این روزها به جای محمدرضا حکیمی، صادق آیینه‌وند، مصطفی عالی‌نسب، مرتضی مطهری، علی شریعتی و مهدی بازرگان کسانی بر کرسی اندیشه تکیه زده‌اند که فارغ از نگاهی که به مسائل دارند، اساسا انسان‌هایی کم‌مایه، بی‌سابقه و فاقد اندیشه هستند.

مرگ محمدرضا حکیمی و جای خالی‌هایی که با کپی‌های بی کیفیت پر می‌شود

سلام نو سرویس سیاسی: محمدرضا حکیمی درگذشت، مردی که نه تنها در نام و نشان بلکه در عمل نیز حکیم بود و حکمت می‌دانست. حکیمی در حالی حیات را بدرود گفت که نامش با کتاب، قلم و اسلام و عدالت گره خورده بود. وصی شریعتی بود و مورد احترام چهره‌های سطح اول انقلاب و نظام اما نه هیچ وقت خود را وصی شریعتی معرفی کرد و نه هیچ وقت وارد سیاست و قدرت شد.

این که حکیمی که بود، چه کرد و چه میراثی بر جای گذاشت مسئله‌ای است که از این پس به آن بسیار اشاره خواهد، چناچه در کشور ما رسم بدرقه پر و آب مردگان همچنان جاری است و بعید است درباره محمدرضا حکیمی نیز کم کاری شود.

نکته‌ای که به نظر می‌رسد باید به آن بیشتر توجه کرد خالی شدن میدان اندیشه و عمل از میان‌دارانِ واقعی، صاحب اندیشه و وزین است. محمدرضا حکیمی به معنای واقعی کلمه اندیشمند و اهل فکر بود. می‌توان به اندیشه او نقد داشت، آن را رد کرد و علیه آن موضع گرفت، اما نمی‌توان انکار کرد که حکیمی صاحب اندیشه است.

اما امروز در جایگاه حکیمی به عنوان اندیشمندی عدالت طلب که اسلام را بدون عدالت نمی‌فهمید چه کسی تکیه می‌زند؟ چه کسی از اسلام، عدالت و ضدیت با کاخ‌های ثروت سخن می‌گوید؟ سخن‌ورانی نُو خاسته که دیپلم دبیرستان را به سختی دریافت کردند و با یک فوق دیپلم بی‌ربط درباره هرچیزی از دیپلماسی تا جامعه شناسی اظهار نظر می‌کنند.

این روزها به جای محمدرضا حکیمی، صادق آیینه‌وند، مصطفی عالی‌نسب، مرتضی مطهری، علی شریعتی و مهدی بازرگان کسانی بر کرسی اندیشه تکیه زده‌اند که فارغ از نگاهی که به مسائل دارند، اساسا انسان‌هایی کم‌مایه، بی‌سابقه و فاقد اندیشه هستند. مشکل وقتی بزرگ‌تر می‌شود که این انسان‌ها کم‌مایه از تریبون‌هایی مثل تریبون صداوسیما نیز بهره می‌برند و با عنوان‌هایی چون اندیشمند انقلابی، مدیر انقلابی، اقتصاددان انقلابی و پزشک انقلابی پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی می‌کنند.

در چنین زمانی چندان مهم نیست که آن مدیر، اندیشمند یا اقتصاددان لیبرال است یا سوسیال، اصولگرا است یا انقلابی یا هر چیز دیگری، مهم این است که او اساسا مدیر، اندیشمند و اقتصاددان نیست و صلاحیت چنین عنوان‌هایی را ندارد.

همینجا است که ارزش اندیشمندانی چون محمدرضا حکیمی به معنای واقعی درک می‌شود. او «اصل» و «اورجینال» بود. واقعی بود. از روی اعتقاد حرف می‌زد و هیچ باد و حتی طوفانی او را از جای تکان نمی‌داد. او در حوزه خود که اندیشه بود کارآمد و مولد بود و تولیدات فکرش برآمده از جست‌وجوی گوگل و تقلب از پایان نامه دانشجویان نبود.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید