نمی خروشیم، و تا باران نباریم سیل جـاری نمی کنیم.
این کتاب، میراث گرانبهایی از حضرت علی(ع) می باشد که درس انسان سازی داده وانسان را از لحاظ تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی و... هدایت کرده و با زیباترین کلام، راه تقرب الهی را به انسان می آموزد.
سخنان حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه در سه باب بیان شده است که یک باب به خطبه ها، باب دیگر به نامه ها و رسائل و وصایا و باب آخر به کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ اختصاص داده شده است.
در این مطلب به خطبه های ششم با مضمون هنگامی که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند و هفتم با مضمون مریدان شیطان را مذمت می نماید و خطبه هشتم با مضمون خطبه برای برگرداندن زبیر به بیعت و نهم در وصف خود و دشمنانش در جمل اشاره می کنیم.
خطبه هنگامی که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
لَمّا أُشیرَ عَلَیْهِ بِاَنْ لایَتْبَعَ طَلْحَهَ وَ الزُّبَیْرَ وَ لایَرْصُدَ لَهُما الْقِتالَ
هنگامی که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند و آماده جنگ با آنان نگردد
وَاللّهِ لا اَکُونُ کَالضَّبُع ِ تَنامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتّی یَصِلَ اِلَیْها
به خدا قسم به مانند کفتار نیستم که با آهنگ ملایم می خوابد تا شکارچی در رسد و
طالِبُها، وَیَخْتِلَها راصِدُها. وَلکِنّی اَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ اِلَی الْحَقِّ
غافلگیرش نموده شکارش کند. بلکه همیشه با یاری حق جوی، رویگردان از حق را
الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَ بِالسّامِع ِ الْمُطیع ِ الْعاصِیَ الْمُریبَ اَبَداً، حَتّی یَأْتِیَ
می زنم، و با کمک شنونده فرمانبر، عاصی بد دل را می کوبم، تا مرگم
عَلَیَّ یَوْمی. فَوَاللّهِ مازِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی، مُسْتَأْثَراً عَلَیَّ مُنْذُ
فرا رسد. واللّه از زمان وفات پیامبر صلّی اللّه علیه وآله تا کنون مرا از
قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتّی یَوْمِ النّاس ِ هذا.
حقّم کنار زده اند و آن که همسانم نبوده بر من مقدم کرده اند.
خطبه مریدان شیطان را مذمت می نماید
وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه های آن حضرت است
که مریدان شیطان را مذمت می نماید
اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَِمْرِهِمْ مِلاکاً، وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً، فَباضَ
شیطان را ملاک و پشتوانه زندگی خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده کرد، در درونشان
وَ فَرَّخَ فی صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِاَعْیُنِهِمْ،
لانه کرد، و در دامنشان پرورش یافت، چشمشان در دیدنْ چشم شیطان،
وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ،
و زبانشان در گفتنْ زبان شیطان شد، بر مرکب لغزشها سوارشان کرد، و امور فاسد را در دیدگانشان جلوه داد،
فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فی سُلْطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلی لِسانِهِ.
کارشان کار کسی است که شیطان او را شریک سلطنت خود قرار داده، و با زبان او به یاوه سرایی برخاسته است.
خطبه برای برگرداندن زبیر به بیعت
یَعْنی بِـهِ الزُّبَیْرَ فی حـال اقْتَضَـتْ ذلِک
در شرایطی مقتضی برای برگرداندن زبیر به بیعت
یَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بایَعَ بِیَدِهِ وَلَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ. فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَیْعَهِ،
او گمان می کند تنها با دست بیعت نموده نه با قلب. پس به بیعتش با من اقرار کرده،
وَ ادَّعَی الْوَلیجَهَ، فَلْیَأْتِ عَلَیْها بِاَمْر یُعْرَفُ، وَ اِلاّ فَلْیَدْخُلْ فیما
و نسبت به امر باطنی مدّعی است، باید بر اثبات مدعایش دلیل مقبول بیاورد، وگرنه واجب است
خَــرَجَ مِـنْـهُ.
به همان بیعت اول بازگردد.
خطبه در وصف خود و دشمنانش در جمل
در وصف خود و دشمنانش در جمل
وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَ اَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَیْنِ الاَْمْرَیْنِ الْفَشَلُ. وَ لَسْنا نُرْعِدُ
اصحاب جمل جوشیدند و خروشیدند، ولی کارشان قرین سستی و شکست شد. ما تا حمله نبریم
حَتّی نُوقِعَ،. وَلانُسیلُ حَتّی نُمْطِرَ.