هدیه مولایی، عاشق که شده مسافر شده و به گفته‌ی خودش دردهاش رو در جاده‌ها درمان کرده، سفر به اون یاد داده که زندگی در جنگ جاری هست و در فقر موهبت. اون معتقده سفر با تمام فرازها و فرودهاش بهش زندگی یاد داده و خودش رو مدیون موهبت بزرگ از دانشگاه سفر می‌دونه. هدیه برای رسیدن به آمستردام تجربه نفس‌گیری از حضور در مترو پاریس داره‌، این‌طور که مشخصه زمان عجیبی رو در این مکان سپری کرده. با ما برای دونستن و احساس این هیجان و تلاطم همراه باشید.

اندر احوالات سفر با وجود اعتصاب کارکنان حمل و نقل اروپا

سلام نو – سرویس گردشگری: هدیه حال هوای رسیدن به ترمینال رو با وجود اعتصاب کارمندان مترو پاریس و توقف خارج از برنامه قطار این‌طور روایت می‌کنه: "پرسنل مترو پاریس اعتصاب از پیش تعیین نشده کرده بودن و قطارها حرکت نمیکرد یا تاخیر داشت. سه ساعت جلوتر از اون سر شهر راه افتاده بودم که به موقع به ترمینال اتوبوس برسم. که یهو قطار یه توقف طولانی کرد، دوتا ایستگاه جلوتر باید خط عوض میکردم شیدا گفته بود اگه به مترو ساعت هشت نرسم احتمالا از اتوبوس جا میمونم چون دیگه مترویی تا دوساعت بعدش نمی‌رفت سمت ترمینال. توقف طولانی قطار یعنی نمیرسیدم، بغض داشت خفه‌ام می‌کرد که قطار راه افتاد. به ایستگاه که رسیدم چهار دقیقه وقت داشتم که خط عوض کنم."

اندر احوالات سفر با وجود اعتصاب کارکنان حمل و نقل اروپا

بعد از رسیدن به ایستگاه مد نظرش نوبت عوض کردن خط مترو بوده اما با دیدن چندین تابلو راهنما به زبان فرانسوی حجم زیادی از اضطراب رو تجربه می‌کنه و در نهایت به هر شکلی که هست خط مورد نظرش رو پیدا می‌کنه و با سختی خودش رو به قطاری که هر آن ممکن بود حرکت کنه می‌رسونه. اون راجع به این شرایط این‌طور می‌گه: "مستاصل اسم خطوط مختلف رو روی تابلوها دنبال می‌کردم. ده‌ها تابلو با اسمای فرانسوی و چشمای هراسون من. بالاخره دیدم خطی رو که باید می‌رفتم سمتش. چمدون رو توی راهروی باریک می‌کشیدم و می‌دویدم. سه دقیقه مونده بود رسیدم به حدود چهل تا پله. بیستا و بعد دوباره بیستا و پله برقی درکار نبود. من بودم و یه چمدون بیست کیلویی و چهل تا پله. چمدون رو بغل گرفتم و پله هارو یه نفس دویدم بالا. قطار رو می‌دیدم که رسیده تو جایگاه هر لحظه ممکن بود درش بسته بشه، مثل معجزه ثانیه‌های آخر موفق شدم خودم رو پرت کنم تو قطار."

این آخر ماجرا نیست، هدیه باید خودش رو به اتوبوس می‌رسونده: "دوازده دقیقه دیگه حرکت اتوبوس بود به مقصد آمستردام و من هفت دقیقه دیگه می‌رسیدم ترمینال. از قطار تا ایستگاه رو دیوانه‌وار دویدم، زمین خوردم، شالم پاره شد زانوم احتمالا آسیب دیده بود. وقتی رسیدم که اتوبوس داشت از ترمینال خارج می‌شد."

قشنگی تمام این اتفاقات و بدو بدوها و ترس از دست دادن لحظه‌ی دیدن یک طلوع به یادماندنی هست، لحظه‌ای که هدیه این‌طور توصیفش می‌کنه: "رو صندلی که نشستم گلوم خشک شده بود، سرم رو تکیه دادم به شیشه اتوبوس و تمام استرسی که کشیده بودم اشک شد. چند ساعت بعد وقت دیدن این طلوع بر روی رودخانه آمستل در آمستردام لبخند می‌زدم و فکر می‌کردم دیدن این طلوع ارزشش رو داشت."

اندر احوالات سفر با وجود اعتصاب کارکنان حمل و نقل اروپا

کد خبرنگار: ۲۶
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید