سلام نو - سرویس سیاسی: مدتهاست بحث اصلاح اصلاحات در کشور مطرح است. این بحث نخستین بار به صورت جدی از سوی چهرههایی چون علویتبار و عبدی پیش از انتخابات 92 مطرح شد و بعد از انتخابات توسط جوانان پیگیری شد که بعدها به مرور به فراموشی سپرده شد تا انتخابات مجلس در سال 94 و لیستی که به نام لیست امید مطرح شد.
بعد از عملکرد سوال برانگیز بعضی چهرههای فراکسیون و عملکرد ضعیف محمدرضا عارف در مدیریت فراکسیون امید بار دیگر بحث ضرورت اصلاح اصلاحات این بار توسط چهرههایی چون تاجزاده و زیباکلام مطرح شد و با لیست شورای شهر در سال 96 شدت گرفت.
ضرورت اصلاح اصلاحات با اعتراضات دی ماه سال 96 و بی عملی اصلاحطلبان در سال 97 بیش از پیش شدت گرفت. در همین زمینه 100 فعال اصلاح طلب نامهای به سید محمد خاتمی نوشتند و از او به عنوان رهبر اصلاحات خواستند که اصلاح در اصلاحات را با اصلاح شورای عالی اصلاحطلبان شروع کند.
اصلاحطلبان نگران فردای بدون خاتمی
واقعیت این است اصلاح طلبان نگران فردای بدون خاتمی هستند. این فردای بدون خاتمی به معنای فقدان جسمی او نیست بلکه به معنای بی اثر شدن تکرارها و خاصیت اجماع آوری او میان اصلاح طلبان است. خاتمی در دو سو برای اصلاح طلبان نقش آفرینی میکند.
در یک طرف رهبری است که با ریش سفیدی منتقدان را به اجماع، لیست مشترک و ساختار متحد فرا میخواند و از سوی دیگر چهره کاریزمایی است که مردم را به سوی یک هدف، لیست یا شخص خاص سوق میدهد. با توجه به عملکرد محمدرضا عارف و دیگران در شورای عالی، آن خاصیت اجماع سازی درونی برای خاتمی در معرض تهدید قرار گرفته و بسیاری از احزاب دیگر مایل به تن دادن به شورای عالیای که وزن اتحاد ملت و عارف در آن بیشتر است نیستند.
در این سوی میدان نیز با جنگ رسانهای مخالفین نظام و عملکرد ضعیف دولت و فراکسیون امید بعید است مردم چونان سه دوره قبل به تکرار خاتمی و دیگران توجه کنند. اصلاح طلبان از این بیم دارند که نه تنها نیروهای خاکستری از رای دادن امتناع کنند، بلکه بدنه جدی و حزبی و سیاسی آنان نیز پراکنده رای دهد.
هیچ تضمینی وجود ندارد که سرنوشت اصولگرایان در انتظار اصلاحطلبان نباشد؛ زمانی که نخِ تسبیح پاره شد، دیگر مهم نیست مهرهها چه رنگ و چه نامی داشته باشند؛ اصلاحطلب باشند یا اصولگرا؛ اصلی باشند یا بدلی؛ ژنرال باشند یا پیاده نظام. همانگونه که اصولگرایان بعد از مهدویکنی و عسگراولادی، حتی با وجود تلاش از بالا و تشکیل جمنا، دیگر نتوانستند مثل سابق جمع شوند اصلاح طلبان هم میتوانند چنین کنند. چه آنکه اختلاف نظرها در جبهه اصلاحات گاهی بسیار جدیتر از اختلاف نظر در میان اصولگرایان است.
شاید همین واقعیت است که اصلاحطلبان را بار دیگر نگران کرده و آنان دیگر باره در تلاشند تا پیش از دست رفتن سرمایه خاتمی جبهه خود را به شکلی سیستماتیک سامان دهند. اما آیا چنین چیزی ممکن است و اصلاح طلبان توان تن دادن به چنین قواعدی را دارند؟
آیا عارف حاضر خواهد شد وضعیت فعلی را با تن دادن به قاعده تحزب عوض کند و از سهمیههای بی حساب و کتابش در لیست مجلس و شورای شهر چشم پوشی کند؟ آیا اتحاد ملت حاضر است احزاب اقماری یک نفره و سهمیه چهرههای ملی خود را کنار بگذارد و آیا کارگزاران حاضر است با ندای ایرانیان و حزب کار در یک موضع عادلانه بنشیند؟
چطور باید اصلاحات را اصلاح کرد؟
"عارف، شورای عالی سیاستگذاری، حجاریان، تاجزاده، سازندگی و همه این تشکلهایی که تحت عنوان اصلاحات و اصلاحطلبی فعال هستند، باید بدانند که رهبری اصلاحات باید مشخص شود و راهحل آن هم این است که یک انتخابات سراسری برای تشکیل کنگره اصلی اصلاحطلبان برگزار شود". این پیشنهاد صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران برای اصلاح اصلاحات است.
