نهج البلاغه پس از کتاب آسمانی قرآن کریم، یکی از کتاب های پرفضیلت می باشد که گنجینه ی بسیار ارزشمندی برای مسلمانان است.
این کتاب، میراث گرانبهایی از حضرت علی(ع) می باشد که درس انسان سازی داده وانسان را از لحاظ تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی و... هدایت کرده و با زیباترین کلام، راه تقرب الهی را به انسان می آموزد.
سخنان حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه در سه باب بیان شده است که یک باب به خطبه ها، باب دیگر به نامه ها و رسائل و وصایا و باب آخر به کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ اختصاص داده شده است.
خطبه در تحریک مردم برای جنگ با شامیان
وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه های آن حضرت است
فِی اسْتِنْفارِ النّاسِ اِلی اَهْلِ الشّامِ
در تحریک مردم برای جنگ با شامیان
اُفٍّ لَکُمْ، لَقَدْ سَئِمْتُ عِتابَکُمْ. اَرَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَهِ
اُف بر شما، که از توبیختان به تنگ آمده ام. آیا در عوض حیات دائمی به زندگی دنیا راضی
عِوَضاً؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟ اِذا دَعَوْتُکُمْ اِلی جِهادِ عَدُوِّکُمْ
شده اید؟ و به جای عزت به ذلت دل خوش کرده اید؟ چون شما را به جهاد دعوت می کنم
دارَتْ اَعْیُنُکُمْ کَاَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فی غَمْرَه، وَ مِنَ الذُّهُولِ فی سَکْرَه،
دیدگانتان به گردش می افتد گویی به سختی جان کندن دچار شده، و در بیهوشی غفلت فرو رفته اید،
یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَواری فَتَعْمَهُونَ، فَکَاَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَهٌ
به طوری که راه گفت و شنودتان با من بسته می شود و در پاسخ من دچار سرگردانی می شوید گویی دلتان گرفتار
فَاَنْتُمْ لاتَعْقِلُونَ. ما اَنْتُمْ لی بِثِقَه سَجیسَ اللَّیالی، وَ ما اَنْتُمْ بِرُکْن
اختلال شده و عقلتان از کار افتاده است. هیچ گاه برای من مردم مطمئنّی نیستید، و پیشتوانه قابل توجهی
یُمالُ بِکُمْ، وَلا زَوافِرِ عِزٍّ یُفْتَقَرُ اِلَیْکُمْ. ما اَنْتُمْ اِلاّ کَاِبِل ضَلَّ رُعاتُها،
نمی باشید، و یاران توانمندی نیستید که به شما نیاز افتد. شما مانند شتران بی ساربانی هستید که
فَکُلَّما جُمِعَتْ مِنْ جانِب انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ. لَبِئْسَ لَعَمْرُاللّهِ سَعْرُ
چون از طرفی جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده شوند. به خدا قسم برای شعلهور ساختن آتش
نارِ الْحَرْبِ اَنْتُمْ، تُکادُونَ وَ لا تَکیدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ اَطْرافُکُمْ
جنگ بدمردمی هستید، فریب می خورید و چاره فریب نمی نمایید، شهرهایتان به تصرف دشمن می رود
فَلا تَمْتَعِضُونَ، لا یُنامُ عَنْکُمْ وَ اَنْتُمْ فی غَفْلَه ساهُونَ. غُلِبَ وَاللّهِ
به خشم نمی آیید، دیده دشمن بیدار است و شما در بی خبری هستید. به خدا قسم شکست خوردند آنان که
الْمُتَخاذِلُونَ. وَ ایْمُ اللّهِ اِنِّی لاََظُنُّ بِکُمْ اَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغی،
با یکدیگر همراهی نکردند. سوگند به خدا گمانم در حق شما این است که اگر جنگ شدت گیرد،
وَاسْتَحَرَّ الْمَوْتُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ اَبی طالِب انْفِراجَ الرَّأْسِ.
و تنور مرگ گرم شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن از پسر ابوطالب جدا شوید.
وَاللّهِ اِنَّ امْرَءاً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ، وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ،
سوگند به حق، کسی که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند،
وَ یَفْری جِلْدَهُ، لَعَظیمٌ عَجْزُهُ، ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوانِحُ
و پوستش را بکَند، عجز و بی غیرتیش بزرگ، و دلش که در قفسه سینه اش جای دارد ناتوان و ضعیف
صَدْرِهِ. اَنْتَ فَکُنْ ذاکَ اِنْ شِئْتَ، فَاَمّا اَنَا فَوَاللّهِ دُونَ اَنْ اُعْطِیَ ذلِکَ
است. تو اگر می خواهی این گونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم
ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّهِ تَطیرُ مِنْهُ فَراشُ الْهامِ، وَ تَطیحُ السَّواعِدُ
با شمشیر مشرفی چنان بزنم که استخوان ریزه های سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع
وَ الاَْقْدامُ، وَ یَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذلِکَ ما یَشاءُ.
شـود، و بعد از آن خداونـد هر چـه را خواهـد انجام دهـد.
اَیُّهَا النّاسُ، اِنَّ لی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ. فَاَمّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ
ای مردم، مرا بر شما حقّی است، و شما را بر من حقّی. اما حق شما بر من این است که
فَالنَّصیحَهُ لَکُمْ، وَتَوْفیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ، وَ تَعْلیمُکُمْ کَیْلاتَجْهَلُوا،
خیرخواه شما باشم، و غنیمت شما را به نحو کامل به شما بپردازم، و شما را تعلیم دهم تا جاهل نمانید،
وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْماتَعْلَمُوا. وَ اَمّا حَقّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفاءُ بِالْبَیْعَهِ،
و مودب به آداب نمایم تا بیاموزید. و اما حقی که من بر شما دارم وفا به بیعتی است که با من نموده اید،
وَالنَّصیحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغیبِ. وَالاِْجابَهُ حینَ اَدْعُوکُمْ،
و خیرخواهی نسبت به من در حضور و غیاب، و اجابت دعوتم به وقتی که شما را بخوانم،
وَ الطّاعَهُ حینَ آمُرُکُمْ.
و اطاعت از من چون دستوری صادر کنم.