شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید تا دوران صفویه مراسم عزاداری ماه محرم در ایران برپا نمی‌شد، در این مطلب به بررسی ریشه عزاداری ماه محرم در فرهنگ و تاریخ ایران پرداخته ایم که در ادامه خواهید خواند.

تاریخچه عزاداری ماه محرم در فرهنگ و تاریخ ایرانیان + جزییات دقیق

به گزارش سلام نو؛ «سیاوشان تاریخ، از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان، برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین، بر تارک آنان می‌درخشد، و این نشانه تداوم تاریخی شهادت در هر دوره تاریخی ست چنانکه گویی زمین هیچ گاه از شهید خالی نیست. در تشیع ایران، سیاوش که اسطوره‌ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت، واگذاشت و بدین گونه، تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت.»

تا دوران صفویه مراسم عزاداری ماه محرم در ایران برپا نمی‌شد اما از آن دوره به در تکمیل هویت شیعی نمادهایی ساخته شدند و اثری دیرپا بر هویت ایرانی گذاشتند. سنی مذهب بودن عثمانی و تقابل آن با ایران نیز باعث تشدید هرچه بیشتر الهیات شیعی در ایران شد.

برخلاف آنچه بسیاری تصور می‌کنند، چیرگی اسلام در ایران بیشتر به دلایل فرهنگی و همپیوندی‌های ذاتی ادیان ایرانی با دین اسلام بود. این دو عامل در جهان مدرن نیز بر فرهنگ و مناسبات قدرت در ایران موثر بوده و هستند و برای فهم هویت ایرانی باید هم‌پیوندی آن‌ها را در نظر بگیریم.

هویت ایرانی را می‌توان برساخته سه عامل دانست که عبارتند از فرهنگ و ادیان باستانی ایران، دین اسلام و مذهب تشیع، مدرنیته و ارزش‌های غربی عصر جدید.

ساخت هویت ملی که پدیده‌ای مدرن است، در ایران نیز مانند اغلب کشورهای دیگر به‌واسطه رجوع به دین و فرهنگ برساخته شده‌اند و احساسات فرهنگی و مذهبی نقش عمده‌ای در حفظ احساسات ملی، به‌ویژه در بحران‌های سیاسی و اجتماعی، بازی کرده‌اند.

احمد اشرف در کتاب «ناسیونالیسم ایرانی» به این پیوند ذاتی توجه نشان داده و می‌نویسد: «مذهب همواره همچون ماده خامی در پیدایش ناسیونالیسم ابتدایی و به‌خصوص ناسیونالیسم مدرن عمل کرده است. از موارد عمده‌ی نقش هویت قومی-مذهبی در پیدایش هویت ملی می‌توان به هویت ایرلندی‌های کاتولیک در برابر انگلیسی‌های پروتستان، هویت قومی-مذهبی کراوات‌های کاتولیک، هویت قومی-مذهبی صرب‌های ارتدوکس، هویت قومی-مذهبی مسلمانان بوسنیایی اشاره کرد. اگرچه هرسه به یک زبان و یک فرهنگ و یک نژاد تعلق دارند.»

آنچه احمد اشرف نیز مانند بسیاری از پژوهشگران بدان اشاره می‌کند مساله تفاوت است. هویت همواره به‌واسطه «تفاوت» شکل می‌گیرد. یعنی مثلا شخص «پروتستان» خود را به‌واسطه «کاتولیک نبودن» و در تقابل آن فهم می‌کند. در واقع همانطور که خواهیم دید مذهب تشیع نیز پس از استیلای خاندان صفویه، به عنوان عاملی هویت‌بخش عمل کرد چرا که در خود را در تقابل با «امپراتوری عثمانی» فهم می‌کرد.

به اعتقاد «اریک هابسبام» تاریخ‌دان شهیر بریتانیایی «گرچه به نظر می‌رسد که دین در جذب وفاداری مردم، رقیب ناسیونالیسم باشد اما در واقع دین برای ناسیونالیسم، چه در دوران پیشامدرن و چه در دوران مدرن، همچون عاملی واسط و هموارکننده راه عمل کرده است.

هابسبام، نقش زرتشتی‌گری در شکل دادن به هویت قومی-ملی ایرانی در دوران ساسانی و نقش تشیع در دوران صفوی را یکی از نمونه‌های موفق همین فرایند می‌داند.

به این اعتبار می‌توانیم بر هم‌پیوندی‌های فرهنگ باستانی ایران و دین اسلام تاکید کنیم. مایکل آکسورثی تاریخ‌نگار برجسته بریتانیایی این هم‌پیوندی را چنین بیان می‌کند: «با حاکمیت حاکمان جدید و اسکان سربازان عرب در قلمروهای تازه، روند آهسته اسلامی شدن آغاز شد و تشابه بسیاری از احکام اسلام با ویژگی‌های آیین مزدایی این امر را ساده‌تر کرد. پندار و کردار نیک، رستاخیز، بهشت و جهنم، و مانند اینها. در این دوران جوش و خروش مذهبی وجود داشت و ممکن بود بسیاری مفاهیم و قواعد در فرقه‌های مختلف مشترک باشند.»

اکسورثی قطعه‌ای از متون دینی ایران را نقل می‌کند که همانندی عجیبی با متون اسلامی دارد: «هر لحظه که بمیرد هشتاد فرشته باکره به دیدار او خواهند آمد با گُل و تخت خوابی زرین، و با او به این گونه سخن خواهند گفت: هراسان مباش و کرده سودمند او به شکل شاهدخت آسمانی شگفت‌انگیزی، دختری باکره، نزد او خواهد آمد و او را به بهشت راهنمایی خواهد کرد.»

این قطعه به زبان سُغدی نوشته شده و شباهت به ایده حوریان بهشتی در قرآن دارد. همچنین در آیین زرتشت الهه‌ای به نام «دئنا» وجود دارد که پس از مرگ به سراغ انسان می‌آید و نامه اعمالش را برای وی باز می‌گوید. این‌ها همگی از اشتراکات فراوان اسلام و آیین زرتشت است.

اما مزداییسم شباهتی خاص به مذهب تشیع دارد که در ایده منجی باورانه آن مطرح مشهود است. زرتشت در زمان حیات خود اعلام کرده بود پس از وی فردی خواهد آمد که رهبری جنگ با شر را به دست گرفته و صلح و هماهنگی را در جهان ایجاد خواهد کرد. پیروان زرتشت این منجی را «سوشیانت» می‌نامند و معتقدد او از نطفه خود زرتشت است.

آموزه‌های زرتشت گونه‌ای الهیات سیاسی به وجود آورد که می‌توان مفهوم «فرّه ایزدی» را مشخصه اصلی آن دانست. فرّه ایزدی همان چیزی بود که پادشاه داشت و به زبان امروزی یعنی برگزیده بودن از سوی خدا. شاه در ایران مانند کشورهای غربی برگزیده اشراف و نماینده طبقات بالا نبود، بلکه فرستاده‌ای بود از سوی خدا که بر مال و جان و هستی همه کس حاکم بود.

هر آنچه ضد شاه بود، متعلق به قلمرو شر و اهریمن بود و باید نابود می‌شد. شاهان هخامنشی مزداییسم را تکریم کردند و این تکریم در دوران ساسانی به اوج خود رسید و حاکمان ساسانی متاثر از طبقه کاهنان بسیاری از پیروان ادیان دیگر از جمله مسیحیان را کشتند و مورد آزار و شکنجه قرار دادند. مفهوم فرّه ایزدی نیز ماندگار شد و در قرون اسلامی به ظل‌الله و قبله عالم ترجمه شد.

احسان طبری درباره شاه و نقش تئوکراتیک (خداسالارانه) آن چنین می‌نویسد: «شاه یک شاه تئوکراتیک بود. داریوش خود را نماینده اهورامزدا می‌دانست. دین مزدیسنی در دوران هخامنشی دین مسلط بود. سخنان متفرعنانه داریوش به عینه این برگزیده بودن از سمت اهورامزدا را نشان می‌داد. خراج‌های سنگین، غارت متصرفات غنی مانند مصر و لیدی، یونان، هند و غیره، اخذ مالیات‌های گوناگون از معابد ثروتمند بابل و اورشلیم، عوارض کمرشکن از مردم، استفاده از کار غلامان، غنایم سرشار غارت‌های جنگی همه و همه از حقوق پادشاه که نماینده اهورامزدا روی زمین بود به حساب می‌آمدند.»

در واقع نتایج این شکل از الهیات سیاسی استبداد سیاسی و منجی‌گرایی در مواجه با مشکلات بود. با قدرت‌گیری حکومت صفویه و بدل شدن تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران، هویت ایرانی دچار تحول عظیمی شد.

مفاهیم و روایات مذهب تشیع اثری دیرپا بر هویت ایرانی گذاشتند و سنی مذهب بودن عثمانی و تقابل آن با ایران باعث تشدید هرچه بیشتر الهیات شیعی در ایران شد.

تلاش صفویه این بود که آگاهی فرهنگی و تاریخی ایرانیان را با مفاهیم شیعی پیوند بزنند و در این کار موفق بودند. برای مثال برای جشن نوروز احادیثی از بزرگان مذهب آوردند و به نوعی به جشن‌های ایرانی رنگ و بوی اسلامی دادند.

تلاش عمده صفویه ایجاد رابطه‌ای مذهبی و فرهنگی میان امامان تشیع و فرهنگ ایران بود. برای مثال روایتی نقل شد مبنی بر اینکه «بی‌بی شهربانو» دختر یزدگرد سوم همسر امام حسین و مادر امام سجاد است.

طبق نوشته یعقوبی، وقتی بی‌بی شهربانو را اسیر کردند و نزد عمر ابن‌خطاب آوردند، خلیفه مسلمین دستور داد وی را به بردگی بفروشند، ولی علی ابن ابی‌طالب با این تصمیم مخالفت کرد و شهربانو خود مختار شد همسرش را انتخاب کند و نهایتا امام حسین را انتخاب کرد.

بنابر آنچه اشرف می‌نویسد، کارکرد این روایت پیوند دادن شاهان ساسانی، که فرَه ایزدی داشتند، با ائمه اطهار و نهایتا پیوند هویت ایرانی به هویت شیعی بود. اما پیوند آیین‌های شیعی با فرهنگ ایران باستان را در مراسم و جشن‌های آیینی و مذهبی نیز می‌توان دید. برگزاری باشکوه سالروز و رویدادهای تاریخی و فرهنگی، هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید، از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگهداشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن درگذشته و هویت ملی در دوران جدید بوده است.

احمد اشرف می‌نویسد: «در ایران، برگزاری نوروز باستانی و مراسم دهه عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ماده خام ایرانی هویت ایرانی شیعه، یا به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل می‌دهند. ظاهرا مراسم دهه عاشورا که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدوله دیلمی بویه‌ای در سال ۳۵۲ ق در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی، تا دوره صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزله پراهمیت‌ترین مراسم سالانه ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است. البته در آن زمان در بغداد، دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا می‌شد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق عاشورا و مهرگان در یک روز هم زمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویه ای، ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشن‌های مهرگان را.»

واقعه کربلا و عزاداری شیعیان در ایام محرم نیز به‌واسطه پیش‌زمینه‌ای چون سوگ سیاوش به راحتی میام مردم ایران پذیرفته شد.

واقعه کربلا و امام حسین از بسیاری جهات، شباهت به داستان «سوگ سیاوش» در ایران باستان داشت و در ذهنیت و فرهنگ ایرانی مسبوق به سابقه بود. سوگ سیاوش که در اساطیر اواخر عهد ساسانی تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در شاهنامه فردوسی با هنرمندی تمام ترسیم شد و در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه‌ای یافت.

تحت تاثیر این داستان مراسمی تحت عنوان سیاوشان یا همان سووشون به‌وجود آمد که شباهت زیادی با عزاداری ایام محرم دارد.

در جلد بیستم کتاب تاریخ جامع ایران آمده است: «در میان شیعیان ایران سالروز رحلت پیامبر اکرم، شهادت حضرت علی، حضرت فاطمه و مخصوصا شهادت امام حسین ایام سوگواری به شمار می‌رود. گاه در سوگواری‌های مذهبی در میان شیعیان آیین‌های سیاوشان دیده می‌شود. نوع برگزاری عزاداری برای امام سوم شیعیان عراق نیز به‌آیین سیاوشان نزدیک است، در حالی که در میان سنی‌ها عزاداری به این سبک وجود ندارد، و آنرا دلیلی بر ایرانی بودن این نوع سوگواری دانسته‌اند.» همچنین در تاریخ بخارا می‌خوانیم: «مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحه‌هاست، چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته‌اند و می‌گریند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از ۳۰۰۰ سال است.»

حماسه سوگ سیاوش، به نوشته شاهرخ مسکوب در واقع شباهت‌های دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده، محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند. همانطور که احسان یارشاطر در مقایسه خود از دو مراسم نتیجه می‌گیرد: «شهادت امام حسین و اهل بیت او، یک زمینه‌ی واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم، وارث ویژگی عمده مراسم کهنی بود که ریشه‌های عمیقی در روح ایرانی داشت.»

کد خبرنگار: ۱۵
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید