دلایلی مثل ضد زن بودن، ضد حقوق بشر بودن و دلایلی از این دست ابزار دست آمریکا برای فشار بر کشورهای مختلف است و جلوی این کشور برای انجام امور مورد نظرش را نمی‌گیرد، آن‌چنان که با عربستانی که خاشقچی را می‌کشد و در یمن کودک کشی می‌کند مشکلی ندارد ولی با بشار اسد در سوریه چرا.

سلام نو – سرویس بین الملل: این روزها آمریکا به جز تنش با ایران درگیر چندین چند تصمیم مهم دیگر در عرصه بین الملل است که حداقل یکی از آن‌ها بیخ گوش ایران و در افغانستان در حال رخ دادن است و آن مذاکره با طالبان است که در راستای استراتژی خروج آمریکا از عراق طراحی شده.

این تصمیم البته در خود آمریکا هم بدون مخالف نیست و لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه، در چندین پیام توئیتری نوشت که اعتماد به گروه طالبان و خروج آمریکا از افغانستان بدتر از برجام خواهد بود.

گراهام که به عنوان سناتوری پرنفوذ در میان جمهوری خواهان کنگره آمریکا و چهره‌ای نزدیک به ترامپ شناخته می‌شود، حتی پا را فراتر گذاشته و در یکی از هشت پیام توئیتری‌اش مدعی شد که اعتماد به طالبان برای کنترل القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تندرو در افغانستان، اشتباهی بزرگ‌تر از توافق اوباما با ایران است.

گراهام البته چهره‌ای است که حامی برخوردهای سخت در سیاست خارجی است و انتقادش از این روند چیز عجیبی به نظر نمی‌رسد و همه انتظارش را داشتند.

با وجود مخالفت‌های این چنینی گفته می‌شود بنا به توافقی که به زودی و احتمالا در دور نهم مذاکرات با نمایندگان طالبان امضاء می‌شود آمریکا بلافاصله حدود ۸۶۰۰ سرباز از ۱۴ هزار سرباز کنونی را از افغانستان خارج می‌کند و قرار است تا ماه اکتبر ۲۰۲۰ شمار سربازان آمریکایی در افغانستان به صفر برسد و طالبان را با حکومت افغانستان تنها بگذارد.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آمریکا چطور حاضر است بیخ گوش ایران با طالبان مذاکره کند اما با ایران نه؟ حکومت ایران را ضد زن، ضد حقوق بشر و ضد شهروندانش خطاب کند و بگوید برای تغییر رفتار آن را تحریم کرده ولی با یکی از ضد زن‌ترین، ضد حقوق بشرترین و متحجرترین گروه‌های موجود در خاورمیانه گفت‌وگو کند آن هم در حالی که هیچ تغییر رفتاری نداده و در روز روشن عملیات تروریستی سامان می‌‎دهد.

واقعیت این است که دلایلی مثل ضد زن بودن، ضد حقوق بشر بودن و دلایلی از این دست ابزار دست آمریکا برای فشار بر کشورهای مختلف است و جلوی این کشور برای انجام امور مورد نظرش را نمی‌گیرد، آن‌چنان که با عربستانی که خاشقچی را می‌کشد و در یمن کودک کشی می‌کند مشکلی ندارد ولی با بشار اسد در سوریه چرا.

نکته دیگر این است که هم مذاکره با طالبان هم فشار بر ایران در راستای استراتژی آمریکا برای خروج از خاورمیانه است، خروجی که با ورود به آسیای شرقی هم‌راه است. مسئله این جا است که آمریکا در استراتژی مدنظرش راهبردهای متفاوتی دارد و این تفاوت در رابطه با ایران و طالبان نیز صادق است.

ایران حکومتی است که با تمام ضعف‌هایش نشان داده در غیاب آمریکا حتی اگر اندکی امکان تنفس داشته باشد می‌تواند بازیگری موثر باشد که از افغانستان و پاکستان تا سوریه و قسمت‌هایی از آفریقا تحت تاثیر جدی‌اش باشد، در حالی که طالبان سودای این چنینی ندارد و مایل است در افغانستان قدرت خود را تثبیت کند و همین مسئله نیز نگرانی‌های مهم برای آمریکا در پی دارد. آمریکا مایل نیست در حالی خاورمیانه را ترک کند که ترکیه و ایران چشم به نفوذ در منطقه و شاید اروپا داشته باشند و روسیه هم با خیال راحت نفوذ خود را در آن گسترش دهد.

اما یک نکته هم شخص دونالد ترامپ و سلیقه شخصی آن است که استراتژی آمریکا را متاثر می‌کند. مسئله مهم درباره کره شمالی و طالبان این است که ترامپ در آن جا توافق ساز است ولی در ایران چنین نبود و تن دادن به خواست‌های فعلی ایران ادامه راه اوباما است. ترامپ به هیچ شکل مایل نیست راه اوباما را در هیچ جهتی ادامه دهد و بر سر میزی بنشیند که نام اوباما بر آن نقش بسته است، چیزی که به معنای مذاکره در چهارچوب مورد خواست فعلی ایران است، یعنی مذاکره داخل برجام که ترامپ از آن متنفر است.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید