من خودم را قهرمان کار معنادار می دانم. من در زندگی به دنبال آن می باشم، سعی می کنم به فرزندانم کمک کنم تا دریابند که چه نوع کاری برای آنها معنادار خواهد بود و من از شریک زندگی خود در توسعه کارش به روشی که باعث میشود احساسات او برآورده شود حمایت میکنم. من در مقام محققی، معنا را مطالعه میکنم و دهها مقاله در این زمینه نوشته ام. من فهمیدم که کار وقتی معنادار می باشد که در تلاش برای رسیدن به یک هدف باشید، که هم احساس تحقق شخصی و هم پیامدهای مثبتی را در جهان اطراف شما ایجاد می کند.
در واقع، مطالعات نشان می دهد افرادی که کار برایشان معنادار است شادتر، سالم تر، مشغولتر، متعهدتر و بهتر عمل می کنند به نظر می رسد این نتایج واقعیت داشته باشد چه شما پرستار یا متولی باشید، چه یک موسسه خیریه بین المللی و چه شرکتی را رهبری کنید، یا اینکه در یک مرکز انبار یا یک مدرسه کار می کنید. اگر آن کار، برایتان معنی دار باشد، تمایل دارید که از آن بهره مند شوید.
بنابراین، بیشتر برای کارگرها معنی دار بودن مفید است. با این حال، تحقیقات من، بینش غیرمنتظره ای را نشان می دهد:
در کار معنادار، کار به خودی خود پاداش است و صرف نظر از حقوق، ارزش انجام آن را دارد و این روند نزولی است. کسانی که کار خود را بسیار معنی دار می دانند، کسانی که بیشترین انگیزه، شور و تعهد برای آنچه را که انجام می دهند دارند، به دلایلی بسیار بیشتر از دستمزد خود فعالیت می کنند. آنها می دانند که آنچه انجام میدهند مهم است، و ارزش مشکلات و سختی ها را در انجام دادنش دارد.
متأسفانه از نظر آنها، سایر بازیگران اقتصاد نیز این را می دانند.
وقتی معنی به فرسودگی منجر می شود
افرادی که با کار معنادار رانده می شوند، همواره قدم به چالش های جدید می گذارند و برای پر کردن شکافها قدم برمی دارند. آنها کسانی نیستند که می گویند "مشکل من نیست"، یا "برای انجام آن کار به من پول نمی دهند." آنها پرینتر را مجدداً تعویض می کنند، دستشویی اداره را تمیز می کنند، داوطلبانه کارهای عقب مانده را سامان می دهند و به جای یک کیسه سیب زمینی سرخ شده غذای واقعی می آورند.
و بارها به جای پاداش دادن به تعهداتشان، درمی یابند که سازمانهایشان فقط از تلاش اضافی آنها استفاده میکنند و کمتر روی کارگران و منابعی که اینگونه کارها را انجام میدهند، سرمایه گذاری میکنند که متعهدترین کارگران داوطلبانه آنها را انجام می دهند.
برخی از مدیران و سازمانها متوجه میشوند که برخی افراد به بعضی از کارها احساس وقف کردن خود را دارند. در حالت ایده آل، سازمانها نقش اساسی را که چنین کارگرانی ایفا میکنند می شناسند و پاداش می دهند، اما بسیاری از مشوقها برای تصمیم گیریهای کسب و کار در جهت مخالف سوق می یابند. اگر معنا، انگیزۀ مهمی برای انجام کار است، شاید پول کمتری برای تشویق افراد لازم باشد. اگر گاهی فکر میکنید کار خود را به صورت رایگان انجام می دهید، خب، بسیاری از شرکتها و موسسات حاضر هستند که این فرصت را به شما بدهند!
اقتصاد گسترده تر ما از این ایده "بسته جبران خسارت معنایی" حمایت می کند. وقتی از مردم می خواهم که مشاغل را ذکر کنند که معنی دار هستند، بعضی از شغلهایی که بارها و بارها مطرح میشوند، عبارتند از: پرستاری، تدریس، کار اجتماعی، مراقبت از کودک، مراقبت از سالمندان، پزشک، پدر و مادر بودن، کار کردن برای محیط زیست، فشار آوردن به منظور ارتقا عدالت اجتماعی در طیف سیاسی.
چندین زمینه برای این کارها وجود دارد. آنها تمایل به خودمختاری دارند، جایی که افراد به خاطر افراد آسیب پذیر یا آسیب دیده کار می کنند، خواه انسان باشند یا حیوانات یا اکوسیستم، که نمی توانند از خود دفاع کنند.
اما اگر بخواهم لیستی از مشاغل ایجاد کنم که فرسودگی شغلی بسیار زیاد باشد و پرداخت آن برای تأمین نیازهای روزمره زندگی کافی نباشد، این لیست به طور نگران کننده ای شبیه به لیست مشاغل معنی دار است. ما بطور دوره ای نگرانی جمعی را نسبت به این بی عدالتی ابراز می کنیم، اما فکر میکنم بسیاری از ما تشخیص می دهیم که از مردم میخواهیم ثروت و راحتی مادی را با معنا در اقتصادمان مبادله کنند.
چگونه خود را از بعد منفی محافظت کنید؟
1- کار معنی داری را که می تواند یک منبع تجدید پذیر باشد به رسمیت بشناسید، اما نه فقط درصورتی که فقط عدول انجام شود.
کار معنی دار مانند شکوفا کردن حتی در سخت ترین محیط ها نیز است. شما چاه حفر می کنید و به نظر می رسد مانند یک معجزه، آب جاری می شود و جریان می یابد. به طور مشابه، وقتی کار معنی دار انجام می کنید، مثل جادو، انگیزه و خوشبختی جریان می یابد.
به هر حال، برای ادامه یک زندگی پرمعنی از طریق کار معنی دار، شما باید بتوانید در آن منبع سرمایه گذاری کنید.
2- برای هماهنگی کار و زندگی تلاش کنید.
3- برای پیوستن به اقدامات جمعی علاقهمند باشید.