار کنند.

آقای روحانی از هیچ کدام از این نظرات شبیه آیت‌الله هاشمی نیست. ایشان کسی بود که اکثر در مسئولیت‌هایی که پدر بودند حضور داشتند و از مجلس تا مجمع و شورای امنیت ملی حضور داشتند. اینکه تفکر ایشان از همه کسانی که در انتخابات شرکت کردند به پدرم نزدیک‌تر بود شکی نیست ولی این که ایشان بخواهد میراث هاشمی را ادامه دهد این طور نیست.

مسئله بعد این است که شخصیت آقای هاشمی و روحانی متفاوت است. آقای هاشمی از بنیانگذاران انقلاب و تدوین کنندگان سیاست‌های نظام بودند و حرف ایشان و آقای روحانی بسیار فرق داشت و حرف ایشان بسیار اثر گذارتر بود و ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم رفتار و تاثیر آقای روحانی مثل آقای هاشمی باشد.

مخالفین آقای روحانی می‌گویند که هیچ کس به بدی او نمی‌توانست طرح افزایش قیمت بنزین را اجرا کند و او چنین کاری کرد تا با تحت فشار گذاشتن نظام اجازه مذاکره با آمریکا را بگیرد. نظر شما چیست؟

کسی می‌تواند چنین تحلیلی بدهد که اطلاعات کامل داشته باشد. من واقعا پشت پرده این اتفاقات را نمی‌دانم ولی از صحبت‌های آقای روحانی و مطهری این طور دریافتم که این رخ داد خواست حاکمیت بوده. با این همه این کار بر اساس قانون، ضروری بود و  باید هر ساله اتفاق می‌افتاد و به مردم هم گفته می‌شد که ما بنزین را گران می‌کنیم و به شما یارانه می‌دهیم. ولی اشتباه اصلی این بود که چنین کاری نکردند.

به نظر من بعد از چهل برای جمهوری اسلامی خیلی زشت است که شصت میلیون نفر بخواهند یارانه بگیرند. این یعنی ما نتوانستیم زندگی خوبی برای مردم خود ایجاد کنیم و این برای ما ننگ است و افتخار نیست که آن را اعلام می‌کنیم.

این رخداد را به پای سیاست‌های لیبرال آقای هاشمی، خاتمی و روحانی می‌گذارند که خلاف مشی جمهوری اسلامی بود.

اصلا تعدیل اقتصادی باید رخ دهد. مگر می‌شود قیمت یک کالا چهل سال ثابت باشد؟ این رخداد حتی در کشورهای سوسیالیستی صورت نگرفت. مشکل این‌جا است که تعدیل اقتصادی درست رخ نداد و گرنه ما این مشکلات را نداشتیم.

در تمام این سال‌ها دختر آیت‌الله هاشمی بودن برای شما سود داشت؟

در تمام این سال‌ها دختر ایشان بودن سود نداشت، ولی افتخار داشت. نه تنها بعد از انقلاب بلکه حتی قبل از انقلاب هم دختر هاشمی بودن برای من افتخار بود. من در مدرسه هم که بودم با افتخار می‌گفتم من دختر هاشمی هستم و فکر می‌کردم شغل پدرم زندانی بودن است و می‌گفتم دختر یک روحانی زندانی هستم.

با این همه برای شخص من سودی نداشت ولی برای بیمارها سود داشت. من با کمک و اعتبار ایشان بنیاد بیماری‌های خاص را ایجاد کردم و توانستم کاری برای مردم بکنم و این سودها سود خوبی هم بود.

ما از نظر مالی که مشکل و نیازی نداشتیم و به اندازه یک خانه و ماشین از پدر و مادر به ما رسیده بود و همین حالا هم نیازی به حقوق و مزایای جایی ندارم.

آقای هاشمی همانطور که رهبری و حتی آیت‌الله یزدی گفتند ایشان نه تنها بعد از انقلاب و ریاست جمهوری به مالش اضافه نشد، بلکه از مالش کم هم شد.

شما از تواضع و ساده زیستی آیت‌الله هاشمی گفتید. این تصویر با تصویر ارائه شده از سوی مخالفان در تضاد است. تصویری که از یک هاشمی اشرافی‌گر سخن می‌گفتند. این تصویر از کجا آمد و چرا آقای هاشمی با آن مقابله نکرد؟

آقای هاشمی یک زندگی معمولی داشتند و بیشتر درآمد خود را خرج مبارزه و نیازمندان می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که همه مردم باید حداقل یک درآمد معمولی داشته باشند.

ریشه این اتهامات به آیت‌الله هاشمی به قبل از انقلاب و مجاهدین خلق باز می‌گردد. پدر تا یک زمانی به این‌ها کمک مالی می‌کرد ولی وقتی التقاط رخ داد و تصفیه در سازمان رخ داد ایشان کمک‌های خود را قطع کردند.

این اتهامات از همان زمان آغاز شد. من به خاطر دارم که آن زمان من به مدرسه رفاه می‌رفتم که معلم و دانش آموز وابسته به مجاهدین بسیار داشت و از همان زمان شروع کردند به پدر القابی مثل فئودال دادند.

بعد از انقلاب هم مجاهدین در برنامه‌های خود علیه ایشان صحبت می‌کردند و ایشان را فردی تجمل‌گرا معرفی می‌کردند. جو آن‌چنان بود که یکی از هم دانشگاهی‌ها به من گفت می‌دانی که برای عقد دختر هاشمی از هلند گل آوردند؟ او بعد از شناختن من باور کرد که این حرف‌ها دروغ است.

از طرف دیگر یک دروغ دیگر را هم یک مجله خارجی به راه انداخت و گفت که ایشان پنجمین ثروتمند جهان است. ماجرای ویلا  هم که اساسا کذب بود و آن اقامت در لتیان هم مختص آقای هاشمی نبود و مسئولان دیگر هم به آن‌جا می‌رفتند ولی چون ایشان نوشته همه فکر می‌کنند فقط ایشان استفاده می‌کرده.

برخی به  ایشان می‌گفتند چرا این‌ها را می‌نویسید؟ ایشان می‌گفت من رئیس جمهور این کشورم ولی بالاخره از این دنیا می‌روم و می‌خواهم بعدها مردم کشورم بدانند رئیس جمهورشان واقعا چه کسی بود و چه کرد.

آیت الله هاشمی زاهد بود اما زهد فروش نبود، در حالی که امروز زاهد نداریم ولی زهد فروش بسیار داریم. من با همه مسئولین کشور رفت و آمد داشتم و می‌دانم زندگی بیشتر مسئولین  در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب قابل مقایسه نیست و خیلی فرق کرده در حالی که زندگی پدر من فرقی نکرد و حتی زندگی قبل از انقلابش از زندگی بعد از انقلابش خیلی بهتر بود.

آقای هاشمی در سال 88 با مواضعی که گرفت فشار بسیاری را تحمل کرد. اگر به آن سال برگردیم شما توصیه به احتیاط یا حتی عافیت طلبی بیشتر به ایشان نمی‌‌کنید؟

نه. اتفاقا دوست داریم همان حرف‌ها را بزند. به خاطر دارم قبل از نماز جمعه آخرشان ایشان به ما گفتند که من دو راه دارم. یکی این که آن‌چه مصلحت می‌دانم را بگویم که باعث فشار آمدن به شما می‌شود. یکی هم اینکه آن‌چه آن‌ها را دوست دارند بگویم که آن وقت شما بهترین زندگی را خواهید داشت و البته من راه اول را انتخاب می‌کنم. ما هم گفتیم که ما راه انتخابی شما را قبول داریم و خوب نیست بعد از هفتاد سال راه خود را تغییر دهید.

زمانی هم که قصد داشتند به نماز جمعه بروند خیلی اصولگرایان به ایشان زنگ زدند و گفتند چیزهایی بگویید. ما نگران بودیم که نکند آن تماس‌ها، جلسات و تهدیدهایی که می‌شدند اثر بگذارد ولی ایشان توجه نکردند به ما گفتند من به چیزی که فکر می‌کنم درست است و به سود مردم است انجام می‌دهد.

ایشان نه تنها در هشتاد و هشت بلکه در انتخابات ریاست جمهوری هم چنین کرد. ایشان به خاطر مردم تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند. حتی وقتی به ایشان گفتند که رد صلاحیت می‌شوید گفتند رد صلاحیت کنید چون من به خاطر مردم آمدم و نمی‌توانم به مردم دروغ بگویم.

از رد صلاحیت ناراحت نبودند؟

نه. خیلی خوشحال شدند. ایشان بعد از ثبت نام خیلی ناراحت بودند و به یادم دارم سر نماز به من گفتند که من تا به حال سنگینی باری را این چنین حس نکرده بود و برای خوابیدن قرص آرام بخش خوردم و نگرانم. روزی که شب قرار بود خبر رد صلاحیت ایشان از تلویزیون پخش شود آقای روحانی و لاریجانی به ایشان مراجعه کردند که انصراف دهند ولی ایشان قبول نکردند و در نهایت بعد از اعلام خبر رد صلاحیت بسیار خوشحال شدند. ایشان خوشحال بود و با خنده می‌گفت این اتفاق برای من بهترین اتفاق است.

بعد از 88 دو اتفاق مهم دیگر هم می‌افتد از جمله بازداشت مهدی و فائزه هاشمی. ایشان برای فرزندانش کاری نتوانستند بکنند یا نخواستند بکنند؟

آقای هاشمی خیلی به قانون پایبند بود. ایشان می‌دانست که با فائزه و مهدی به ناحق برخورد شده. در این میان مهدی به شدت میل داشت بیاید تهران و حتی زندان برود. بابا هم می‌گفت من قبول دارم بیایی و به دادگاه بروی ولی دادگاه عادلانه نخواهد بود.

زمانی که قرار شد مهدی بیاید خواست بایا سه چیز بود. قاضی و بازجوی مستقل و همراهی وکیل در مراحل پیگیری پرونده که هیچ‌کدام اتفاق نیفتاد. با این همه آن‌ها باز هم آن‌ها اصرار داشتند مهدی نیاید و حتی بچه‌های وزارت اطلاعات در دوبی مخالف برگه عبور دادن به مهدی بودند ولی آن‌ها گفتند به فرودگاه و پلیس دوبی می‌گوییم که به مهدی اجازه خروج ندهند.

همان شب هم فائزه را گرفتند که مهدی بترسد و نیاید ولی مهدی گفت من حتما می‌روم تهران و در نهایت این اتفاق هم افتاد و مهدی به تهران بازگشت.

برسیم به وفات ایشان. شوک برانگیزترین مرگ سیاسی بعد از وفات امام. حالا سه سال بعد از فوت ایشان شبهات مرگ ایشان برای شما برطرف شده؟

نه شبهات هنوز ادامه دارد و بیشتر هم می‌شود. آن پرونده‌ای هم که در شورای امنیت ملی ایجاد شد به اصرار من بود و من شخصا به آقای شمخانی درخواست دادم چنین کاری بکنند. من گفتم که امور مرسوم درباره مرگ ایشان انجام نشده. هر کسی فوت شده به بیمارستان برسد یا زیر چهل و هشت ساعت در بیمارستان فوت کند باید در مورد آن بررسی‌هایی مثل کالبد شکافی رخ دهد که چنین نشده و حتی گواهی فوت ایشان صادر نشده چون هیچ پزشکی حاضر نبوده علت مرگ را ناراحتی قلبی ذکر کند و گواهی بعد از دو هفته صادر شود.

ایشان گفت من این مسائل را نمی‌دانستم و حالا با توجه به این مسائل تحقیق می‌کنیم، البته ابزاری برای تحقیق نداریم و جایی هم که ابزار تحقیق دارد معلوم نیست کاری که ما می‌خواهیم انجام بدهد یا نه.

بعد از مدتی ایشان خبر از یافتن رادیواکتیو در بدن بابا و البته مامان دادند و به شکلی با ما بازی کردند چون من مادر را بردم خارج از کشور و آزمایش کردند و آن‌جا به من گفتند مادر به رادیواکتیو آلوده نیست. مگر می‌شود بابا جایی برود که من و مادر آلوده شویم ولی پاسدارهای ایشان نه؟

بعد گفتند حوله ایشان رادیواکتیوی است چون زیر پای ایشان بود و احتمالا ادرار ریخته شده که در تماس با عمویم، دکتر هاشمی وزیر بهداشت و سرتیم حفاظت ایشان به این نتیجه رسیدیم که اصلا حوله‌ای زیر پای بابا نبوده.

در انتها این سوال در ذهن مردم ایجاد می‌شود که شما چطور هنوز از اصلاح نظام سخن می‌گویید و چرا به این کار علاقه دارید؟

چون جان پدر من بر سر اصلاحات رفت و ما باید راه او را ادامه بدهیم. اگر ما این کار را نکنیم به ایشان جفا کردیم.

سلام نو – سرویس سیاسی: فاطمه هاشمی، فرزند بزرگ آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی و تا قبل از درگذشت او کم حاشیه‌ترین فرزند او در دنیای سیاست بود. او با اینکه از پایه‌گذاران حزب اعتدال و توسعه بود اما هیچ گاه به اندازه دیگر خواهران و برادرانش در رسانه‌ها مطرح نبود و بیش‌تر مشغول تدریس در دانشگاه و رسیدگی به امور بنیاد امور بیماری‌های خاص بود.

اما پس از درگذشت نابهنگام آیت‌الله، این فاطمه هاشمی بود که به شکلی جدی پرونده سوال برانگیز این مرگ را به شکلی جدی پیگیری کرد، به شورای امنیت ملی رفت و به پرسش‌های رسانه‌ها پاسخ داد.

او درست مثل خواهرش فائزه پر جنب و جوش و البته پر مشغله است. گفت‌وگو با او یک ساعت قبل از سفر کاری‌ای که داشت انجام شد، آن هم در حالی که تا لحظات آخر درگیر هماهنگ کردن برنامه‌هایش بود.

فاطمه هاشمی سه سال پس از درگذشت پدرش هم‌چنان از سوال‌های بی‌پاسخ پرونده مبهم این مرگ می‌گوید و معقتد است پاسخ‌های شورای امنیت ملی قانع کننده نبود.

او هم‌چون آیت‌الله هاشمی به سیاست نگاهی واقع گرایانه دارد و معتقد است باید در انتخابات مشارکت کرد تا حضور نمایندگانی از جنس محمود صادقی و پروانه سلحشوری در مجلس تداوم یابد.

در ادامه مشروح گفت‌وگو با فاطمه هاشمی، فرزند ارشد آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی با سلام نو را می‌خوانید.فایل ویدئویی این گفت و گو نیز فردا منتشر خواهد شد.

چه شد که اعتراضات آبان ماه به این شکل رخ داد و چرا این سطح از گستردگی و خشونت را داشت؟

اتفاقاتی که در پایان آبان افتاد خیلی بدی در کشور بود و می‌توان آن را خروش مردمی دانست که احساس می‌کردند به آن‌ها توهین شده و بدون اطلاع آن‌ها قیمت بنزین افزایش یافت.

شما می‌بینید بر اساس گزارشاتی هم که می‌رسد عموم کسانی که در اعتراضات حضور داشتند از قشر ضعیف جامعه بودند که با اعتراض خود می‌خواستند بگویند که باید به آن‌ها توجه کرد و احترام گذاشت. شاید گروه‌های مختلفی بعد از دو سه روز وارد ماجرا شدند ولی در مجموع برخورد درستی با معترضین نشد.

ولی دولت و حاکمیت باید اعتراضات مدنی را قبول داشته باشند و هیچ وقت از مردم نخواهند که اعتراض نکنند چون از روز نخست تاکید امام این بود که به خواست مردم توجه شود. امام آن زمان به خبرگان می‌گفتند اکثریت مردم هر چه را خواستند باید انجام شود حتی اگر شما فکر کنید آن مسئله به صلاحشان نیست چون شما ولی مردم نیستید، وکیل آن‌ها هستید و نمی‌توانید مانع خواست اکثریت شوید.

مردم در اعتراضات نشان دادند می‌خواهند نیازهای اولیه آن‌ها تامین باشد و بتوانند با آرامش زندگی کنند. شما نگاه کنید در اعتراضات آبان کسانی به میدان آمدند که شغل درست و در آمد کافی نداشتند.

شما اشاره به ورود برخی‌ها به اعتراضات کردید. مسئولان همیشه از نقش کشورهای مختلف از جمله آمریکا در اعتراضات ایران سخن می‌گویند. آیا این کشورها این قدر موثر هستند؟

متاسفانه ما هیچ وقت رخ‌دادها را آسیب شناسی نمی‌کنیم و هیچ وقت نمی‌پذیریم که مقصر خود ما هستیم و دنبال یک مقصر توهمی که وجود ندارد می‌گردیم.

گاهی حتی از گروه‌هایی نام برده می‌شود که در داخل کشور طرفدار و پایگاهی ندارند و نام بردن از آن‌ها اشتباهی بزرگ است. این که خارجی‌ها می‌خواهند روی موج‌ سوار شوند درست است و قابل انکار نیست ولی این که بگوییم این اعتراضات از خارج سازماندهی شده اشتباه است.

این اعتراضات از خارج سازماندهی نشده و به واسطه مردم به خصوص قشر آسیب‌پذیر در حاشیه شهرها و مناطقی که وضع اقتصادی مناسبی نداشتند رخ داده. ولی خارجی‌ها بعدا خواستند سوار موج شوند  که این هم تقصر اشتباهات مدیریتی خود ما بود.

این دور از اعتراضات بسیار خشن بود. این خشونت از کجا آمد؟

به نظرم مردم عادی به بانک‌ها حمله نکردند. من در همان مقطع وقتی برای ملاقات با مهدی به زندان رفتم با خانواده برخی از زندانیان حوادث آبان گفت‌وگو کردم و حتی کسی را دیدم که پدرش جانباز و عمویش از شهدای جنگ بود. این‌ها که مخالف انقلاب نبودند. خیلی از این‌هایی که به میدان آمدند انقلابی‌هایی بودند که اعتراض داشتند. آن خشونتی که رخ داد نشان از خشم عمیق مردم است.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید