محمد رضا یوسفی، عضو هیات علمی دانشگاه مفید گفت: نرخ دلار در سال آینده بین 6 تا 7 هزار تومان خواهد بود.

به گزارش سلام نو، یوسفی، کاهش قیمت کالاها را نیز منوط به نرخ ارز، ثبات و نیز تخلیه روانی می داند. به گفته او، پیش بینی تورم افسارگسیخته در پایان سال، نادرست است چراکه از شهریور ماه اوضاع به گونه ای دیگر رقم خورده و نرخ ارز کاهش یافته و از این پس هم روند کاهنده خواهد داشت.

مشروح گفت و گو با یوسفی را در زیر می خوانید.

به نظر شما اقتصاد کشور توان هضم دلار ۱۰ هزار تومانی را دارد؟ ادعای ورشکستگی اقتصاد با این نرخ چه میزان علمی است؟

در سوالی که مطرح شده کلمه هضم معنای روشنی ندارد. اما اگر بخواهیم توضیحی درباره اصل بحث داشته باشیم، باید بگوییم چندین ماه است که عملا دلار بالاتر از ده هزار تومان قرار گرفته و اقتصاد هم به گونه ای در حال تطبیق خود با این وضعیت جدید است. تداوم دلار بالاتر از ده هزار تومان روی اقتصاد اثر می‌گذارد و تعادل جدیدی را ایجاد می‌کند که این تعادل جدید، اثرات نامیمونی را بر اقتصاد خواهد داشت. به عنوان مثال، رکود تورمی، نابرابری، فقر و کسری بودجه دولت را تشدید خواهد کرد در نتیجه مسائل یادشده زمینه برای نارضایتی و اعتراض عمومی بیشتر می‌شود.

ابزارهای تحریم و فشار آمریکا بر اقتصاد ایران تنها منحصر به ابزار اقتصادی نیست؛ بلکه این فشار از منافذ مختلفی مانند روزنه های فرهنگی و سیاسی بر کشور وارد می شود. تمامی تلاش آنها این است که بر فضای یاس و نا امیدی دامن بزنند. طبیعتاً این فضاها انتظارات منفی در جامعه را تشدید می‌کند.

بنابراین تداوم نرخ های بالا از جهات مختلف، کاهش نرخ رشد و منفی شدن آن، افزایش بیکاری و فقر در جامعه، زمینه های بروز فضای اعتراضی را فراهم می کند. رسالت مهم دولت این است که تلاش کند نرخ ارز را به نرخ تعادلی خودش برگرداند و آن بار روانی که باعث شده بود تا نرخ ارز برای مدت کوتاهی حدود 19 هزار تومان  برود، تخلیه شود.

در حال حاضر هم که نرخ ارز به کانال ده و یازده آمده، باز هم بار روانی وجود دارد و جا دارد دولت و بانک مرکزی باز هم تلاش خود را بکند تا از این بار روانی کاسته شود.

در پرسش شما تعبیر ورشکستگی شده است، ورشکستگی، تعبیر صحیحی نیست. این کلمه برای بنگاه ها و شرکت ها معمولا به کار می رود و برای مباحث کلان اقتصاد این تعبیر قابل فهم نیست. البته واقعیت این است که ما در شرایط بدی قرار داریم و در مجموع، فشار زیادی به کشور وارد می شود. با این وجود به نظرم باید از تعابیری که به ایجاد فضای یاس و ناامیدی در کشور دامن می‌زند اجتناب کرده و سعی کنیم از به این جو حداقل دامن نزنیم.

برخی مخالفان دولت معتقدند افزایش قیمت ارز برنامه دولت برای جبران کسری بودجه بوده. به نظر شما این تحلیل چقدر با واقعیات هم‌خوانی دارد؟

برای اینکه پاسخ این سوال را بدهیم، باید سیر نرخ رشد ارز را نگاه کنیم. رشد نرخ ارز عمدتا بعد از تحریم های آمریکاست. بعد از تحریم ها، محدودیت های پول کاغذی و فضای روانی که در کشور ایجاد شد، و آن بحث تابستان داغ، همگی آثار روانی بی سابقه ای ایجاد کردند. دولت هم به ویژه در ابتدا به صورت منفعلانه با این موضوع برخورد کرد. این مسائل خیلی روشن به ما می‌گوید که سیاست دولت این نبود، بلکه آثار و نتیجه تحریم آمریکا و فضای روانی ناشی از آن و برخی بی تدبیری ها بوده است.

ممکن است تصور شود که افزایش نرخ ارز منجر به افزایش درآمد دولت شده و از این طریق بخشی از کسری بودجه در دوره ای کاهش می یابد اما باید توجه داشت که کسری بودجه در ایران یک پدیده ی دائمی است؛ کافی است به تاریخ مکتوب بودجه کشور مراجعه کنیم تقریبا به جز دو، سه سال در طول دهه ها پدیده کسری بودجه وجود داشته است. بنابراین اینکه دولت همین امسال با وجود خطرات ناشی از تحریم و فشار روانی حاصل از آن بخواهد با این سیاست کسری بودجه خود را کاهش دهد، به هیچ وجه عقلایی نیست.

نکته دیگر اینکه با توجه به شرایط اقتصادی و فشاری که روی کشور وجود دارد، هیچ دولت خردمندی دست به این کار نمی زند، چرا که وارد یک بازی خطرناک می‌شود. این کار، نوعی خودکشی محسوب می شود. زیرا به طور طبیعی با افزایش نرخ ارز، انتظارات تورمی هم افزایش پیدا می‌کند و باعث می‌شود که هزینه های خود دولت هم افزایش یابد. یکی از جهاتی که هزینه های دولت را افزایش می‌دهد این است که دولت یکی از خریداران اصلی است. یعنی هزینه های دولت در پروژه های عمرانی بالا می رود. هزینه های جاری دولت هم افزایش پیدا می‌کند. بنابراین اگر درآمد دولت از یک طرف دارد بالاتر می‌رود هزینه هایش هم از سوی دیگر بالا می‌رود. علاوه بر این، فشار روی دولت برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر هم بالا می‌رود. یعنی توقع از دولت این است که سبد کالا تعریف کند و به طور مثال، حقوق کارمندان را اجبارا 20 درصد افزایش دهد. از سوی دیگر، به دلیل وابستگی شدید صنعت ما به خارج، وقتی نرخ ارز بالا می‌رود، رکود تورمی در اقتصاد شکل می‌گیرد. در نتیجه نرخ بیکاری افزایش پیدا می‌کند، تورم بالاتر می‌رود و نارضایتی های اجتماعی بالا می رود؛ آن هم در حساس ترین برهه زمانی که یک کسی مثل ترامپ با تمامی وجودش به تقابل با جمهوری اسلامی آمده است.

البته موضوع دیگر آن است که برخورد دولت به ویژه در ابتدا یک برخورد انفعالی بوده، برخی از دولتمردان و مشاورین اقتصادی دولت در این شرایط بحرانی بحث از مکانیزم آزاد قیمت ها را مطرح کرده بودند و دولت نیز واکنش فعالی نداشت. از این رو بهتر است بگوییم ضعف نظام تدبیر نیز در تشدید مشکلات اخیر نقش مهمی داشته است. اما اینکه کسی بگوید تمامی این داستان ها برای جبران کسری بودجه دولت بوده، با منطق سازگاری ندارد.

به نظرتان تأثیر افزایش قیمت ارز بر صادرات و واردات را چگونه باید سنجید؟

در اقتصاد تعبیری وجود دارد که میگوید: افزایش نرخ ارز می‌تواند منجر به بهبود تراز تجاری شود. چرا که وضعیت نسبی کالاهای صادراتی را بهبود می‌بخشد و از طرفی مانع از ورود کالاهای خارجی می‌شود زیرا دیگر ورود کالاهای خارجی مقرون به صرفه نخواهد بود. ولی نکته حائز اهمیت این است که این حرف در مورد ایران صدق نمی کند. البته امسال که نرخ ارز چند برابر شد تا پایان آبان ماه تراز تجاری ما مثبت شد؛ یعنی صادرات مان بهبود یافت و واردات مان کاهش پیدا کرد. ولی هر چقدر که به آخر آبان و آذر می‌رسیم، نرخ رشد صادرات کاهش بیشتری پیدا می کرد. یعنی توان صادراتی ما کاهش پیدا می‌کند.

این موضوع، چند دلیل دارد؛ اول همان محدودیت هایی که برای واردکنندگان ایجاد می‌کنند و باعث می‌شود که  نتوانیم صادرات خودمان را داشته باشیم. دوم اینکه توان صادراتی ما محدود است. یعنی ما در هر حالتی پتروشیمی، فولاد و امثال این ها داریم که از منابع رانتی دولت استفاده و صادرات می کنند. از طرفی، وضعیت جدید نرخ ارز باعث شده برخی افراد از این موقعیت استفاده کنند و بعضی از مواد خوراکی، میوه و امثال اینها که امکان صادر کردن شان وجود دارد را به کشور های اطراف صادر کنند. برخی کالاها که  روی صادرات آنها حساب نمی‌کردیم، به دلیل افزایش نرخ ارز اکنون صادر می شوند. اما از آنجا که با برنامه این کار را نکردیم، کالاهای صادراتی به نوعی از بازار داخلی جمع می شوند. به طور مثال، مرغی را که به اندازه مصرف داخلی با قیمت مناسب تولید میکردیم، اکنون از بازار جمع و صادر می‌کنیم که خود کمبودی در میان مصرف کنندگان ایجاد می‌کند. گوسفندان ماده، سوخت قاچاق می شود. نکته دیگر اینکه برای داشتن تراز تجاری مثبت نیازمند اصلاحات ساختاری هستیم. باید فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم، نظام بسته بندی را بهتر کنیم و بازارهای بین المللی را بیشتر بشناسیم. بازاریابی بین المللی را به خوبی انجام دهیم. این موضوعات برای صادرکننده ها به آن معنا وجود ندارد و در نتیجه این افزایش صادرات، یک امر هیجانی است که خیلی زود فروکش می کند و فقط آثار تورمی اش باقی می ماند.

در همین جنوب کشور در آبادان، با افزایش نرخ ارز، در روزهای تعطیلات عراقی ها می آمدند و جنس های خیلی زیادی را می خریدند زیرا به صرفه بود. در نتیجه شهر از نظر کالا خالی می شد و مردم در تنگنا قرار می‌گرفتند و کسی به فکر نبود. اینها در واقع آذوقه شهری بود. البته عقلانیت حکم می کرد که مدیریت شده و فضای رونق شهری صورت گیرد اما چون تدبیری در این رابطه وجود نداشت نه تنها استفاده ای نشد بلکه یک سری حواشی هم ایجاد شد. در واقع می شد هم کالا را صادر کرد هم مردم را در تنگنا قرار نداد اما استفاده نکردند.

با توجه به ادعای اقتصاددانان نهادگرا مبنی بر اینکه افزایش قیمت ارز سبب تشدید رکود و بیکاری می‌شود، چه تحلیلی می‌توان در خصوص نسبت قیمت ارز و وضعیت اشتغال ارائه داد؟

به طور کلی، ما مردم به لحاظ ذهنی آمادگی صادرات به گونه ای که در کشورهای با اقتصاد باز صورت می گیرد را ندارند. لذا وقتی به عنوان مثال چندی پیش با افزایش صادرات پیاز، قیمت آن در داخل افزایش پیدا کرد، فضای روانی در جامعه به گونه ای شد که دولت جلوی صادرات آن را گرفت. چرا باید جلوی صادرات را می‌گرفتند؟ چون برنامه ریزی و آمادگی تولید برای صادرات وجود ندارد. دولت نز ساختارهای مناسب را فراهم نکرده است. در نتیجه با افزایش نرخ ارز، یکباره گروهی کلاهایی که با نگاه به بازار داخلی تولید شده بودند را از بازار جمع می کنند و در نتیجه قیمت  داخلی افزایش می یابد و نارضایتی عمومی فزونی می گیرد. دولت نیز به دلایلی تسلیم جو شده صادرات آن را منع و یا محدود می کند. در این شرایط امکان برنامه ریزی برای صادرات کاهش می یابد.

به همین دلیل، طرف قرارداد خارجی نمی‌تواند در بلند مدت روی صادرکننده ایرانی حساب باز کند. در نتیجه آثار این رشد کوتاه مدت خواهد بود مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد.

در نهایت با توجه به ساختار فعلی اقتصاد ایران و از آنجا که اهتمام لازم برای اصلاح این ساختار وجود ندارد این افزایش قیمت ها بیشتر اثر تخریبی و تورمی بر اقتصاد دارد.

ساختار صنعت ما یک ساختار وابسته است. بنابراین افزایش نرخ ارز؛ هزینه های تولید را افزایش داده، بنگاه ها را با مشکل سرمایه در گردش مواجه می کند و منجر به ورشکستگی بنگاه ها می شود. در نتیجه اشتغال نیز کاهش پیدا می‌کند و رشد اقتصادی محدود می‌شود.

سهم تحریم خارجی و افزایش نقدینگی داخلی در افزایش نرخ ارز چقدر است؟

اگر زمان شروع این حرکت را حدودا دی ماه سال قبل بدانیم، یکسال از این ماجرا می‌گذرد. با اجرای قانون پولشویی در امارات در سال 2018 و ایجاد محدودیت هایی برای مبادلات ارزی ما، نرخ ارز افزایش پیدا کرده و بعد از عید هم با جنگ روانی آمریکا، این مسئله تشدید شد و نرخ ارز افزایش پیدا کرد.

البته دولت سالیان سال نرخ ارز را کنترل میکرد تحت این فشارها امکان تداوم این کنترل از دست دولت خارج شد و مثل یک فنری که شما پایین نگه دارید یکباره آزاد شد.

به دنبال آن، انتظارات منفی که در جامعه شکل گرفت اعم از انتظاراتی که نسبت به ثبات و بی ثباتی حاکمیت و انتظاراتی که نسبت به نرخ ارز و تورم و نسبت به خیلی از متغیر های اقتصاد به وجود آمده منجر به افزایش نرخ ارز شده.

بنابراین اصل مسئله این هست که در این دوره واقعا عامل اصلی مسلط تحریم ها است. گرچه ضعف دولت هم در ومواجهه با آن قابل کتمان نیست.

.

آیا در پایان سال تورمی بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد خواهیم داشت؟

نه، چنین وضعیتی را نخواهیم داشت. در ابتدای سال با توجه به فضای افسارگسیخته انتظارات و این که دولت راهی برای مدیریت آنها نداشت تورم رشد زیادی داشت. اما از شهریور ماه اوضاع به گونه ای دیگر رقم خورده و نرخ ارز از حدود 19 تومان برگشته و اکنون در کانال 11 هزار تومان است و احتمالا روند کاهنده خواهد داشت. از طرفی،  به طور طبیعی تخلیه هیجانات را هم خواهیم داشت و بنابر این تصور این است که نرخ تورم سال بسیار کم تر از آنی است که در سوال شما آمده، باشد.

چرا کاهش قیمت ارز سبب کاهش قیمت کالا نمی‌گردد؟

دلیل آن به چسبندگی قیمت ها برمی گردد. وقتی نرخ ارز افزایش می یابد، روشن است که بی ثباتی به وجود آمده و در نتیجه انتظارات منفی در اقتصاد شکل می گیرد و به طور طبیعی قیمت ها افزایش پیدا می کند. اما با افزایش قیمت ها، نرخ دلار هم بالا می رود. بازگشت قیمت ها تحت تاثیرچند عامل است. یکی از این عوامل خود نرخ ارز است. از آنجا که تولید کننده با نرخ ارز مثلا 15 هزار تومانی اجناس خود را خریده به راحتی نمی تواند آن را با نرخ ارز 10 هزار تومانی بفروشد. نکته دوم ثبات است. درست است که نرخ ارز روند کاهنده دارد، اما مسئله مهم تر این است که هنوز به نرخ با ثباتی دست پیدا نکرده ایم. خوشبختانه دامنه نوسانات دلار هم در حال کاهش است. نوسان روزانه بسیار کم تر از مقدار سابق است؛ با این حساب این روند کاهنده هست. آخرین نکته تخلیه روانی است؛ تخلیه بار روانی بسیار انجام شده ولی هنوز کامل نیست. البته این موضوع به عوامل بیرونی بستگی دارد.

به هرحال ما جامعه ای هستیم که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی از گذشته متفاوت شده. به دلیل این که بسیاری از مخاطبان ما در این جامعه با رسانه ملی ما قهرند و اطلاعات را از رسانه های دیگر دریافت می کنند.

گفته شده بیش از 300 شبکه خارجی فارسی زبان وجود دارد که اکثرشان در مقام تخریب هستند. بنابراین تخلیه روانی هیچ وقت صفر نمی شود؛ مگر این که ما رویکرد های فرهنگی مان را بر اساس یک استراتژی جدید بنا بگذاریم، یعنی رسانه ملی واقعا معنای ملی پیدا کند.

بنابراین تخلیه روانی تا وقتی که در جامعه برخی از این گروه ها هستند این مشکل خواهد بود. مجموع این ها عواملی است که به چسبندگی قیمت می رسد. هرقدر زمان کاهش نرخ ارز بیشتر طول بکشد، چسبندگی قیمت ها هم بیشتر خواهد بود.

روند تورمی کنونی چه نسبتی با روند کاهشی قیمت ارز دارد؟

یکی از عوامل تورم مخصوصا در اقتصاد ایران نرخ ارز است که از طرق مستقیم و غیر مستقیم روی تورم اثر می‌گذارد. نرخ ارز منجر به کسری بودجه می شود؛ کسری بودجه نیز منجر به رشد پایه پولی و آن نیز منجر به رشد نقدینگی می شود. از طرف دیگر خود نرخ ارز قیمت تمام شده کالا ها را هم افزایش می دهد.

قیمت واقعی ارز چه میزان است و کاهش نرخ ارز تا کجا ادامه دارد؟

نحوه محاسبات متفاوت است. بر اساس شاخص PPP یا قدرت برابری خرید، نرخ ارز چیزی حدود 6 هزار تومان پیش بینی می شود. گروه دیگری بر اساس شاخص رشد نقدینگی و تناسب آن با نرخ رشد اقتصادی این رقم را محاسبه می کنند که حدود  7  هزار تومان قرار میگیرد.

گروه دیگری نیز دقیقا بر اساس نرخ تورم، نرخ ارز محاسبه می کنند که بر اساس آن،  نرخ ارز را پایین تر از این ارقام در نظر می گیرند. همه این گروه ها معتقدند که نرخ فعلی ارز که در کانال 10 تا 11 هزار تومان است تحت تاثیر روانی قرار دارد و به طور طبیعی باید کاهش پیدا کند.

عملکرد رییس جدید بانک مرکزی در ایام کوتاه اخیر رو چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از زمانی که آقای همتی آمده اند نرخ ارز روند کاهنده ای داشته است و باز هم توقع این است که کاهش پیدا کند.

این کاهش الزاما از طریق عرضه ذخایر ارزی صورت نگرفته، بلکه از طریق اعمال سیاست هایی بوده که باعث میشود که فضاهای سودا گری محدود شود. لذا می توانیم از عملکرد ایشان در این مدت، ارزیابی موفقی داشته باشیم.

/انتخاب

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***