- اَقُولُ: یَعْنی عَلَیْهِ السّلامُ بِالْمِلْطاطِ ههُنَا السَّمْتَ الَّذی اَمَرَهُمْ بِلُزُومِهِ، وَ هُوَ
[می گویم: «مِلطاط» جهت حرکتی است که به لشگر خود دستور داد آن جهت را بگیرند، که کنار
شاطِئُ الْفُراتِ. وَ یُقالُ ذلِکَ اَیْضاً لِشاطِیءِ الْبَحْرِ، وَ اَصْلُهُ مَا اسْتَوی مِنَ الاَْرْضِ.
فرات بود. و ملطاط به ساحل دریا هم گفته می شود، و اصل معنای این لغت زمین هموار است.
وَ یَعْنی بِالنُّطْفَهِ ماءَ الْفُراتِ. وَ هُوَ مِنْ غَریبِ الْعِباراتِ وَ عَجیبِها.-
و منظور حضرت از نطفه آب فرات است، و این از عبارات غریب و اعجاب انگیز است.]
خطبه در توحید الهی
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی بَطَنَ خَفیّاتِ الاُْمُورِ، وَدَلَّتْ عَلَیْهِ اَعْلامُ
سپاس خداوندی را که به همه امور پنهانی داناست، و نشانه های آشکار بر وجودش
الظُّهُورِ، وَ امْتَنَعَ عَلی عَیْنِ الْبَصیرِ. فَلاعَیْنُ مَنْ لَمْ یَرَهُ تُنْکِرُهُ،
دلالت دارد، و به دیده بینا درنیاید. چشمی که او را ندیده انکارش نمی کند،
وَ لا قَلْبُ مَنْ اَثْبَتَهُ یُبْصِرُهُ. سَبَقَ فِی الْعُلُوِّ فَلا شَیْءَ اَعْلی
و دل کسی که وجودش را باور کرده به کُنه ذاتش نمی رسد. در برتری از همه چیز پیشی گرفته و چیزی از او برتر
مِنْهُ، وَ قَرُبَ فِی الدُّنُوِّ فَلا شَیْءَ اَقْرَبُ مِنْهُ. فَلاَ اسْتِعْلاوُهُ باعَدَهُ عَنْ
نیست، به هر چیزی نزدیک است و چیزی نزدیک تر از او نیست. نه برتری مقامش او را از
شَیْء مِنْ خَلْقِهِ، وَ لا قُرْبُهُ ساواهُمْ فِی الْمَکانِ بِهِ. لَمْ یُطْلِعِ
مخلوقات دور نموده، و نه نزدیکی او به موجودات موجب مساوی بودنش با آنها در مکان گشته. عقلها را بر
الْعُقُولَ عَلی تَحْدیدِ صِفَتِهِ، وَلَمْ یَحْجُبْها عَنْ واجِبِ مَعْرِفَتِهِ.
بیان حدود صفتش آگاه نکرده، و آنها را از معرفت لازم درباره وجودش باز نداشته.
فَهُوَ الَّذی تَشْهَدُ لَهُ اَعْلامُ الْوُجُودِ عَلی اِقْرارِ قَلْبِ ذِی الْجُحُودِ.
او خداوندی است که آثار هستی اقرار قلبی منکرش را گواهی می دهد.
تَعالَی اللّهُ عَمّا یَقُولُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَالْجاحِدُونَ لَهُ عُلُوّاً کَبیراً.
خداوند از آنچه تشبیه کنندگانش به موجودات می گویند و از اوهام منکرانش بسی بالاتر است.
خطبه درباره کوفه
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
فی ذِکْرِ الْکُوفَهِ
در باره کوفه
کَاَنِّی بِکِ یا کُوفَهُ، تُمَدِّینَ مَدَّ الاَْدیمِ الْعُکاظِیِّ، تُعْرَکینَ
ای کوفه، گویا تو را می نگرم که همانند چرم عُکاظیّ زیر پای حوادث کشیده می شوی، پایمال
بِالنَّوازِلِ، وَ تُرْکَبینَ بِالزَّلازِلِ. وَ اِنّی لاََعْلَمُ اَنَّهُ ما اَرادَ بِکِ جَبّارٌ
پیشامدها می گردی، و اضطرابها بر تو سوار می شود. می دانم هیچ ستمکاری بر تو بدی نخواست مگر اینکه
سُوءًا اِلاَّ ابْتَلاهُ اللّهُ بِشاغِل، اَوْ رَماهُ بِقاتِل.
خداوند او را به برنامه مشغول کننده ای مبتلا ساخت، یا هدف تیر کُشنده ای نمود.
خطبه زمان رفتن به سوی شام
وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه های آن حضرت است
عِنْدَ الْمَسیرِ اِلَی الشّامِ
زمان رفتن به سوی شام
اَلْحَمْدُ لِلّهِ کُلَّما وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ. وَالْحَمْدُ لِلّهِ کُلَّما لاحَ نَجْمٌ
حمد خدای را هر بار که شب درآید و تاریک شود. و حمد خدای را هرگاه ستاره درخشد و
وَ خَفَقَ. وَ الْحَمْدُ لِلّهِ غَیْرَ مَفْقُودِ الاِْنْعامِ، وَ لامُکافَاِ الاِْفْضالِ.
غروب کند. و سپاس خدای را که نعمتش پایان نگیرد، و احسانش را هیچ جزا و پاداشی برابر نگردد.
اَمّا بَعْدُ، فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتی، وَ اَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هذَا الْمِلْطاطِ حَتّی
امّا بعد، مقدمه سپاه خود را فرستادم، و به آنان امر کردم که در حواشی فرات بمانند تا دستورم
یَأْتِیَهُمْ اَمْری. وَ قَدْ رأَیْتُ اَنْ اَقْطَعَ هذِهِ النُّطْفَهَ اِلی شِرْذِمَه مِنْکُمْ
به آنها برسد. رأیم این است که از فرات بگذرم و به دسته ای اندک از شما که در کنار دجله اند
مُوطِنینَ اَکْنافَ دَجْلَهَ، فَاُنْهِضَهُمْ مَعَکُمْ اِلی عَدُوِّکُمْ، وَ اَجْعَلَهُمْ مِنْ
برسم، و آنان را بسیج کرده همراه شما به جنگ با دشمنانتان ببرم، و آنها را
اَمْدادِ الْقُوَّهِ لَکُمْ.
یـار شـما قـرار دهـم.