ایران، بهمن 96؛ چند روز مانده به هشتم مارس، فعالان مدنی زن با شگفتی اخبار تحولات عربستان را دنبال میکنند. گشایش غیرمنتظره فضا به نفع زنان عربستان در شرایطی است که فعالیت چنددههای زنان در ایران، دستاوردهایی آنطور دفعی و ناگهانی دربرنداشت. این اتفاق در حالی بود که زنان در تحولات اخیر ایران نقش بسزایی داشتند. آنها پیامی برای همه داشتند با این مضمون که من نه بخشی از جامعه، که خودِ جامعهام، خودِ اعتراض. این پیام البته درست شنیده یا درست فهمیده نشد؛ از دو سمت ساختارهای سنتی و فعالان زن. ساختارهای سنتی با نگرانی از وضعیت بهوجود آمده، گسترش فضای مجازی و آزادیهای اجتماعی را دلیلی بر این سلسله رخدادها دانست و بر تقویت آن دسته از ارزشهایی که نقش زن را در نهایت بهعنوان نقش مقدس مادری میداند تأکیدی چندباره داشت و سوی دیگر میدان، کسانی بودند که از بدن زن و حضور اندام زنانه در فضاهای عمومی همچون ورزشگاه نوشتند، بدون آنکه توجه داشته باشند صرف وجود نگاه فراجنسیتی به مطالبات انسانی برای تحقق آنها کافی نیست. زنِ امروزه بیکار و غیرفعالتر و در نتیجه فقیرتر ایرانی، در حالی میان میدان پر از غبار خشونت و انکار ایستاده است که به قولتری ایگلتون «در میان پژوهشگران فرهنگ، تن موضوعی بهغایت باب روز شده، اما معمولاً منظور تنِ اروتیک است، نه تن گرسنگیکشیده.»
این نوشتار ابتدا در بخش نخست، به این دو پرسش پاسخ میدهد که وقتی درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در ایران صحبت میکنیم با چه پدیدهای مواجهیم، و دوم اینکه بررسی تصویری که ما از وضعیت اقتصادی زنان در ایران داریم چه چشماندازی نسبت با سایر کشورها به ما میدهد.
بخشی از پاسخ به این پرسشها شامل مقایسه مسائلی است که زنان در ایران با آن مواجهند با آنچه زنان در سایر کشورهای خاورمیانه (مثلاً عربستان و یا امارات و مصر) با آن درگیرند. سپس در بخش دوم، از فهم دولت و جامعه مدنی نسبت به مفهوم توانمندسازی زنان پرسش میشود و نشان داده میشود که چگونه علیرغم افزایش خیرهکننده حضور زنان در فضای آموزشی و میزان بالای رشد سواد و آگاهیشان، نگرش غالب دولتی- دانشگاهی و روشنفکری- مدنی در ایران باعث شده زنان روزبهروز بیشتر از عرصههای رسمی کار و اشتغال رانده شوند و در نتیجه بر میزان بیکاری، محرومیت، خشونتپذیری و فقر انباشته آنان افزوده شود. در بخش سوم فرضیهای مطرح میشود که بر اساس آن، توانمندسازی زنان در این مدل تأثیرات زودهنگام و البته پایدار بر وضعیت رفاه عمومی، میزان رشد مثبت اشتغال رسمی و کار مولد خواهد داشت.
پرسشهای درست از وضعیت اقتصادی زنان در ایران اهمیت دارد. چراکه همواره نسبت مستقیمی میان فقر و میزان اشتغال زنان وجود داشته که بدون پرسش از دلایل و چگونگی روندهایی که منجر به کاهش یا افزایش این نسبت میشود؛ هرگونه تحلیل و پاسخی صرفاً گزارهای تکبعدی بهحساب میآید. طی یکصد سال گذشته جنبشهای موفق و ناموفق بسیاری پیرامون مسائل حقوقی و اجتماعی زنان در ایران بهوجود آمده است. از تلاش برای بهدست آوردن حق رأی و شرکت در انتخابات تا اصلاح قوانین آموزشی و اجتماعی همچون آموزش رایگان و مبارزه با حجاب اجباری و برقراری دیه مساوی بین زن و مرد، اما در کمال ناباوری هنوز یک جنبش اجتماعی حول و حوش وضعیت اقتصادی و اشتغال زنان شکل نگرفته است. گویا برای خود آنان هم این مسئله هیچگاه اولویت بالایی نداشته است. وقتی از دلایل «عقبماندگی و محرومیت» اقتصادی زنان پرسش میشود فوراً چند دلیل بهعنوان پاسخ برجسته میشود: آموزههای مذهبی؛ فرهنگ مردسالار و روابط مبتنی بر نقشهای جنسیتی؛ سیاستهای کنترل جنسیتی حکومتها که برای زنان نقش درجه دو مادری و خانهداری را ترویج کرده است؛ آزادسازی اقتصاد و ظهور نئولیبرالیسم و نفت؛ و سیاستهای نفتی.
رضا عبدی/نشریه چشم انداز ایران