چرا نه روحانی با آن سوابق در حوزه اجرا، قانون گذاری و مدیریت امنیتی و نه رییسی با سوابق قضایی و اجماع سیاسی حاکمیت روی او هیچ کدام نمی‌توانند اقتصاد را رام کنند؟

چرا اقتصاد به حرف سیاستمداران گوش نمی‌دهد؟ / شکست مشترک روحانی و رئیسی

سلام نو – محمدعلی صف‌آرا: ابراهیم رییسی در قامت رییس جمهور ایران حرف خوب کم نمی‌زند. او از حذف ارز ترجیحی سخن می‌گوید و تاکید می‌کند که این کار نباید روی معیشت مردم اثر بگذارد. تاکید دارد که دارو نباید گران شود. از عدالت سخن می‌گوید، روی مبارزه با مفاسد اقتصادی و مافیا تاکید دارد و عدالت، به خصوص عدالت اقتصادی را، وظیفه دولت در برابر ملت می‌داند.

ابراهیم رییسی به عنوان ارشدترین مقام اجرایی در نظام سیاسی دستورهای اقتصادی مهمی می‌دهد، اما این دستورها هیچ وقت آن طور که باید و شاید اثر گذار نیستند. البته این مسئله تنها مختص رییسی نیست، حسن روحانی، محمود احمدی‌نژاد و دیگر روسای جمهور و مقام‌های ارشد سیاسی نیز تجربه‌ای مشابه داشته‌اند.

اما چرا این چنین است؟ چرا نه روحانی با آن سوابق در حوزه اجرا، قانون گذاری و مدیریت امنیتی و نه رییسی با سوابق قضایی و اجماع سیاسی حاکمیت روی او هیچ کدام نمی‌توانند اقتصاد را رام کنند؟

واقعیت این است که اقتصاد از واقعی‌ترین بخش‌های مدیریت در هر سازمان کوچک و بزرگی است. سیاست را می‌توان از مسیر آرمان پیش برد، برنامه‌ریزی‌ها را می‌توان خوشبینانه تصویر کرد و قدرت را می‌توان فریب داد، اما اقتصاد در نهایت اسیر هیچ بندی نمی‌شود و چونان آینه در برابر شما قرار می‌گیرد و شما را مجبور می‌کند تلخ‌ترین واقعیت‌ها را بپذیرید.

در این میان منابعی مانند نفت اجازه می‌دهند که زور سیاستمداران برای مدتی به اقتصاد برسد، اما این روند همیشگی نیست چون قیمت نفت همیشه بالا نیست و در نهایت این واقعیت‌های اقتصاد است که از زیر چاه‌های نفت سر بلند می‌کند.

بعد از رشد اقتصاد ایران در دهه چهل شاه تصمیم گرفت سکان اقتصاد را از مدیران اقتصادی بگیرد و رویاهای خود را تحقق ببخشد. این حرکت محمدرضا پهلوی را باید آغاز سلطه سیاستمداران بر اقتصاد ایران دانست.

در تمام این ۵ دهه تنها سال‌های معدودی به لطف قیمت نفت سیاستمداران توانستند آرزوهای خود را به اقتصاد دیکته کنند، اما در نهایت پس از اندک زمانی نتایج فاجعه‌بار آن تحمیل‌ها رخ نشان داد. هنوز که هنوز است دولت رییسی با عواقب تصمیم‌های بی‌سر و ته دولت احمدی‌نژاد درگیر است و با توجه به شرایط کشور بعید است بتوان اثر آن تصمیم‌ها را فعلا مرتفع کرد.

ذات اقتصاد این است که نسبت به دستور مطلقا «سیاسی» مقاوم است. با اقتصاد باید به زبان اقتصاد حرف زد و مرز میان واقعیت و آرمان را با دقت رعایت کرد. برای همین است که دستورهای رئیسی در حوزه اقتصاد روی زمین می‌ماند و او با این صحنه مواجه می‌شود که کارخانه‌ای که در دوران ریاست قوه قضاییه فرمان فعالیتش را صادر کرده بود دوباره فعالیت نمی‌کند و فقط ویترینی درست کرده بود.

تا این نگاه درست نشود و افسار اقتصاد به دست اقتصاددانان نیفتد نمی‌توان انتظار بهبود اساسی شرایط اقتصادی را داشت. در این شرایط این سوال پیش می‌آید که در این میان سیاستمداران باید چه کنند؟ آن‌ها چطور نسبت خود را با اقتصاد تعریف کنند؟ تجربه‌های موجود نشان داده که بهترین راه برای عملی شدن اهداف سیاستمداران در اقتصاد ترجمه آن اهداف و رویکردها توسط اقتصاددانان است. این اتفاق باعث می‌شود که اهداف و رویکردهای سیاستمداران به زبان درستی ترجمه شود و پیش از ترجمه از منظر اقتصادی نیز مورد بررسی قرار بگیرد.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید