در این مطلب گزیده‌ای از اشعار زیبای شاعران پارسی‌گوی به مناسبت آغاز سال جدید و فرا رسیدن نوروز گردآوری شده است.

 اشعار زیبای پارسی برای تبریک عید نوروز

به گزارش سلام نو به نقل از فرارو، نوروز همان که مادربزرگ به خاطرش سفره هفت سین را پهن می‌کرد توی اتاق بزرگ مهمانی، روی گل‌های قرمز قالی، کنار آن پنجره‌های رنگی خیالی... همانجا که زمستان جان می‌داد کنار باغچه و فرو می‌رفت توی دیوار کاهگلی... آنجا که بهار آرام و بی‌صدا پایش را می‌گذاشت توی هشتی و نرسیده به حیاط پشتی، درخت‌ها شکوفه می‌دادند و حوض فیروزه‌ای، ماهی...

در این مطلب و به مناسبت شروع سال جدید و فصل زیبای بهار گزیده‌ای از اشعار شاعران کهن پارسی و همچنین شاعران معاصر را گردآوری کرده‌ایم که در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود:


به آیین حضور همیشگی دیوان خواجه شیراز در کنار هفت سین، با شعر زیبایی از لسان غیب آغاز می‌کنیم که این‌چنین سروده است:
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
در شگفتم که درین مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

********
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
می اندر مجلس عاصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نورورزی
********

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
سفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
********
کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حور سرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
نه عاقلست که نسیه خرید و نقد بهشت
********

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی
********

صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
********
فرمان‌روای ملک سخن، شیخ اجل، سعدی شیرازی درباره نوروز این‌چنین سروده است:
مبارکتر شب و خرم‌ترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهل‌زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
********
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
*******

علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سرِ ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
تا رباید گله‌ی قاقم برف از سر کوه
بزک تابش خورشید به یغما برخاست
********

برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
********

فرخی سیستانی این ابیات زیبا را در وصف نوروز سروده است:
عشق نو و یار نو و نوروز و سر سال
فرخنده کناد ایزد بر میر من این حال
روزی است که در سال نیابند چنین روز
سالی است که در عمر نیابند چنین سال
********

حکیم خیام نیشابوری نوروز را اینچنین توصیف کرده است:

نوروز بزرگم بزن‌ ای مطرب نوروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی نغز و دا انگیز و دل افروز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زان کوز
بر قافیه خوب همی خواند اشعار
********

ابولفرج رونی شاعر پارسی‌گوی قرن پنجم و ششم هجری درباره نوروز این‌چنین سروده است:
جشن فرخنده فروردین است
روز بازار گل و نسرین است
آب، چون آتش عودافروز است
باد، چون خاک عبیرآگین است
باغ پیراسته گلزار بهشت
گلبن آراسته حورالعین است
تبریک نوروز
خواجوی کرمانی در شعری زیبا این‌چنین بهار را توصیف کرده است:
این بوی بهار است که از صحن چمن خاست
یا نکهت مشک است کز آهوی ختن خاست
انفاس بهشت است که آید به مشامم
یا بوی اویس است که از سوی قَرَن خاست
********
جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی شاعر سده ششم هجری که از بنیان‌گذاران سبک عراقی به شمار می‌رود، در توصیف نوروز می‌گوید:
اینک اینک نوبهار آورد بیرون لشکری
هریکی، چون نوعروسی در دگرگون زیوری
گر تماشا می‌کنی برخیز کاندر باغ هست
باد، چون مشاطه‌ای و باغ، چون لعبت گری
عرض لشکر می‌دهد نوروز و ابرش عارض است
وز گل و نرگس مر او را، چون ستاره لشکری
********

حکیم فردوسی بزرگ در شاهنامه و در وصف بر تخت نشستن جمشید که همزمان با آغاز نوروز بود، سروده است:
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را «روز نو» خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می‌و جام و رامش‌گران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
********
مولانا جلال الدین رومی، شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم در توصیف نوروز اینچنین عاشقانه سروده است:
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
********

جامی شاعر قرن نهم هجری که ملقب به خاتم‌الشعراست، در توصیف بهار می‌گوید:
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذاران
در موسم گل توبه ز می‌دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته که آورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
********
شاعران معاصر نیز در وصف نوروز و فرا رسیدن بهار اشعار زیبایی سروده‌اند. بانو پروین اعتصامی این‌چنین سروده است:
سپیده‌دم نسیمی روح‌پرور
وزید و کرد گیتی را معنبر
به رخسار و به تن مشاطه کردار
عروسان چمن را بست زیور
ز گوهرریزی ابر بهاری
بسیط خاک شد پر لؤلؤتر
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطر
********

فریدون توللی سروده است:
چشمه‌ها جوشید و بستان‌ها شکفت
اشک شادی ریخت از چشمان من
باد رسوا دامن افشان برگذشت
بوی گل پیچید در ایوان من
ابر غم در تیرگی بارید و رفت
دل طراوت یافت زین بارندگی
خنده زد، چون صبح نمناک بهار
باز بر من چهرپاک بارندگی
********
نیما یوشیج که بنیان‌گذار شعر نو فارسی است، در ستایش بهار می‌گوید:
شکوه‌ها را بنه، خیز و بنگر
که چگونه زمستان سر آمد
جنگل و کوه در رستخیز است
عالم از تیره رویی در آمد
چهره بگشاد و برق خندید
عاشقا خیز که آمد بهاران
چشمه کوچک از کوه جوشید
گل به صحرا درآمد چو آتش
********

بانو فروغ فرخ زاد نیز همچون دیگر شاعران معاصر به طبع‌آزمایی درباره بهار پرداخته است:
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت‌
ای دختر بهار! حسد می‌برم به تو
عطر و گل و ترانه و سرمستی تو را
با هرچه طالبی به خدا می‌خرم ز تو
بر شاخ لخت و عور درختی شکوفه‌ای
با ناز می‌گشود دو چشمان بسته را
مرغی میان سبزه ز هم باز می‌نمود
آن بال‌های کوچک زیبای خسته را
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
********

مهدی اخوان ثالث از شاعران بزرگ خطه خراسان در توصیف بهار این‌چنین سروده است:
اردوی بهاران چو کاروان‌ها
بشکوه درآمد به بوستان‌ها
مرغان سفر کرده بازگشتند
آسوده ز سرما به آشیان‌ها
سرخوش ز نشاط بهار بنگر
مرغابیَ‌کان را به آبدان‌ها
گر چشم گشایی به هر کناری
از جشن بهاران بود نشان‌ها
********

قیصر امین پور شاعرمعاصر خوزستانی نیز این‌چنین لطیف و عاشقانه در وصف بهار می‌گوید:
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی‌
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی‌ها
********

هوشنگ ابتهاج در توصیف نوروز و بهار می‌گوید:
بیا که بار دگر گل به بار می‌آید
بیار باده که بوی بهار می‌آید
هزار غم ز تو دارم به دل بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار می‌آید
کد خبرنگار: ۱۳
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***