سلام نو – سرویس سیاسی: بالاخره جواد ظریف توسط آمریکا تحریم شد تا مجموعهای متشکل از مشاوران ترامپ، اسرائیل، عربستان و تندروهای داخلی از این اتفاق خوشحال شوند. آمریکا و اسرائیل نفس راحتی بکشند که شاید اندکی دایره تحرک دیپلمات ارشد ایران را کم کردهاند و عربستان آسوده خاطر باشد که ارتش یک نفره ظریف دیگر به جنگ لابیهای آنها در آمریکا نمیرود.
دلواپسان داخلی اما چند دلیل متفاوت برای خوشحالی دارند. نخست این که دولت روحانی ضربهای دیگر خورد و شانس دیگری را در رقابت مجلس و امتداد راهش در 1400 از دست داد و دستش خالیتر شد. از سوی دیگر آنها امروز به عادت همیشگی بازی "من گفتم، من گفتم" را آغاز کردند و میگویند ما که گفتیم این طور میشود پس چرا ظریف با آمریکا مذاکره کرد؟
از جمله حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان با اشاره به ماجرای تحریم ظریف مینویسد:«روی دیگر این ماجرا که درسآموز و عبرتانگیز است اینکه تحریم آقای ظریف نشان داد دولت محترم طی ۶ سال گذشته در اعتماد به آمریکا و گره زدن همه مسائل حتی آب خوردن مردم به مذاکرات هستهای، به بیراهه رفته است.»
پرسش مهم از حسین شریعتمداری و دیگر دوستانش، به ویژه هوادران خاص سعید جلیلی، این است که آیا حاضرند منطق تحریم ظریف را به دیگر تحریم شدگان آمریکا هم تسری دهند؟ سپاه هم به جرم لبخند به آمریکا تحریم شد؟ یا نه تحریم آمریکا برای سپاه افتخار و از سر مقاومت و برای ظریف از سر وادادگی است؟
فرهیختگان، که پس از فوت هاشمی رفسنجانی و به قدرت رسیدن ولایتی در دانشگاه آزاد، به دست نیروهای اولترا رادیکال اصولگرا افتاده بخشی دیگر از حمله به ظریف را سامان داد و از پایان دیپلماسی سخن گفته و نوشته:«ایده ظریف و باقی رفقا آن بود که میتوان با آمریکا وارد گفتوگو شد و با معجزه دیپلماسی، برخی مشکلات داخل را حل کرد. پاسخ غیرمنتظره وزارت خزانهداری آمریکا اما خیلی از محاسبات را در هر دو طرف بههم زد. حالا بعد از شکست برجام، یکبار دیگر ایده حل مشکلات از مسیر مذاکره و تعامل با غرب –بخوانید آمریکا- شکست خورده و بهنظر میرسد زین پس استمرار آن در داخل با موانع بلندی مواجه است. از آنسو آمریکاییها هم دیگر نمیتوانند نسبت به توافق با طیفهایی که آنها را میانهرو میخوانند امیدوار باشند. آنها پلی را خراب کردند که تنها راه پیشرویشان برای مذاکره با ایران بود.»
فرهیختگان اساسا مایل است فراموش کند که بزرگترین حامی دیپلماسی در کشور رهبر انقلاب آیتالله خامنهای است، آنچنان که خود ایشان هم تاکید کردند در دوران ریاست جمهوری ایشان هم ما شاهد یکی از فعالترین دوران دیپلماسی ایران به خصوص در رابطه با اروپا بودیم.
انگار فرهیختگان فراموش کرده که راهبردهای کلان دیپلماسی ایران در جایی بالاتر از وزارت خارجه اتخاذ میشود و وزارت خارجه در آن حوزه تنها نقش مشاور را دارد و پس از تعیین راهبرد در اتاق فکرهای نظام تنها مامور اجرای آنها به بهترین شکل ممکن است.
مسئله دیگر این است که فرهیختگان مشخص نکرده حالا که دوران دیپلماسی به پایان رسیده دوران چه آغاز شده است؟ آنچنان که سعید جلیلی گفته در برابر فشار آمریکا قرار است فشار وارد کنیم؟ آیا ممکن است؟
خوب یا بد ایران پنج دهه است که با اقتصادی بیمار، ضعیف و پر مشکل دست و پنجه نرم میکند و هر چقدر هم که توان سیاسی و نظامی داشته باشد پاشنه آشیل اقتصاد جلوی ورودش به چنین کارزاری را میگیرد، به ویژه در شرایط فعلی که مردم تحت فشار شدید اقتصادی هستند.
البته تجربه نشان داده این طرفداران مقاومت، این دشمنان دیپلماسی، این آمریکا ستیزان دو آتشه در وقتی که نیاز باشد هوادار دیپلماسی میشوند و مشکل را با انقلابی خواندن آن دیپلماسی حل میکنند. کافی است به جای جواد ظریف کسی مثل سعید جلیلی یا علی باقری بنشیند تا تاییدات شدید و قوی آنها درباره دیپلماسی ظاهر شود، چنان که محمود نبویان هم گفت این گروه با مذاکره با آمریکا مشکل ندارند بلکه با مذاکره جواد ظریف که از جناح خودشان نیست، مشکل دارند.
نظرات