رئیس موزه هنرهای معاصر تهران با اشاره به بررسیهای انجام شده، عنوان کرد: بر اساس تاریخ هنر شاهد آن هستیم که چه در جهان و چه در ایران عموما اتفاقات ناخوشایند بیشتر از اتفاقات خوشایند آدمها و هنرمندان را تحت تاثیر قرار میدهد. وقایع ناخوشایند بیشترین تاثیر را بر هنرمندان برای خلق اثر هنری دارد و هنرمند یک جور مورخ بصری است.
به گزارش سلام نو جوامع بشری در طول تاریخ با فراز و نشیبهای فراوان روبه رو شدهاند. برخی از چالشها به اندازهای جامعه را تحت تاثیر قرار داده که تمام اقشار جامعه را با خود همراه ساخته اما با گذر سالهای طولانی، عمق فاجعه و آنچه جامعه در جریان آن اتفاق پشت سر گذاشته زیر گرد زمان پنهان شده است. شاید تنها چیزی که سبب شد تا درد و حس و حال مردمانی که طاعون و وبا را پشت سر گذاشتند یا مردمانی که جنگهای داخلی و البته جنگ جهانی اول و دوم را پشت سر گذاشتند به آیندگان منتقل شود، آثار هنری باشد که توسط هنرمندان خلق شده است.
این روزها نیز ایران و تمام دنیا بحرانهای متعددی از جنگ و تحریمها گرفته تا بلایای طبیعی و البته ظهور بیماریهای ناشناخته پشت سر میگذارند، این اواخر نیز شیوع یکی از این ویروسها تمام دنیا را تحت تاثیر قرار داد. شاید تا بهبود و سپری شدن روند درمان و نقاهت دردی که جامعه از شیوع و بروز چنین بحرانهایی متحمل میشود به زمان طولانی نیاز داشته باشد اما این هنر است که میتواند التیام بخش دردهای جامعه باشد و درعین حال حس و حال عصر حاضر را برای آیندگان به یادگار بگذارد.
در ادامه گفتگو با احسان آقایی (رئیس موزه هنرهای معاصر تهران) میخوانید:
این روزها جوامع بشری با اتفاقات و بحرانهای متعدد دست و پنجه نرم میکند. به نظر شما اتفاقاتی که این روزها در جامعه شاهد هستیم تا چه اندازه بر هنرمندان تاثیر میگذارد و سبب خلق آثار هنری با مضامین اجتماعی میشود. در واقع تا چند اندازه وقایع اجتماعی بر هنرمند و اثر هنری خلق شده توسط او بر جامعه و مخاطب آن تاثیر میگذارد؟
اتفاقات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، تاریخی و... عموماً روی هنرمندان تاثیرگذار است. اما اینکه چه تاثیری بر هنرمند بگذارد به جهانبینی آن هنرمند بستگی دارد. تأثیر اتفاقات در هنرمندان متفاوت که با گرایشهای مختلف هنری از هنرهای تجسمی گرفته تا شعر، موسیقی و.... فعال هستند مشهود است. به طور مثال تحلیلگران معتقد هستند احساسات احمد شاملو زمانی قلیان میکرد و منجر به سرودن شعر میشد که او احساس وهن میکرد.
بر اساس بررسیهایی که ما انجام دادهایم و بر اساس تاریخ هنر شاهد آن هستیم که چه در جهان و چه در ایران عموما اتفاقات ناخوشایند بیشتر از اتفاقات خوشایند آدمها و هنرمندان را تحت تاثیر قرار میدهد.
وقتی سیر تحول یک هنرمند را بررسی میکنیم کمتر شاهد آن هستیم که او بر اثر وقوع اتفاقات خوشایند کارهایی را انجام داده باشد. البته مناسبات ملی مانند نوروز از این امر مستثنی هستند و فرایندی متفاوت را طی میکنند. اما عموما اتفاقات ناخوشایند مانند جنگ، تجاوزها و ویرانیها و... اتفاقاتی هستند که هنرمندان را تحت تاثیر قرار میدهند.
اگرچه میتوان گفت تمام این اتفاقات و تاثیرگذاریها از یک هنرمند به هنرمند دیگر متفاوت است. به طور مثال هنرمندی مانند سهراب سپهری در دورهای که همه هنرمندان شعر سیاسی میگفتند یا نقاشیهای سیاسی- اجتماعی انجام میدادند کاملا متفاوت از هنرمندان همعصر خود با نگرش و جهان بینی کاملاً متفاوت از اتفاقات اجتماعی- سیاسی زمان خود کار میکرد و این مهم در اشعار و نقاشیهای او نمود یافت. بنابراین میتوان گفت پاسخ قاطعی برای این سوال وجود ندارد که بتوان مشخص کرد هنرمندان چه واکنشی در مقابل وقایع اجتماعی عصر خود نشان میدهند. اما بر اساس آنچه که از گذشته وجود داشت میتوان گفت وقایع ناخوشایند بیشترین تاثیر را بر هنرمندان برای خلق اثر هنری دارند.
در حوزه هنرهای تجسمی هنرمند یک جور مورخ بصری است. در واقع اهمیت کاری که انجام میدهد در سالیان بعد آشکار میشود. ممکن است آن هنرمند در دوره زندگیاش نمایشگاههای متعددی از آثارش برپا کند اما تاثیرگذاری آثاری که خلق کرده بعدها و در سالهای آینده نمود پیدا میکند. بهطور مثال وقتی درباره تابلوی گرنیکا پیکاسو صحبت به میان میآید که درباره جنگهای داخلی اسپانیاست، این مهم مطرح میشود که این اثر بیشترین تاثیرگذاری و تحلیلها را در سالهای بعد از آن اتفاق جذب کرد.
البته ممکن است در برخی مواقع به صورت خاص اثری که در قالب تابلو خلق میشود تبدیل به پوستر شود و در همان زمان در اختیار عموم جامعه قرار گیرد. به طور مثال از آثار ممیز یا برادران شیشهگران در دوران انقلاب سریع پرینت گرفته و در اختیار مردم قرار داده میشد. اما عموما این آثار سالها بعد از دوره خلق اثر مورد بررسی قرار میگیرند و تجزیه و تحلیل میشوند.
میتوان گفت آثار هنرمندان تجسمی که به واسطه وقایع تاریخی عصر خود خلق میشوند تاثیر آنی بر مخاطب و عموم جامعه زمان خود ندارند اما به عنوان یک مورخ بصری، وقایع را برای آیندگان ثبت و ضبط میکنند و آیندگان میتوانند حس و حال یک هنرمند را در زمان وقوع یک اتفاق بهتر بشناسند. البته این مهم در حوزه موسیقی متفاوت است چراکه موسیقی ممکن است تأثیر لحظهای بر مخاطب بگذارد و حتی باعث تغییر جریانات شود.
تاریخ هنر مملو از حوادث و اتفاقاتی است که بر خلق آثار هنری تاثیر گذاشت؛ در این میان نقاشی و مجسمه ازجمله معدود رشتههای هنرهای تجسمی هستند که همواره نقش پررنگی در ثبت وقایع تاریخی و به یادگار گذاشتن آن برای آیندگان ایفا کردند. امروزه با گسترش تکنولوژی و ورود آن به عرصه هنرهای تجسمی شاهد شکلگیری رشتههای مختلف در این عرصه هستیم. به نظر شما رشتههای هنرهای تجسمی تا چه اندازه میتوانند در بیان وقایع تاریخی و اجتماعی و برقراری ارتباط با مخاطب موثر عمل کنند و کدام یک از رشتههای هنرهای تجسمی تاثیرگذارتر و البته تاثیرپذیرتر است؟ عموم جامعه با کدام یک از رشتههای هنرهای تجسمی بهتر و بیشتر ارتباط برقرار میکنند و پذیرش کدام یک از آنها در جامعه مقبولتر است؟ آیا سایر رشتههای هنرهای تجسمی توانستهاند جایگاه نخستین که رشتههای نقاشی و مجسمه کسب کرده بودند را از آن خود کنند؟
تقریبا بعد از مدرنیزه شدن در جهان غرب و بعد از قرن ۱۸ به این سو هنر به دو دسته کلی هنرهای زیبا و هنرهای کارکردی تقسیم شد. هنرهای زیبا فینفسه برای هنر خلق میشوند و قرار نیست کارکرد روزمره داشته باشند. ممکن است در آینده خوانش تاریخی، سیاسی و اجتماعی از آنها بشود اما عموماً به عنوان کارکرد خلق نمیشوند.
این درحالی است که هنرهای کارکردی مانند آنچه روی ظروف میناکاری یا مبلمان منبت کاری و خاتم کاری شده شاهد هستیم متفاوت از هنرهای زیبا عمل میکند و به منظور زیباسازی شی برای کاربرد و استفاده روزمره به کار میرود، چراکه علیرغم آنکه یک هنر هستند کار کرد مشخصی دارند.
اما در قرن بیستم و با رواج پاپ آرت، کارکرد هنرهای زیبا نیز تغییر کرد. بعد از جریان اکسپرسیونیزم انتزاعی و به ویژه بعد از جریان فاین آرت شاهد تولیدات فوقالعادهای هستیم. در این زمان بود که پیرینتهایی از آثار هنری به عنوان اثر اورجینال و دارای امضای هنرمند به عنوان یک اثر هنری وارد بازار شد. این زمان بود که با تغییر نگرش در فضای هنر روبهرو شدیم.
در این زمان، هنری که طبق روال گذشته خود باید در گالریها و یا کتابها دیده میشد توسط هنرمندان به تعداد زیاد و در سطح وسیع تولید و تکثیر شد، در واقع کارکرد فاین آرت تغییر کرد. آنچه که از هنر تصور میشد که نباید در تیراژ زیاد در اختیار مردم قرار گیرد، شکسته و در اختیار مردم قرار داده شد. به نوعی میتوان گفت فاین آرت کارکرد اجتماعی پیدا کرد.
حتا میتوان درباره پاپ آرتیستهای آمریکایی آن دوره صحبت کرد. به طور مثال در دهه ۵۰ و ۶۰ جهان تحت سلطه تبلیغات رسانههای آمریکایی بود و ستارههای هالیوود آن را تحت کنترل داشتند. اما ما پاپ آرت کاری که انجام داد این مهم بود که هنر را از دست تبلیغات بیرون آورد و نگاه دیگری به اتفاقات اجتماعی معطوف کند. به طور مثال آدمی مانند اندی وارهول پرترههایی از مشاهیر ارائه داد که آنها را در واریاسیونهای مختلف رنگی تکرار کرده است.
اثر خودکشی وارهول نیز که اکنون در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود در واقع عکسهایی از لحظه پریدن یک مرد است که تبدیل به یک واقعه سینمایی روی بوم شده. نگاه به وقایع اجتماعی با چنین آثاری تغییر کرد چراکه تا قبل از آن عموم جامعه و حتی سایر هنرمندان از چنین موضوعاتی گذر میکردند و آن را به عنوان سوژه اثر هنری انتخاب نمیکردند، این در حالی است که بعد از خلق اولین آثار هنرمندان که واقعیت اجتماعی را جلوی چشمان مخاطب به نمایش گذاشتند و به نوعی این موضوعات را مطرح کردند مخاطب متوجه اهمیت موضوعات و اتفاقاتی شد که تا آن زمان به راحتی از آن عبور می کرد.
از آن دوره به بعد تغییراتی در هنر حاصل شد و اکنون در عصر معاصر با مدیومهای مختلف در عرصه هنر رو به رو هستیم. دیگر نیاز نداریم حتماً یک تابلو یا یک پستر خلق کنیم چراکه میتوانیم به صورت دیجیتال و به صورت بسیار گسترده آنچه که در ذهن داریم را ترویج و تبلیغ کنیم. نیئومدیا یا به قولی رسانههای جدید به ویژه با گسترش شبکههای اجتماعی نقش بسیار برجستهای دارند.
در عصر حاضر رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش گستردهای در ترویج هنر دارند. یک اثر هنری با مدیومهای جدید میتواند تاثیر گذار باشد، بنابراین نمیتوانیم قاطعانه بگوییم کدام یک از مدیومهای هنر تاثیر گذارتر است و اهمیت آن از سایر مدیومها بیشتر است. سالهای طولانی مدیوم نقاشی مقبول جهان هنر بود اما در دوره حاضر نمیتوانیم قاطعانه این تاییدیه را داشته باشیم، چراکه این روزها شاهد خلق اینستالیشنهایی هستیم که فقط در زمان خلق اثر وجود دارند و با تمام شدن آن، عمر اثر هنری نیز تمام میشود. عملاً مخاطب و کسی که در اینستالیشن حضور دارد میتواند آن را درک کند. حتا عکس و یا فیلم نیز نمیتواند در بیان و انتقال پیام آن اصل موثر باشد. به نوعی میتوان گفت در عصر حاضر بخشی از مدیومهای هنر تبدیل به تجربه آنی مخاطب از اثر هنری شده است.
ممکن است در لحظه یک هنر و یا حتی نوشته تاثیری شگرفتر از یک اثر ماندگارتر داشته باشد و مخاطبان زیادی از اکثر نقاط جهان را تحت تاثیر قرار دهد.
این روزها با تجربه جدید در حوزه هنرهای تجسمی روبهرو هستیم و عموم جامعه به جای حضور در جوامع مانند گالریها و نمایشگاهها این امکان را پیدا کردهاند که بتوانند در قالب مجازی و یا آنلاین و حتی برنامههای زنده که به صورت مجازی از اینترنت پخش میشوند از آثار دیدن کنند. به نظر شما بعد از اتمام بحرانهای موجود در جامعه که امکان حضور در اجتماع را نمیدهد بازهم عرصه هنرهای تجسمی روند آنلاین بودن ادامه خواهد داد یا آثار به دیوارهای گالریها بازمیگردند؟
این سوال را از دو بخش میتوان بررسی کرد. نخست مدیومهای هنری هستند که برای نمایش نیازمند حضور در محیط هستند. این آثار نمیتوانند در قالب مجازی اجرا شوند چراکه تاثیرگذاری آنها کمتر میشود. این مهم در خصوص تابلوی نقاشی نیز صادق است. یک اثر هنری را هر اندازه که از قاب مانیتور یا موبایل بنگرید نمیتوانید درکی که از در مقابل آن قرار گرفتند به دست میآورید را کسب کنید. در واقع اهمیت کار و در مقابل اثر با ابعاد واقعی آن قرار گرفتن آن را درک نمیکنید. حس و تکنیک اثر به صورت مجازی منتقل نمیشود. نباید فراموش کرد که هنرمند با تکنیک قصد دارد مفهوم را به مخاطب منتقل کند. به طور مثال، با استفاده از رنگهای برجسته و اکسپرسیو قصد دارد مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
بخش دوم مدیومهای هنری مانند عکس، مدیوم آرت، ویدیو آرت هستند که این امکان را دارند تا در قالب مجازی و آنلاین به نمایش گذاشته شوند. بنابراین نمیتوان به صورت مطلق در این خصوص صحبت کرد. در واقع حتی با پایان بحرانهای موجود نمیتوان از نقش گالریها و نمایشگاهها در نمایش آثار هنری چشم پوشی کرد. زمانی که مردم بتوانند دوباره به جامعه بازگردند بازدید از گالریها رونق مییابد.
اقتصاد هنر تا چه اندازه تحت تاثیر وقایع اجتماعی قرار میگیرد؟ هنر چه جایگاهی در سبد خرید عموم جامعه دارد؟
هنر لوکسترین کالای موجود در جهان است. هر اتفاقی که بیفتد اولین ضربه به اقتصاد هنر وارد میشود. در واقع هنر کمترین چیزی است که نسبت به آن احساس نیاز میشود. انسانها نمیتوانند از خرید مواد غذایی پوشاک و یا حتی ملزومات اتومبیل خود چشمپوشی کنند اما خرید اثر هنری نه تنها در سبد ملزومات خانواده جایی ندارد بلکه در بالاترین نقطه هرم خرید قرار گرفته.
هنر در قرن اخیر و با تبدیل شدن به فاین آرت جنبه سرمایهگذاری نیز به خود گرفته است با این وجود افراد جامعه ترجیح میدهند سرمایه خود را بر روی طلا متمرکز کنند چراکه در جریان روند آن آن قرار دارند و میدانند چه اتفاقی برای آن میافتد. اگر کشور درگیر جنگ شود و یا هر اتفاق دیگری بیفتد قطعاً قیمت طلا افزایش پیدا میکند اما سالیان سال باید بگذرد تا قیمت اثر هنری افزایش یابد چرا که بازار هنر سالها طول میکشد تا رونق یابد اما بازار طلا اینگونه نیست؛ بنابراین هنر و اقتصاد هنر نخستین بخشی است که با بروز هر بحران و اتفاق در جامعه ضربه میبیند و آخرین بخشی است که با برقراری آرامش در جامعه میتواند به رونق گذشته خود دست یابد. چراکه ملزومات بیشتری برای زندگی افراد مورد اهمیت قرار دارد. زمانی که مواد غذایی، کسب و کار، خانه و حتی عشق سامان یابد بعد از تمام آنها شاید جامعه به فکر بازدید از گالری هنری و خرید اثر هنری بیفتد در غیر اینصورت چنین اتفاقی نمیافتد.
ایلنا/