هیچ کس لیلی گلستان را به خاطر بهره بردن از امتیاز دختر ابراهیم گلستان بودن سرزنش نمی‌کند، آن چنان که کسی همایون رو به خاطر بهره بردن از امتیاز پسر محمدرضا شجریان سرزنش نمی‌کند و اتفاقا از او انتظار بیشتری هم دارند.

خانم گلستان خواستیم و نشد یا چرا خواستن توانستن نیست؟

سلام نو سرویس اجتماعی: کتاب «خواستم، شد: در گفت‌وگو با لیلی گلستان» به تازگی منتشر شده است. کتابی که باید آن را در امتداد سخنرانی پرحاشیه «خواستم، شد» گلستان در تداکس تهران دانست.

گلستان در بخشی از این کتاب می‌گوید: من از تلاش‌ها، موفقیت‌ها و مبارزاتم برایتان گفتم، اما از رنج و اندوهی که همیشه داشته‌ام برای شما نگفتم. رنج با ما عجین است. درد با ما عجین است. باید صبوری و تحمل کنیم. ما از زندگی طلبکار هستیم، در حالی که باید به زندگی بدهکار باشیم.

به طور طبیعی نمی‌توان یک کتاب را از روی یک جمله نقل کرد، اما حتما می‌توان ایده اصلی کتاب تازه گلستان و سخنرانی تداکس او را نقد کرد و آن را اشتباه دانست.

این جمله که «خواستن توانستن است» جمله‌ای زیبا و انگیزشی است که احتمالا برای مراسم صبح‌گاه مداراس مناسب و جذاب است ولی واقعیت تلخ این است که خواستن به تنهایی مساوی توانستن نیست، آن چنان که خواستن مساوی شدن نیست.

در موردِ مشخص خانم لیلی گلستان باید گفت که دختر ابراهیم گلستان بودن با تمام حواشی، تلخی‌ها، روابط پرتنش یا پرکشش با پدر و چیزهایی شبیه این مزایای منحصر به فردی دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. لیلی گلستان چشمش را که باز وسط جمع‌های هنری بود. در یک سوی او فلان هنرمند مشهور و در سوی دیگرش فلان منتقد مشهور حضور داشتند.

لیلی گلستان به واسطه حسن شهرت و اعتبار پدرش از درهایی گذشت که دیگران برای عبور از آن‌ها باید سال‌ها تلاش و خواهش کنند. خانم گلستان به امتیازات و منابع مادی و معنوی دسترسی داشت که بسیاری پس از چند دهه تلاش هم به آن دسترسی پیدا نمی‌کنند.

البته حتما لیلی گلستان لیاقت دست آوردهایش را داشت و به لطف استعداد، تلاش و کوشش خود توانست آن چه از اعتبار پدر به او رسید را نقد کند، اما این مسئله‌ای متفاوت است.

هیچ کس لیلی گلستان را به خاطر بهره بردن از امتیاز دختر ابراهیم گلستان بودن سرزنش نمی‌کند، آن چنان که کسی همایون رو به خاطر بهره بردن از امتیاز پسر محمدرضا شجریان سرزنش نمی‌کند و اتفاقا از او انتظار بیشتری هم دارند.

مسئله این جا است که بخشی از شکوفایی استعداد و توانستن این چهره‌ها- و بسیاری دیگر از مردم- محصول اعتبار خانوادگی، شرایط اجتماعی، شرایط اقتصادی، مشکلات جسمی و روحی مادرزاد و رخدادهای غیرمنتظره‌ای است که اراده بشری را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

پا کوبیدن بر این حرف که خواستن توانستن است و خواستم و شد برای صحنه‌هایی مثل تد و تداکس قشنگ است، جایی که شیک‌ترین و احتمالا مفیدترین سخنرانی‌های انگیزشی ارائه می‌شود. با این همه باید آگاه بود که این شیک‌تر و مفیدترین سخنرانی‌های انگیزشی نیز در نهایت عموما چیزی جز مشتی حرف تو خالی نیستند.

تد و تداکس و انواع دیگر این سخنرانی‌ها را باید نصیحت‌ها یا منابری مدرن اخلاقی دید که دست بر قضا به همان اندازه پوچ است و گاه دست آلوده سخنرانش نیز رو می‌شود.

برای درک این مسئله کافی است بدانید که یکی از مشهورترین سخنرانی‌های تد متعلق به اشرف غنی رییس جمهور سابق افغانستان است. او در سخنرانی خود تحت عنوان چگونه یک دولت ورشکسته را بازسازی کنیم از چگونگی بازسازی یک دولت ویران شده حرف می‌زند. سخنرانی جذاب و زیبایی است. اما در عمل چه شد؟ اشرف غنی دولت نیمه ویران افغانستان را با فسادی کم‌نظیر ویران کرد و افغانستان را در سینی تحویل طالبان داد.

سخنرانی و سخنان خانم لیلی گلستان هرچند به اندازه سخنان غنی مُزورانه و متقلبانه نیست، اما چیز بیش از یک سخنرانی انگیزیشی برای وقت که خیلی خسته و ناامید هستید نیست. واقعیت این است که خیلی وقت‌ها هر قدر هم بخواهید باز هم نمی‌شود.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید