چندی قبل زن جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و از شوهر سابقش به اتهام آدمربایی، ضرب و جرح و سرقت اموالش شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «یک سال قبل با مردی به نام ابراهیم آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. من کارمند یک مرکز درمانی هستم و ابراهیم هم بنکدار است و در کار خرید و فروش لباس فعالیت دارد. زندگی ما دو نفر خیلی دوام نیافت و پس از ۹ ماه بهخاطر اختلافاتی که با هم پیدا کردیم از هم جدا شدیم. پس از جدایی فکر میکردم زندگی راحت و بدون دردسری داشته باشم، اما اشتباه میکردم، چون از همان روزهای اول مزاحمتهای شوهر سابقم شروع شد.»
شاکی ادامه داد: «مدتی گذشت تا اینکه اواخر اسفند سال قبل به خانه خواهرم رفتم و همان روز ابراهیم با من تماس گرفت و برای صحبت کردن داخل خیابان قرار گذاشت. او گفت از رفتارهایش خیلی پشیمان شده است و با حرفهایش مرا فریب داد و به محل کشاند. وقتی به محل قرار رفتم او با تهدید چاقو مرا به داخل آمبولانسی کشاند که بعد فهمیدم او برای آدمربایی آمبولانس بخش خصوصی را کرایه کرده است. سه ساعت مرا داخل آمبولانس گروگان گرفت و در این مدت به شدت کتکم زد و تهدیدم کرد اموال باارزش خانهام را به او بدهم، اما من قبول نکردم. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که با دست به شیشه آمبولاس میزدم تا رهگذر یا راننده عبوری متوجه آدمربایی شود و به کمکم بیاید. در نهایت رانندههای خودرو متوجه شدند و ابراهیم از ترس اینکه گرفتار پلیس نشود پس از سرقت طلاهایم مرا داخل خیابان رها و خودش فرار کرد.»
با شکایت زن جوان، پرونده به دستور قاضی تقیزاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ در اختیار تیمی از مأموران پلیس قرار گرفت.
درحالیکه تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت و مأموران در تلاش بودند متهم را بازداشت کنند، شاکی دوباره به اداره پلیس رفت و شکایت تازهای را مطرح کرد.
شاکی گفت: «پس از حادثه آدمربایی چند روزی در خانه خواهرم ماندم تا اینکه تصمیم گرفتم به خانهام بروم تا مقداری از وسایل شخصیام را بردارم و دوباره به خانه خواهرم یا برادرم برگردم تا آبها از آسیاب بیفتد. وقتی وارد خانه شدم، دیدم شوهر سابقم داخل خانه است. او دوباره مرا تهدید کرد و گفت اگر شکایت کنم، اینبار مرا میکشد و جسدم را آتش میزند. من هم از ترس به خانه برادرم رفتم و چند هفتهای در آنجا ماندم تا اینکه روز چهارشنبه ۱۶ فروردین دوباره به خانهام برگشتم و اینبار دیدم شوهرم قفل در خانه را عوض کرده. من با کمک پلیس در خانهام را باز کردم و با بههم ریختگی وسایل خانه روبهرو شدم. شوهر سابقم شش تخته فرش ابریشمی گرانقیمت، ۳۰ هزار یورو، مقداری طلا و دسته چک سفید امضا همراه موتورسیکلت برادرم که در پارکینگ خانهام پارک کرده بود، سرقت کرده بود.» با شکایت جدید شاکی، مشخص شد ابراهیم همراه مرد جوان دیگری روز حادثه دست به سرقت زده است.
درحالیکه ابراهیم به مکان نامعلومی گریخته بود، مأموران موفق شدند همدست متهم به نام سیروس را شناسایی و بازداشت کنند. سیروس در بازجوییها گفت: «من کارگر پدر ابراهیم هستم و چند سالی است که در مغازه آنها کار میکنم. روز حادثه ابراهیم به سراغم آمد و گفت میخواهد مقداری از وسایل خانهاش را به خانه دیگرش منتقل کند و از من خواست در اسبابکشی به او کمک کنم. من خبر نداشتم وسایل متعلق به همسر سابقش است، او موتورسیکلت داخل پارکینگ را به دامادمان فروخت و پولش را هم تمام و کمال گرفت و قرار شد چند روز بعد سندش را به نام دامادمان بزند، اما از آن روز به بعد دیگر ابراهیم را دیگر ندیدم و حتی به مغازه پدرش هم نیامده است.» متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
نظر شما