فیاض زاهد، چهره سیاسی اصلاح‌طلب می‌گوید ظریف بدون تردید در کمپین اصلاح‌طلبان می‌تواند یا به عنوان چهره اول در صحنه حاضر شود یا به عنوان گزینه‌ای که کنار نفر اصلی به میدان بیاید.

ظریف از بالاترین شانس و اقبال اجتماعی مناسبی برخوردار است / نمی‌شود به ‌راحتی از کنار نام او در انتخابات ۱۴۰۰ گذشت

به گزارش سلام نو، اعتماد نوشت: محمدجواد ظریف از ابتدای امسال که بحث انتخابات بالا گرفته، بارها به این پرسش پاسخ گفته که آیا کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ می‌شود یا نه. پاسخ او البته به این پرسش تکراری، پاسخی تکراری بوده و همواره تاکید کرده که قصد نام‌نویسی و کاندیداتوری ندارد؛ چراکه تخصصش سیاست خارجی است و به کار دیپلماسی تسلط دارد. با این حال اصلاح‌طلبانی هستند که همچنان تاکید دارند که محمدجواد ظریف می‌تواند کاندیدای نهایی این جریان سیاسی باشد.

طیفی از اصلاح‌طلبان که معتقدند ظریف می‌تواند گره‌های اساسی و بعضا کور در حوزه روابط خارجی ایران را باز کند. ضمن آنکه باورشان این است که او از محبوبیت اجتماعی قابل‌قبولی برخوردار است و می‌تواند دوباره به فضای انتخاباتی کشور نشاط ببخشد و مردم را پای صندوق رای بیاورد. فیاض زاهد تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب هم این موارد را تایید می‌کند و می‌گوید، ظریف محبوب است و شانس بالایی در انتخابات ۱۴۰۰ دارد. با این تفاوت اساسی که او مجموعه‌ای از پرسش‌های جدی را نیز درباره ظریف مطرح می‌کند که به باور او ابتدا باید به آن پاسخ گفت. زاهد ازجمله به مواردی که زمزمه‌هایی از استعفای ظریف به گوش رسید اشاره کرده و می‌پرسد باتوجه به اینکه دست به استعفای ظریف خوب است، چگونه می‌تواند مقابل تندروهای داخلی مقاومت کند!

آقای زاهد! با وجود اینکه آقای ظریف بارها اعلام کرده که قصد شرکت در انتخابات را ندارد اما برخی اصلاح‌طلبان و دیگر کنشگران سیاسی همچنان تاکید دارند که او می‌تواند کاندیدای مطلوبی برای جریان اصلاحات باشد؛ به نظر شما ظریف تا چه میزان می‌تواند مطالبات اصلاح‌طلبان را محقق کند؟

آقای ظریف یکی از کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری است که از بالاترین شانس برخوردار است و هنوز از اقبال اجتماعی مناسبی برخوردار است. باتوجه به اینکه روابط خوبی با شخصیت‌های حاضر در امریکا دارد، ازجمله با جو بایدن رییس‌جمهوری، آنتونی بلینکن وزیر خارجه، رابرت مالی نماینده امریکا در مسائل ایران و همین‌طور جان کری و دیگر اعضای دولت جدید امریکا از نزدیک آشناست. بعضا با این افراد از زمانی که در امریکا به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد مشغول به کار بود تا همین دوران وزارت در دولت آقای روحانی و زمانی که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود، آشنایی داشته است. این روابط دسترسی‌های ویژه‌ای برای ایشان فراهم می‌کند.

اساسا بخش مهمی از دیپلماسی، همین شناخت و روابط فردی دیپلمات‌هاست. همین اتفاق‌ها هم در زمان طارق عزیز افتاد. او به‌ دلیل ارتباطی که با جورج بوشِ پدر و همسرش داشت، در زمان جنگ ایران و عراق، از این روابط شخصی‌اش استفاده بسیاری کرد. در یک مثال دیگر می‌توان به اردشیر زاهدی در زمان حکومت پهلوی و شاه اشاره کرد که او هم این ویژگی را داشت و با خانواده‌های بسیاری از شخصیت‌های جهان روابط نزدیکی داشت و از این روابط شخصی برای پیشبرد دیپلماسی استفاده می‌کرد. بحثی درباره اردشیر زاهدی مشهور است به عنوان «دیپلماسی فرش»؛ از این قرار که زاهدی فرش‌های گران‌قیمتی را به افراد هدیه می‌داد و به ‌وسیله دیپلماسی موانع را برمی‌داشت. به ‌هر حال این روابط برای محمدجواد ظریف ویژگی مثبتی است.

اما بحث ریاست‌جمهوری محدود به مباحث دیپلماسی نیست. حال آنکه این ویژگی‌ها صرفا در حوزه روابط بین‌الملل اثرگذار است. حال آنکه برخی معتقدند ظریف در مباحث داخلی فاقد تجربه است.

درباره محمدجواد ظریف چند ابهام جدی وجود دارد. ابهام نخست این است که او این سرمایه اجتماعی را خود به دست آورده است. این اعتبار و سرمایه اجتماعی ناشی از حمایت و فعالیت حزب، گروه یا جریانی سیاسی نیست. وقتی فردی اینگونه، تنها با اتکا به سرمایه اجتماعی خود رییس‌جمهوری شود، در واقع یا فاقد تیم و گروه همکاران است یا خود را نسبت به تیمی که از او حمایت کردند، متعهد نمی‌داند.

