بسیار اتفاق افتاده که در اطراف تان افرادی را دیده اید که روابط آن ها با دیگران ضعیف می باشد؛مانند همکلاسی هایی که معدل های ایده آل و سطح تحصیلاتی بالا دارند و حتی فارغ التحصیل دانشگاه های معتبر می باشند.بسیاری از آن ها در زندگی ناموفق هستند.وقتی از زندگی صحبت می کنیم یعنی زندگی شغلی،خانوادگی و اجتماعی.دقیق تر که به این همکلاسی ها نگاه می کنیم می بینیم آن ها همان موقع تحصیل هم بیشتر سرشان در کتاب بوده و ارتباط صمیمانه ی کمتری با دیگران برقرار می کرده اند.اهمیت مهارت های ارتباطی در این قسمت خود را نشان می دهد.خود زندگی به ارتباط درست احتیاج دارد.هنگامی که ما از بند کلیشه های تحصیلی و رتبه بندی شدن با نمره ها خارج می شویم و پس از آن بخش عمده ای از ساختن زندگی مان به دست خود ما انجام می شود،بیشترین چیزی که به آن نیاز داریم مهارت های ارتباطی ست.مهارت های ارتباطی شامل مهارت های بسیار و ریز و درشتی می باشد که جرات و تاثیرگذاری در برخورد اول از مهارت های ارتباطی می باشند.
در میان تمامی مهارت های ارتباطی قسمت پررنگی که وجود دارد زبان بدن است.در این مطلب قصد داریم بگوییم که الفبای زبان بدن چیست و چگونه می شود آن را یاد گرفت.
تعریف درست ارتباط
بسیاری از ما تصور می کنیم که ارتباط یعنی "حرف زدن با هم در حضور هم ".بدین معنی که صرفا کلماتی را ابزار ارتباط می دانیم که به صورت حضوری رد و بدل می شوند اما اینطور نیست.
متخصصان ارتباط معتقدند ارتباط زمانی شکل می گیرد که یک پیام-چه کلامی و چه غیر کلامی-از یک فرستنده توسط یک وسیله-چه حضوری،چه تلفنی،چه کتبی و چه اینترنتی-به فرد گیرنده برسد و گیرنده هم پاسخ فرستنده را بدهد از اینرو متوجه می شویم که صرفا محتوای کلمات باعث تشکیل ارتباط نمی شوند.بخش اعظم و مهمی از ارتباط ما را پیام های غیرکلامی به وجود می آورند که حتی باعث سوء تفاهم نیز می شوند،به طور مثال یک ارتباط پیامکی می تواند سوء تفاهم های بسیاری را بدنبال داشته باشد زیرا فاقد زبان است و شاید شکلک های مسنجرها به دلیل جبران کمبود زبان بدن ساخته شدند.
الفبای زبان بدن
زبان بدن نیز مانند هر زبان دیگری سیستمی از نشانه ها می باشد که ابزار ارتباط است.یعنی این که چندین و چند نشانه در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر زبان بدن را شکل می دهند.به طور مثال یک دهان خندان کنار یک تن خموده معنای متفاوتی از یک دهان خندان کنار یک بدن شاداب دارد.
ریتم صحبت کردن
همه افراد یک میانگین طبیعی ریتم صحبت کردن دارند.به طور مثال ریتم صحبت کردن یک گزارشگر تلویزیونی با دیگر گزارشگر تلویزیونی متفاوت است.معمولا وقتی با دیگران ارتباط برقرار می کنیم این متوسط ریتم صحبت کردن آن ها را کم کم می شناسیم و دیگران هم با ریتم طبیعی صحبت کردن ما آشنا می شوند.حالا اگر از این ریتم تندتر یا کندتر صحبت کنیم معنای خاصی می دهد.تند صحبت کردن نشانه ی پنهان پرخاشگری یا احتمالا ترس است و گویی می خواهیم خیلی سریع حق خودمان را بگیریم و برعکس،کند صحبت کردن نشانه ی بی حوصلگی،اندوه،نداشتن اعتماد به نفس یا خجالت کشیدن است.کند ادا کردن یک حرف قاطعانه با خودش این معنای پنهان را دارد که "تو می توانی من را راضی کنی ".
ریتم متوسط حرف زدن خود را حفظ کنید،مگر اینکه قصد داشته باشید هیجان خاصی را به دیگران انتقال دهید.
بلندی صدا
کلمات غیر از محتوا یک لحن هم دارند.لحن را ریتم و بلندی صدا می سازند.هر فردی یک بلندی صدا دارد.این بلندی صدا هم می تواند به فیزیولوژی خود شخص و هم به جغرافیایی که او به آن متعلق بوده است ربط داشته باشد.
به هرحال هنگامی که از صدای معمول و عادی خود بلندتر صحبت می کنیم،تصمیم ما بر این است که معنای خاصی را به شنونده منتقل کنیم زیرا صدای بلند یک پرخاشگری پنهان دارد و صدای پایین تر یک انفعال یا خجالت.اما این موضوع،همیشگی نیست.به صورت معمول برای نشان دادن اهمیت کلمات یا هیجان زدگی خود صدایمان را بالا و پایین می بریم اما بلندی پرخاشگرانه یا آهستگی ناشی از خجالت شدت شان از بلند و پایینی معمول بیشتر است.نه زیاد بلند و نه زیاد آهسته.در یک بازه متوسط صدای تان را بالا و پایین ببرید.صدای "رسا "با صدای بلند فرق می کند.