به گزارش سلام نو، سفر آبه شینزو نخست وزیر ژاپن به پایان رسید و هیاهوی رسانه های خبری همچنان در جریان است. همزمان در دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبر معظم انقلاب که روز پنجشنبه هفته گذشته صورت گرفت دریای عمان شاهد حمله به دو نفتکش بود. تیم بی با عملیات پرچم دروغین در راستای سیاست فشار و مذاکره پیامی واضح به تهران داد. یا جنگ یا مذاکره! که این نیز به نوبه خود جنجال دیگری در منطقه به راه انداخت و تحلیل ها را به سمتی برد که مذاکرات آبه به تهران بی دستاورد بوده است.
سفر نخستوزیر ژاپن به ایران، پس از ۴۱ سال در اوج تلخی مناسبات بین امریکا و ایران پس از برجام ، مبنای گفتگوی ما، با دکتر علیرضا اکبری، معاون اسبق وزیر دفاع (دولت اصلاحات) و متخصص ارشد امور راهبردی و امنیت بینالمللی بود که از نظر می گذرانید:
پس از پایان سفر نخست وزیر ژاپن به تهران تحلیل های بسیاری منتشر شد ، عمده تحلیل ها به سمت شکست مذاکره رفت در این فضا آیا "آبه" باید خود را کامیاب بداند یا شکستخورده؟
همانطور که پیش از سفر ارزیابی شد؛ نخستوزیر ژاپن، در واقع حامل "ماموریت خاص" از سوی رئیس جمهوری آمریکا بود!
مشخصاً و حسب ارزیابی اینجانب، "نخستوزیر آبه" طیفی از ملاحظات را در ماموریت خویش حمل میکرد؛
اول، ارزیابی از میزان آمادگی ایران برای ورود به یک روند معامله، (با امریکا)
دوم،ارزیابی از سقف و کف انتظارات ایران در صورت آمادگی جهت ورود به کانال معامله
سوم، انتقال پیام «سقف امتیازات» از سوی امریکا، در صورت گشایش مجال برای طرح مساله
چهارم، ارسال یک پیام واضح و هشدار خاص هستهای ! اینکه، در هیچ شرایطی و در هیچ سطحی ایران هستهای قابل پذیرش نخواهد بود! و البته، پیام هستهای با یادآوری تاریخ!
پنجم؛ ترغیب و تشویق ایران به پذیرش درخواست رییس جمهور امریکا و اجازه ایجاد مقدمات ورود به روند تعامل (معامله)
ششم، هشدار به جمهوری اسلامی، در خصوص عواقب سخت رد پیشنهاد ترامپ!
بنظر این بنده، ماموریت اصلی نخست وزیر این موارد بالا بود، البته، بجز مورد سوم، (ابلاغ پیام سقف امتیازات ممکن از سوی امریکا) - که با پاسخ قاطع و تحقیر کننده رهبری مواجه شد.
بنظرم، آبه ؛ هم ارزیابی از میزان آمادگی ایران برای ورود به روند معامله بدست آورد! هم، ارزیابی از سقف و کف انتظارات ایران از هر نوع معامله را دریافت کرد. هم، تا حدودی پیام هستهای را منتقل کرد.
اما، در انتقال پیام «سقف امتیازات امریکا» ناموفق ماند! پیام ترغیب و پیام هشدار نیز، قربانی پاسخ قاطع و تحقرآمیز رهبری به ترامپ شد!
در واقع، نخستوزیر نیامده بود که یک روند تعامل را کلید بزند، - چون زمان و شرایط برای چنان هدفی، بسیار زود و نارس بود.، بلکه، او آمده بود تا ضمن انتقال نوعی پیام و هشدار، یک «امکانسنجی کند» ، و کرد!
البته نتیجه امکان سنجی، هم برای نخستوزیر آبه و هم برای ترامپ، و دیگر مشتاقان تعامل ایران و امریکا، غیر منتظره بود.
مساله دیگری که قبل از آمدن ابه مطرح بود دلیل آمدن نخست وزیر ژاپن بود، برخی رسانه های خبری از او به عنوان میانجی یاد می کردند برخی معتقد بوند که او فقط برای کاهش تنش می آید برخی از مساعی جملیه هم صحبت کردند؛ به واقع ماموریت او کاهش تنش بود یا میانجیگری برای مذاکره؟
مستحضرید هر کدام از دو موضوع، در وضعیت و با شرایط متفاوتی امکان پذیر میباشند. اقدام برای کاهش تنش، از سوی طرف ثالث، زمانی امکان پذیر است که، طرف ثالث ابزار و امکان و توان لازم را برای تاثیر گذاری بر طرفین تنش و درگیری، داشته باشد!
ژاپن اما، چنین توان، امکان و ابزاری را فاقد است. تنش، با اراده طرفین و بر اساس یک پلن معین کاهش پذیر میشود. هیچ کدام از مقدمات مذکور در این مورد، موجود نبود ، پس، مساله کاهش تنش در این مقطع، بطور مستقیم، منتفی بود، اما، اگر ماموریت آبه به نتیجه مطلوب امریکا منتهی میشد، آنگاه میشد امیدوار بود که پس از برقراری تماسهای بعدی و آغاز مذاکرات ، طبعا از سطح تنش ها نیز کاسته شود.
در مورد میانجیگری، نیز، مقدمات و مقتضیاتی لازم است، که ژاپن دستکم در این مجال و مرحله، فاقد آنها بود ، لذا، نخستوزیر، بیش از آنکه میانجی بودهباشد، «واسط پیام» بوده!
پیامرسان، در سطح عالی، انتقال دهنده پیام و ، ترغیب کننده معتبر طرف ایرانی برای ورود به کانال مذاکره و پذیرش مصالحه!
باتوجه به تحلیل شما، آینده در نسبت با هرکدام از ماموریتهای احتمالی چگونه خواهد بود؟
پیام طرف امریکایی در هر حال، توسط نخستوزیر ، به بهترین وجه، و در سطوح مختلف، منتقل شد!
هم دستگاههای سیاست خارجی و امنیت ملی، هم سطح رییس جمهور و هم سطح رهبری. طبعا، میبایست پاسخ پیام را از عالیترین سطح دریافت میکردند، که دریافت کردند!
برای ارزیابی وضع آینده، باید نخست به پاسخ طرف ایرانی تمرکز کرد؛ رهبری در این مجال، به نحو بارزی ، پیام آخر نظام را منتقل کردند:
اول؛ فقدان اعتماد به شخص ترامپ و دولت ایالات متحده،
دوم؛اعتماد به نفس «نظام» ، عالی تا حد «ولو بلغ ما بلغ»، - ما تا آخر ایستادهایم!
سوم، پاسخ قاطع، به تحقیر امریکا علیه ایران (آنگاه که ترامپ خارج از کادر دیپلماتیک و رسمی، سعی در شکستن هیمنه ایران را داشت. تحقیر بیشتر ما، پاسخ یه تحقیر آنها .
چهارم؛ ما برای بقا و رشد و توسعه محتاج شما نیستیم! (شکستن الگوی سیمبولیک ژاپن- رشد اقتصادی در مقابل تسلیم!)
پنجم؛ پاسخ تهدید و تحدید هستهای! اگر بخواهیم هستهای شویم، میتوانیم و کسی جلودار ما نخواهد بود، - منتها، نمیخواهیم.
ششم، حرف اول و آخر نظام، از یک مرکز زده میشود! و راه هر نوع کانال فرعی در ارتباط و تماس، مسدود!
هفتم؛ کمترین انتظار ما از امریکا، برای کنترل تنش، بازگشت شرایط به نقطه اوج برجام است، بدون قید و شرط!
اینک ، باید منتظر ارزیابیهای طرف مقابل از رویکرد طرف ایرانی ماند، و دید که امریکا، چه خط مشییی را دنبال خواهد کرد!
نقدا که با پروژه سابوتاژ محور شرارت در منطقه، بنظر میرسد عربستان و امارات و اسراییل ، برای تشدید شرایط ، از قبل آماده سازی هایی کرده بودهاند!
عملیات انفجار کشتیهای ژاپنی، در واقع مینگذاری محور شر، زیر کشتی دیپلماسی راهبردی ایران بود!
تندروها در واشنگتن، فعلا سوار بر این داستان شدهاند. ایران باید بسرعت منحنی تشدید سوء ظن و تنش خارج از مهار خودی را، کنترل کند.
آیا طرفین به کاهش تنش روی میآورند؟ یا با توجه به نتیجه سفر آبه، (پاسخ ایران)، تنش ها تشدید خواهد شد؟
آنچه مسلم است، پاسخ ایران، برای افزایش تنش و تشدید شرایط تنظیم نشده است!
مطمئناً مقام معظم رهبری، با شناختی که از رئیس جمهور و دستگاه رهبری امریکا دارد، با نشان دادن قاطعیت و عدم انعطاف و نشان دادن آمادگی برای مواجهه با هر "وضع احتمالی"، هدف مهار پیشروی و متوقف کردن امریکا در تشدید فشار علیه ایران را دارند!
اما، اینکه رفتار متقابل امریکا، چقدر با سطح انتظارات مقام رهبری منطبق باشد، مساله دیگری است.
نکته مهم اینست که، همه شرایط و جزییات و ترتیبات، الزاما تحت مهار و کنترل «دو طرف»(رهبری ایران و رییس جمهور امریکا) نیست!
هم در هر دو سوی تنش و هم خارج از این محدوده، عوامل بسیاری هستند که منافع و اهداف خود را در تشدید تنش و بحرانی تر کردن اوضاع جستجو میکنند.
ضمن آنکه، گزینه هر یک از دو طرف نیز - از جمله امریکا- ضرورتاً حزم و احتیاط و نرمش و کوتاه آمدن، نیست.
نتیجه منطقی اینکه، انتظار میرود دور جدیدی از تشدید شرایط در عرصه اقتصادی ، و نیز محیطهای عملیاتی منطقه، و فضای امنیتی - سیاسی، بین دو طرف و متحدین ایشان، شاهد باشیم.
با این تفاسیر اگر سفر آبه را ناکام ارزیابی کنیم، تندروهای تیم ترامپ، تقویت نخواهند شد؟
همانگونه که پیشتر تشریح شد، سفر نخستوزیر ژاپن به ایران، عمدتاً برای انتقال پیام های دومنظوره ، ارزیابی از احتمال ورود ایران به کانال مصالحه (به سبک امریکایی)، و سنجش کف و سقف انتظارات ایران در مسیر مدارا انجام گرفت.
در واقع، آنچه به ماموریت نخست وزیر مربوط میشد، بخوبی انجام شد، به این معنا که؛ آبه، هم به نحوی اکمل پیامهای طرف امریکایی را به ایران منتقل کرد، هم ارزیابی دقیق و کاملی از مواضع و نیات و برنامه ایران در قبال بحران امریکا، حاصل کرد، و هم تلاش خود را برای ترغیب ایران به پذیرش شرایط امریکا، مصروف داشت.
منتها، مساله اینجاست که، بر خلاف انتظار ترامپ، ایران - در مجموع- اعتمادی به دولت امریکا نشان نداد، پیام ترامپ را فریب و تدلیس تلقی کرد، کماکان بر مواضع متصلب و بنیادین خود ایستادگی کرده و حاضر به عقب نشینی و پذیرش زور نشد.
نیت رهبری عالی ایران، مهار و انقیاد شخص ترامپ و دولت امریکا است، که ایشان معتقد اند، «انعطاف در قبال زورگو، موجب تجرّی بیشتر او خواهد شد».
با چنین فرض هایی، طبعا شرایط تند تر خواهد شد و در شرایط تند، طبعا تندروها پیشتاز ترند.
آیا امکان دارد امریکا به منظور کاهش تنشها، معافیتهایی را بدهد، یا به آبه وعده داده باشد؟
با توجه به آنچه در طی سفر نخستوزیر و پس از بازگشت او، از نتایج مذاکرات منتشر شده، حتی اگر آبه، امتیازات یا معافیت هایی را هم از جانب ترامپ به طرف ایرانی عرضه کرده باشد، آنچنان جذاب و موثر نبوده که بر روی طرف ایرانی اثر مثبتی داشته باشد!
پیش از سفر نخستوزیر، اخباری در مورد؛ «احتمال تمدید معافیت فروش مقدار معینی نفت، - ایجاد گشایش در مکانیزم اینستکس، - و تعلیق تحریم پتروشیمی»، در محافل رسانهای خاص امریکا مطرح شد، اما، حتی همان احتمالات آنقدر توهین آمیز بود که بیشتر اثر منفی بر طرف ایرانی داشت تا تاثیر مثبت!
فعلا که بنظر میرسد شرایط بر روی سکوی تنش و التهاب بیشتر قرار داشته باشد.
اینکه طرف امریکایی چه برداشتی از مدل مدیریت بحران و «دیپلماسی راهبردی و چند لایه» ایرانی داشته باشد، مهم است. برداشت طرفین از کیفیت رویکرد طرف مقابل، حتما در گزینههای هر طرف ، تاثیر مستقیم دارد!
رهبری عالی ایران از فرصت حضور نخستوزیر آبه استفاده کرده و مهمترین خطوط راهنمای سیاست راهبردی ایران را به دنیا ابلاغ کردند.
اینک، اولا دستگاههای نظام و ملت ایران است که باید انسجام و آمادگی کامل خود را حفظ کنند، و در ثانی، باید دید سایر طرفها، بویژه ایالات متحده و شرکا، و نیز دیگر قدرتهای جهانی، منافع خود را در کدام مسیر و کدام روند جستجو میکنند؟!/خبرانلاین