زیباکلام اصلاحطلب با بیان اینکه اصلاحطلبی به معنای دموکراسیخواهی است، گفت: عارف بنیاد باران، شورای عالی سیاستگذاری و همه و همه که صرف عنوان اصلاحات صحبت میکنند، باید تلاش کنند این جریان در جامعه به عنوان دموکراسیخواهان شناخته شود و کسی که سیاست هم نمیداند بتواند تشخیص دهد اصلاحطلبان، دموکراسیخواه و آزادیطلب هستند.
مصطفی تاجزاده، از چهرههای برجسته اصلاح طلب، نیز با تایید نقدها در خرداد 97 به شرق گفت: نقد اصلاحات در همه زمینهها لازم است؛ هم بهلحاظ گفتمانی و اینکه باید بهروز شود، هم بهلحاظ ارائه برنامه برای اداره بهینه کشور و حرکت بهسوی حکمرانی خوب و هم در زمینه تشکیلاتی و بازکردن دایره و جذب نیرو؛ در همه این موارد اصلاحطلبان نیازمند نقدند.
تاجزاده با به روزآوری اصلاحات هم همدل است و میافزاید: امروز فقط بهرفع اتهامها و ابهامها و زدودن پیرایهها نباید بسنده کرد. تغییرات جدی در جامعه و جهان رخ داده است و ما متناسب با آنها باید دیدگاههای خود را بهروز و نو کنیم. از تبیین ضرورت احترام به حق انتخاب سبک زندگی تا تأمین حقوق زنان، از لزوم دفاع از تشکیل اتحادیه و سندیکای صنوف مختلف، بهویژه کارگران و کشاورزان تا اصلاح سیاست خارجی کشور و اینکه جهتگیری دیپلماسی کشور در خدمت رفاه میهن قرار گیرد.
وی تاکید میکند در امور اجتماعی و فرهنگی هم باید شفافتر از همیشه و با برنامههای روشنتر از پیش به جامعه نشان دهیم که اصلاحات در ایران هنوز گفتمان برتر در همه عرصههاست؛ یعنی همچنان که اصلاحات، امنیت ایران را چه در زمان آقای خاتمی و چه درحالحاضر تأمین و ایران را از جنگ دور کرده، و با تحریمها جنگیده است و کوشیده ایران جایگاه مناسبتری در عرصه بینالمللی به دست آورد و همچنان که همه پذیرفتهاند اصلاحات مدافع حقوق شهروندی آحاد مردم است و ایران را برای همه ایرانیان میخواهد، اما اینها دیگر به تنهایی کافی نیست و مردم انتظار دارند که برای رفع محدودیت از سوی دیگر تلاش بیشتری شود.
فشار از پایین این بار برای اصلاحات!
منتقدان رفتار اصلاح طلبان معتقدند اصلاحات باید از راستگرایی افراطی که در ورطه آن افتاده به سمت چپ برود و روی مسائلی چون تامین اجتماعی، تشکیل سندیکاها و نظارت بر رقابت در بازار توسط دولت حمایت کند. در حوزه سیاسی نیز این گروه تاکید دارند اصلاحطلبان نباید درون ساختارهای سیاسی از شورای نگهبان هم بدتر عمل کنند و عملا جلوی ورود نیروهای جوان و منتقد را بگیرند.
به نظر میرسد با بی عملی یا در بهترین حالت کندی و رخوت تصمیمگیران اصلاح طلب در راس این جریان، بدنه و حامیان مردمی آن باید از پایین برای اصلاح آن فشار بیاورند و این جریان و ساختارهای منصوب به آن را مجبور به اصلاح و پاسخگویی بکنند و گرنه جریان اصلاحطلبی که دوم خرداد متولد شد به زودی با قهر جامعه مواجه خواهد شد، قهری که به نفع هیچ کس نیست.