اولِ راه، یک پروسه ی دردناکِ بی انتها به نظر میاد. هرچی جلوتر میرید،احساستون در هم پیچیده تر و مبهم تر میشن.
اما، درست در لحظه ای که بیشترین درد رو تجربه می کنید در جلسه، یک دفعه حالتون عوض میشه! با خودتون میگید:
یعنی تمام این مدت، این خودم بودم که اینقدر سنگینی و ناراحتی رو حمل می کردم؟
پس اون ضربه های بدی که دیگران زده بودند فقط جزیی از یک فرایند زیباست به نام زندگی؟
و چیزی که از اون درد باقی مونده بود زجری بوده که خودم سال ها بهش پر و بال دادم تا با من باشد؟ خودم؟
و این جاست که دردناک ترین لحظات زندگیتون به بزرگترین منبع برای شناخت خود واقعیتون تبدیل میشه. و بعد شما هستید و احساس آرامشی عجیب. و البته صدایی در گوش که بهتون میگه: باز هم میخوای کشف کنی یا همین کافیه؟
و احتمالا شما با لبخندی عمیق دوباره به جلسه بر می گردید، هر بار برای کشفی دیگر از خودتون.
نکته این است که هر بار که به تیرگی ها و نقاط دردناکِ درونم نزدیک تر شدم، بیشتر دلم برای گذشته ای سوخت که در آن فقط به دنبال فرار و یا مقصری برای اتفاقات زندگی ام بودم. حالا به پرواز نزدیکم. پرواز از دردهایی که در دستانم بودند!!
پونه مقیمی یکی از روانشناس های بالینی است که در خصوص مسائل روانشناسی زیبا و بی پیرایه می نویسد و تنها بودن را نقص نمی داند و تلاشش برای بالندگی و رشد و تغییر نگرش افراد است.
پونه مقیمی یکی از متخصصان حوزه بالینی است؛ به طوری که مدارکی چون پیشگیری، تشخیص و درمان اختلال استرس پس از سانحه، مدرک روان درمانی روایت درمانی از دانشگاه اوترخت و... دارد.
به همین خاطر ما در صفحه هشتگ پونه مطالب زیبای او را با شما همراهانِ سلام نو به اشتراک می گذاریم... پس با ما همراه باشید...