مثلا نگاه کنید به آقای روحانی که شانس چندانی برای انتخابات نداشت و با حمایت آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان رییس‌جمهوری شد. ولی در ادامه به آن حمایتی که از او شد به تعهد حزبی، سیاسی، حرفه‌ای و اخلاقی که انتظار می‌رفت، متعهد نماند. حالا فرض کنید آقای ظریف وارد میدان شود، آن‌ هم به عنوان فردی که حتما از خودش یک ارزیابی شخصی دارد و می‌داند که محبوب است و سرمایه اجتماعی دارد و آن را هم به کسی مدیون نیست. این اتفاق خوب است ولی یک نکته منفی هم دارد و آن اینکه در دنیای امروز هیچ‌کس نمی‌تواند به‌ تنهایی یک دولت را اداره کند؛ آن وقت باید سوال کرد که آقای ظریف بالانس با نیروهای مختلف، نهادها، عناصر سیاسی، نیروهای ملی، گروه‌ها و نهادهای حاکمیتی را چگونه برقرار می‌کند!

درباره اشکال دوم درباره ایشان باید گفت هر چند آقای ظریف تمام عمر یک مذاکره‌کننده کارکشته بوده و در همه این سال‌ها نقش دیپلمات را ایفا کرده ولی در عین حال دست به استعفای خوبی هم دارد. باید سوال کرد که ایشان برابر فشارهایی که ازسوی نهادهای حاکمیتی، هسته سخت قدرت، عناصر تندرو که گاهی بی‌اخلاقی می‌کنند و چارچوب‌ها را نادیده می‌گیرند و... چه واکنشی نشان می‌دهد؟! آیا ظریف می‌تواند با این روحیه شکننده‌ای که دارد برابر آنها ایستادگی کند؟!

نکته سوم درباره ایشان این است که بسیاری آقای ظریف را کاندیدای رای‌آور می‌دانند ولی او را شخصیت توانایی در اداره کشور نمی‌دانند و می‌گویند که به ‌هر حال او یک هندوانه نگشوده است و تجربه مدیریت داخلی مثل استانداری یا وزارت داخلی را ندارد. اینها ابهاماتی است که درباره محمدجواد ظریف وجود دارد.

اما بدون تردید در کمپین اصلاح‌طلبان او می‌تواند یا به عنوان چهره اول در صحنه حاضر شود یا به عنوان گزینه‌ای که کنار نفر اصلی به میدان بیاید؛ یعنی به‌ طور مثال فردی مانند اسحاق جهانگیری به عنوان یک چهره اجرایی و مدیریتی نفر اول باشد و کنار او ظریف حاضر شود یا مثلا کنار سیدحسن خمینی یا گزینه‌های دیگری که مطرحند؛ به هر حال آنچه انکارناشدنی است، این است که نمی‌شود به ‌راحتی از کنار نام جواد ظریف گذشت.

به نظر شما اگر آقای ظریف به عنوان کاندیدای نهایی اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت کند و از طرف مردم هم تایید شده و رای لازم را کسب کند، چقدر می‌تواند در اداره کشور و حل مشکلات ایران موفق عمل کند؟

من چون علایق و سلایقم در حوزه بین‌المللی است، معتقدم با همه ابهاماتی که درباره او در مباحث غیردیپلماسی و سیاست خارجی وجود دارد اما اگر محمدجواد ظریف بیاید و رای بیاورد، می‌تواند با تقویت کادرهایی که کنار او قرار می‌گیرند از خود نتایجی مثبت و موفق به ‌جا بگذارد. چنانچه شخصیت‌های مثل محمد شریعتمداری، بیژن زنگنه، اسحاق جهانگیری که توان مدیریتی بالایی دارند و می‌توانند به عنوان معاون اول یا اعضای کابینه کنار او قرار بگیرند و موثر باشند.

این گفته شما چنانچه محقق شود، در واقع همان تکرار ۸ ساله گذشته نیست؟ در این صورت آیا دولت حسن روحانی تکرار نشده است درحالی که هم‌اکنون انتقادهای بسیاری به این دولت وارد است.

مدیریت کشور که شوخی نیست.کشور قفل‌هایی دارد که برای گشودن‌شان باید افرادی مسوولیت بگیرند که بتوانند با ساختار حاکمیت تعامل کنند. ضمن اینکه کنار این افراد می‌تواند وزرای متفاوت انتخاب شوند. شما می‌توانید تجربه محمدجواد آذری‌جهرمی را تکرار کنید اما یادتان باشد براساس مطالعات معتبر بین‌المللی، بازده مدیریتی در سطوح عالی بین ۵۰ تا ۷۰ سال است. متاسفانه این کلاه گشادی بود که سر برخی دوستان ما در مجلس گذاشتند. طرح بازنشستگی را با شعار جوان‌گرایی مطرح کردند و دیدیم که این اتفاق فقط برای دولت افتاد. نه در صداوسیما، نه در بنیاد مستضعفان و نه در دیگر نهادها و حوزه‌ها به هیچ عنوان جوان‌گرایی صورت نگرفت. اما بهترین نیروها و مدیران با سابقه دولت که می‌توانستند آثار خوبی از خود به‌جا بگذارند از صحنه خارج شده و خانه‌نشین شدند. باید کاری کنیم که نسل جدید آرام‌آرام کنار وزرا و مدیران ارشد قرار بگیرند تا آهسته‌آهسته وارد سیستم شوند. می‌توان با ترکیبی از افراد جوان و با تجربه، امور را به‌مراتب بهتر پیش برد.

کد خبرنگار: ۱۸
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***