به گزارش سلام نو،این روزها جشنواره فیلم فجر مهم ترین اتفاق هنری در کشور است و در این گزارش سعی کرده ایم به صورت کوتاه چهار فیلم « حمال طلا»، «سونامی»، «قسم» و «سمفونی نهم» را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
پایان سرهم بندی شده حمال طلا
حمال طلا می توانست فیلم خوبی باشد که نیست.سوژه غیر تکراری در چند دقیقه نخست فیلم خیلی زود جایش را به بلاتکلیفی داد.
مشکل فیلم فیلمنامه ای است که گاه قصه در آن بی منطق پیش میرود.مشکل جای است که فیلمنامه تکلیفش روشن نیست کارگردان نمیداند با حجم آدم هایی که بی دلیل به قصه وارد می شوند چکار کند. از مرد نزول خوار گرفته تا خانم ژاله که معلوم نیست کجای زندگی رضاست و بسیار موارد دیگر به همین خاطر هم هست که تنها با پایان سرهم بندی شده فیلم به پایان می رسد.
تورج اصلانی فیلمبردار خوبی است اما به نظر می رسد باید وقت بیشتری را صرف فیلمنامه کارش می کرد.
سونامی به راه نیفتاد
سونامی فیلم خوبی نیست اما نمی توان منکر شد برای فیلم اول یک کارگردان فاجعه هم نیست.
مشکل فیلم داستانک هایی است که قرار بود در خدمت داستان اصلی یعنی رقابت مرتضی و بهداد باشد اما عملا مخالف خوان شده و قصه اصلی را کمرنگ کردند به نحوی که نه این خرده داستانها به سرانجامی رسیدندو نه کمکی به پیشبرد قصه اصلی فیلم کردند. بخشی از فیلم قصه فیلم تنها به مدد اتفاق می افتد و این ایراد کمی نیست.
قسم نقدی بر داوری هاست
محسن تنابنده در فیلم “قسم”تلاش می کند در فضایی محدود به گستره یک اتوبوس قصه ای پرکشش را به تصویر بکشد.فیلم پر است از غافلگیری .تماشاگر در جهان مه گرفته فیلم در هر چند دقیقه یک بار کسی را متهم می کندو چند دقیقه بعد او را مبرا از خطا می داند.همین آدم ها هم قرار است با اجرای قسامه فردی را بالای دار بفرستند که به گمانشان حقی ضایع نشود اما در این جهان کوچکی که کارگردان فیلم خلق کرده(اتوبوس) کدام مسافر است که بداند و یقین داشته باشد حقیقت چیست؟ وقتی که هر چند دقیقه یک بار با کسب اطلاعاتی تازه و البته ناقص کسی متهم و دیگری مبرا می شود.
اتوبوس جهان ماست.محسن تنابنده مارا و داوری های ما را با فیلمش به چالشی بزرگ دعوت می کند.
بازی های یکدست به همراه فیلمنامه ای که هر لحظه مخاطب را غافلگیر می کند در کنار فیلمبرداری درخشان تورج اصلانی از نکات حایز اهمیت فیلم تازه تنابنده است.
کپی بد از یک کپی هالیوودی
محمد رضا هنرمند در سال ۶۴ با فیلمنامه ای از محسن مخملباف فیلمی ساخت با عنوان “زنگها”که در آن آدم ها با تماس تلفنی ملک الموت به دیار باقی می رفتند. سال ۱۹۸۷ ویم وندرس فیلم “زیر آسمان برلین” را کارگردانی کردو چند سال بعد نسخه هالیوودی همین فیلم با عنوان “شهر فرشته ها”تولید شد که در نسخه هالیودی فرشته مرگ عاشق زن جراحی می شود که پس از مرگ بیمارش در اتاق عمل و…
حال هنرمند سینمای ایران همان مضامین را گرفته ایرانیزه اش کرده است.
اگر دو فیلم ویم وندرس آلمانی و برد سیلبرلینگ هالیودی را ندیده اید و اصلا تا ابد هم نمی خواهید ببینید و دوست دارید جنس، وطنی باشد” سمفونی نهم” را ببینید و گرنه چه مرضی است دیدن فیلم هنرمند./سینما سینما