تا وقتی در بر همین پاشنه بچرخد، خردمندان از عرصه سیاستگذاری کلان دور و مدیران به سیاستگذاری‌ها بی‌تفاوت باشند گرهی از گره‌های کشور حل نخواهد شد. ابراهیم رییسی، حسن روحانی و حتی هاشمی در اوج قدرت و محبوبیتش نمی‌توانند مشکلات کشور را حل کنند و هر بار مشکل را گردن عاملی می‌اندازند.

اقتصاد، محیط زیست یا سیاست خارجی؛ بحران ایران چیست؟

سلام نو سرویس سیاسی: مردم مشکلات پر شمار معیشتی دارند، هورالعظیم خشک شده است، دریاچه ارومیه برای زنده ماندن دست و پا می‌زند، برجام گره خورده است و در نهایت هر چند ساعت برق نداریم. ریشه این بحران‌ها کجاست؟ اقتصاد؟ سیاست خارجی؟ سیاست داخلی؟ محیط زیست؟ کمبود منابع؟

آیا مشکل از دمکرات نبودن است؟ چین هم دمکرات نیست و بخشی زیاد از این مشکلات را ندارد. مشکل از شرایط بد جغرافیایی است؟ عربستان هم همسایه ما است. مشکل از دشمنی با آمریکا است؟ چین و روسیه هم چندان رفاقتی با آمریکا ندارند. مشکل از تجمیع تمام این‌ها است؟ بله اما این جواب کاملی نیست.

چطور شد که کار ایران به اینجا کشید؟ ریشه بحران کجا است؟ سلطان‌های رنگ به رنگ از کجای این سرزمین سبز می‌شوند، سرزمینی که اصلا نمی‌دانست مافیا چیست!

جواب ساده‌ای برای تک تک این سوال‌ها وجود دارد، جواب‌هایی مثل تحریم، بی‌عدالتی، دوره خشکسالی و عدم وجود دمکراسی؛ اما به نظر می‌رسد علت العلل تمام این دردسرها سیاستگذاری غلط و گاه فقدان سیاستگذاری باشد. 

ایران در دهه گذشته با انواع بحران‌ها رو به رو بوده و شاید جز دوران بین انعقاد برجام و خروج ترامپ از آن دوران آرام دیگری نداشته است. ایران تمام دهه گذشته و کمی پیش از آن را در وسط بحران سپری کرده است. بحران ریزگرد و سیل و زلزله، بحران آب، بحران برق، بحران هسته‌ای، بحران‌ها اخلاقی، بحران‌های فرهنگی و البته بحران‌های اقتصادی و سیاسی که در هم تنیده هستند.

حجم عظیمی از منابع کشور به دست امثال زنجانی و خاوری غارت شده، محیط زیست چپاول شده و بخش مهمی از نیروهای سیاسی ایران به دلایل و با روش‌های مختلف از صحنه سیاسی حذف شده‌اند.

سرمنشا تمام این مشکلات در بلاتکلیفی و فقدان سیاستگذاری یا انحراف از سیاستگذاری‌های کلان رخ داده است. سند چشم انداز بیست ساله بعد از دولت خاتمی عملا نادیده گرفته شده و هیچ سند بالا دستی دیگری نیز به درستی و خردمندانه اجرا نشد. تنها به مدل اجرا شدن اصل ۴۴ و خصوصی‌سازی دقت کنید. راهکاری که قرار بود دولت را سبک کند، منابعش را افزایش دهد و باعث بالندگی و رقابت شود جز خسارت مالی برای دولت، فشار به کارگران، از کار افتادن بیشتر کارخانه‌ها و فساد گستری دستاوردی نداشته است.

تا وقتی در بر همین پاشنه بچرخد، خردمندان از عرصه سیاستگذاری کلان دور و مدیران به سیاستگذاری‌ها بی‌تفاوت باشند گرهی از گره‌های کشور حل نخواهد شد. ابراهیم رییسی، حسن روحانی و حتی هاشمی در اوج قدرت و محبوبیتش نمی‌توانند مشکلات کشور را حل کنند و هر بار مشکل را گردن عاملی می‌اندازند.

اگر دولت روحانی سر کار باشد عامل همه بدبختی‌ها دولت است که خودی و هماهنگ نیست و اگر دولت رییسی سرکار باشد عامل همه مشکلات دولت لیبرال قبلی و آمریکا است. اما واقعیت این است که مشکل ایران فقدان سیاستگذاری و راهبردی آینده نگر و با حساب و کتاب است و تا وقتی این مشکل حل نشود هر روز برای مشکلات دنبال مقصری جدید خواهیم گشت.

حل مشکلات سیاستگذاری به تغییر نگاه، اراده و جرات و جسارت نیاز دارد وگرنه مشکلات ایران ادامه خواهد داشت و در نهایت بحران‌هایی خلق می‌شود که جز انفجار و تخریب جامعه سرانجامی ندارند.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید