اگر می خواهیم مسئولیّت اجتماعی در جامعه به عنوان یک منش انسانی معنا یابد و اجرا شود باید نخست از خودمان (رابطه با خود) آغاز کنیم سپس خانواده و جامعه (رابطه با دیگران). هرگاه یک فرد مفهوم مسئولیّت را درک کرد و آن را در زندگی خودش اجرا کرد آن گاه به مرور به یک مسئول اجتماعی – محیط زیستی نیز ارتقاء خواهد یافت. از سوی دیگر ساختار حاکم نیز در این شرایط جنبۀ تشدید و تسریع در تثبیت جریان مسئولیّت پذیری اجتماعی – محیط زیستی را خواهد داشت، اگر بتواند و اگر بخواهد.

یکی از تعاریف کلی و سادۀ جامعه شناسی می تواند این باشد، « علم مطالعۀ روابط اجتماعی ». انسان ها نیز خالق این روابط اند. مفهوم رابطه از مهمترین یا اساسی ترین مفاهیم در علم جامعه شناسی است و جامعه شناسی در پی بررسی و کشفِ کمّ و کیف این رابطه است. رابطه (روابط) دارای خاصیّت است (هستند) به عبارت دیگر دارای قدرت تأثیر و تأثر می باشد. روابط در تمامی سطوحِ (فردی، بین فردی، گروهی،... و جهانی) تعاملات پیچیده و چندسویه ای را به همراه دارند که ذهن، زندگی  و جهان ما را می سازند. حال در اینجا پرسش این است چگونه مفهوم « مسئولیّت اجتماعی » در یک جامعه از سطح ذهنیّت به سطح عینیّت منتقل و نمایان می گردد؟! مسئول یعنی کسی که مورد سوال واقع می شود، مورد سوال دربارۀ فرآیندهای روانی و رفتارهای عملی که انجام می دهد، این مورد سوال واقع شدن هم به دلیل برخورداری از نعمت عقل است و گرنه هیچ موجود دیگری مسئولیّت اجتماعی ندارد! آیا اخلاق فردی و مسئولیّت پذیری خود به خود به وجود می آید یا نظام رشته ای از علم دانشگاهی و سازوکاری از دانش بومی باید به هم بپیوندند تا انسانِ (شهروند) مسئول در پهنۀ جامعه به وجود بیاید؟

از منظر علم جامعه شناسی و با توجه به رویکرد ساخت یابی (ساختار – کنش) فرادستان دارای دو قدرت تهدید و تحدید هستند و فرودستان دارای توان تعیین کنندگی، چند و چون صحنۀ زندگی در جامعه محصول کنش و واکنش نیروهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از بالا و عموم مردم از پایین است! با این شرایط اگر بخواهیم افراد مسئولیّت پذیر از نظر محیط زیستی به معنای همگانی (ملی) داشته باشیم باید در سپهرِ تربیت و تعلیم توان تبدیل فرد (افراد، individual) را به شخصیّت (personality) داشته باشیم. در یک جامعه کارگزارانی وظیفۀ رشد و پرورش افراد را از کودکی تا جوانی بر عهده دارند تا شخصیّت هایی ساخته شوند که فرهنگ در آنها نهادینه شده است و متناسب با استعداد و تخصصی که کسب نموده اند، نقشی را بر عهده گیرند تا چرخ پایداری و پیشرفت جامعه را به جلو حرکت دهند. برخی از مهمترین منابع جامعه پذیری عبارت اند از: خانواده، مدرسه، همسالان، مذهب، رسانه، احزاب و...؛

باید این خادمان جامعه پذیری به خوبی و همساز با هم آموزه های مورد نیاز فلسفی – عالمانه و بومی – عامیانه را به افراد بیاموزند، اگر به هر دلیلی این منابع با ناکارآمدی و تقابل با هم پیش بروند، شخصیّت مطلوب و موثر اجتماعی در جامعه پرورش نخواهد یافت و چنین افرادی پس از طیّ مرحلۀ رشد در سنین 20-12 سالگی ( نوجوانان باید در این دوره به سوال « من کیستم؟ » پاسخ دهند و هویّت خود را بیابند. اریک اریکسون) با باورهای اجتماعی ( ارزشها و هنجارها) همنوایی ندارند و افراد غیرمسئولی اند که به نحو احسن ناهمنوایی را با استانداردهای اجتماعی و آرمان های اخلاقی در هر زمان و مکانی از خود بروز می دهند.

هر روزه همۀ ما شاهد این ناهمنوایی های اجتماعی هستیم، از خودمان گرفته تا دیگران...! هدف از سخنان فوق این بود که مسئولیّت اجتماعی یکی از بنیادی ترین مباحث در هر جامعه است و ما آن را بسیار ساده انگاشته ایم، واقعیّت این است که در این حیطه دچار فقر تئوریک و متدلوژیک و پژوهش های انگشت شماری هستیم، با این پشتوانۀ علمی و معرفتی و عدم پیوند با فیلسوفان پیشین ایران زمین، اجرای مسئولیّت اجتماعی نه تنها در ایران بلکه در هر جای جهان بس دشوار و غیر ممکن است. از این گذشته امروزه ما نه تنها در ایران بلکه در جهان با انبوه خلقِ ناهمنوایی روبرو هستیم که با اندک خلقِ سودجو (سرمایه دار و سیاستمدار) همراهی می کنند! به تعبیری دیگر و بهتر طبقات فرادست با فرماندهی فرهنگی طبقات فرودست را مدیریّت می کنند، بطوری که افراد لایه های پایین جامعه به سربازانی مبدل می شوند که برای منافع طبقات بالا سینه سپر می کنند و زودتر از آنها برای منافع آنها می دوند، جالب اینجاست که این افراد احساس آگاهی و کنشگری می کنند! به این پدیده در جامعه شناسی، پروسۀ استحمار یا تحمیق می گویند!

دکتر علی شریعتی در کتاب « آری این چنین بود برادر می گوید: در گذشته خیلی ها می جنگیدند اما نمی دانستند برای چه می جنگند ولی برخی که در دو سوی جنگ ایستاده بودند، می دانستند آنها برای چه می جنگند! » آیا با این شرایط باید امید به نجات جامعه و سپس محیط زیست داشت؟ با این وضعیّت راهکار چیست؟

اگر می خواهیم مسئولیت اجتماعی در جامعه به عنوان یک منش انسانی معنا یابد و اجرا شود باید نخست از خودمان (رابطه با خود) آغاز کنیم سپس خانواده و جامعه (رابطه با دیگران). هرگاه یک فرد مفهوم مسئولیّت را درک کرد و آن را در زندگی خودش اجرا کرد آن گاه به مرور به یک مسئول اجتماعی – محیط زیستی نیز ارتقاء خواهد یافت. از سوی دیگر ساختار حاکم نیز در این شرایط جنبۀ تشدید و تسریع در تثبیت جریان مسئولیّت پذیری اجتماعی – محیط زیستی را خواهد داشت، اگر بتواند و اگر بخواهد. برای اینکه راهکارش بسیار ساده است:

-         دعوت از نخبگان (انسان های مسئول، دغدغه مند و جسور).

-         پیاده سازی سیستم پاسخگویی در سطح ملی (هر شخصی که نقشی را می پذیرد باید بداند که در قبال مسئولیّتش مورد سوال قرار خواهد گرفت و در صورت کوتاهی، ناکارآمدی، خطا و... در آن مسئولیّت، بازخواست خواهد شد).

-         برخورد قاطعانه با عوامل بازدارنده و سودجو ( افرادی که منفعت شان در چوب لای چرخ گذاشتن است و اگر رویه و روال تغییر کند آنها جایگاهی نخواهند داشت).

جمع بست: بحرانِ محیط زیست محصول بحرانِ روابط است.

نویسنده: داود محرابی

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید