عارفه سادات میریوسفی:  اگر قرار باشد که هرمکانی را با صدایی به یاد بیاورم، کاروانسرا را با صدای قلم‌زنی به یاد می‌آورم. اغلب صدای همهه‌ی آدم‌ها و موسیقی‌ سنتی حجره‌ها در قلم‌زنی مس گم می‌شود. این صدا نه تنها آزاردهنده نیست که به تماشایی بودن کاروانسرای گنجعلیخان در دل بازار قدیمی کرمان می‌افزاید.

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت...

اکثر اوقات که از پریشانی روزگار به آن‌جا پناه می‌برم، اول تک تک حجره‌ها را تماشا می‌کنم، از پله‌هایش بالا می‌روم و به کافه‌ی کوچک روی بام سر می‌زنم، در آینه‌های قدیمی عکس می‌گیرم و تلاش می‌کنم مخفیانه، خودم را به تراسی برسانم و از بالا آن‌جا را تماشا کنم که اکثرا شکست می‌خورم یا مدت بسیار کوتاهی نصیبم می‌شود که این فرصت کوتاه را با خوشحالی حالا کجا را تماشا کنم؟ هدر می‌دهم. بعد هم از مغازه‌ی کوچکی، چای نبات با کلمپه سفارش می‌دهم و لب سکویی که با قالی کرمانی پوشانده شده است، می‌نشینم و به آدم‌ها نگاه می‌کنم.

این یک رسم شخصی است و این رسم را با هر کسی که بروم، دقیق انجام می‌دهم. حقیقت اینکه هیچ‌وقت از تماشایش سیر نمی‌شوم. از تک تک زوایای آن‌جا عکس انداخته‌ام و باز هم به نظرم هیچ‌عکسی نتوانسته آن طور که که باید زیبایی‌اش را نشان ‌دهد. جایی خوانده بودم که هنر یعنی اینکه آدم از تماشای اثری به آرامش برسد و این بنا، با کاشی‌های آبی زیبایش و آجرهای گرم و قدیمی‌اش، به معنای واقعی کلمه، هنر است.

بعد از تماشا و چایی و کلمپه، کنار حوض کوچک می‌ایستم و سکه‌ای که همیشه به همین نیت همراه خود دارم را در دست می‌گیرم و آرزو می‌کنم و در آب می‌اندازم. این کار را با امیدواری بیش از حدی انجام می‌دهم و نفس عمیقی می‌کشم و به سمت در خروجی می‌روم. قبل از خروج، همیشه به تابلویی که نوشته: زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت، ناچار کاروان شما نیز می‌گذرد نگاه گذرایی می‌اندازم و آرام آرام از آن جادو خارج می‌شوم.

کد خبرنگار: ۲۰
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید