پدر شعر نو فارسی که بود؟
نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه در شعر نوی فارسی در آن زمان که اشعار ایرانی دچار راکت شده بود انقلابی به پا کرد و تمام ساختارهای اشعار کهن را به چالش کشید.
شعر نو عنوانی بود که خود نیما یوشیج بر اثر خود گذاشت .
زندگی شخصی نیما یوشیج
نیما یوشیج متولد یوش بخش بلده شهرستان نور در استان مازندران بود. به همین دلیل اشعاری را به زبان مادری با نام "روجا " نوشته است .
پدر نیما یوشیج به شغل کشاورزی و دامداری مشغول بود و خاندان نیما یوشیج یعنی خاندان اسفندیاری در دوران قاجار و پهلوی جزوه خاندانهای معروف ایران بود.
نسب ایشان به شاخهای از اسپهبدان طبرستان موسوم به پادوسبانیان می رسد.
پدر نیما زندگی روستایی اسب سواری و تیراندازی را به پسر خود آموخته بود.
نیما تا سن ۱۲ سالگی در روستای یوش زندگی می کرد و سواد خواندن و نوشتن خود را از آخوند ده یاد گرفته بود. ۱۲ ساله بود که به همراه خانواده به تهران آمد و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد و در همان زمان زبان فرانسه را یاد گرفت و شروع به گفتن اشعاری به سبک خراسانی نمود و شعر بلند افسانه را به نام "نظام وفا" به معلم قدیمی اش تقدیم کرد.
علی اسفندیاری در سال ۱۳۴۰ نام نیما را برای خود انتخاب کرد و در نخستین سال هایی که شناسنامه صادر می شد نام خود را به نیما خان یوشیج ثبت کرد.
ازدواج نیما یوشیج
نیما یوشیج در جوانی عاشق دختری شد اما به دلیل اختلاف مذهبی با او ازدواج نکرد و سپس عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد اما آن دختر هم حاضر نشد به شهر بیاید به همین دلیل عشق دوم نیما مجدداً سرکوب شد.
در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ با عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صور اسرافیل ازدواج نمود حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام شراگیم است و حال در امریکا زندگی می کند.
در سال ۱۳۰۳ رنگ پریده را در هفته نامه میرزاده عشقی به چاپ رساند و شاعران سنتی امثال ماک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی او را به سخره گرفتند.
در سال ۱۳۰۱ شعر" ای شب " که در روزنامه هفتگی نوبهار منتشر شد را سرود . نیما پس از مدتی در مدرسه های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران به تدریس مشغول شد انقلاب نیما با دو شعر ققنوس در سال ۱۳۱۶ و غراب در مهر ۱۳۱۷ آغاز شد و در مجله موسیقی به چاپ رساند .
سرانجام نیما به دلیل ذات الریه در ۱۳ دی ۱۳۳۸ در سن 62 سالگی به دلیل بیماری ذات الریه فوت شد و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد و در سال ۱۳۷۲ بنا به وصیت وی سپس در حیاط خانه اش در یوش منتقل شد اما بنا به گفته پسرش شراگیم یوشیج هرگز جنازه به یوش برده نشد چه بسا خود وصیت کرده بود در یوش دفن شود.
نمونه اشعار فارسی نیما یوشیج
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن * سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
***
شباهنگام، در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم
===
این شعر زمستان ۱۳۳۶ سروده شد. همچنین این شعر توسط احمد شاملو دکلمه شدهاست.