سلام نو – سرویس سیاسی: محمود واعظی، رییسدفتر پر قدرت و البته پر حاشیه حسن روحانی در تازهترین سخنان خود در آیین تجلیل از صادرکنندگان نمونه استان اصفهان گفت: از نظر اقتصادی نرخ ارز ایران ۲۵ یا ۲۷ هزار تومان نیست و این کار را کردیم تا بتوانیم اقتصاد کشور را اداره کنیم تا امروز دشمنان بگویند که فشار حداکثری شکست خورده و آنها به دنبال حل مسائل هستند و امروز ایران از موضع قدرت است.
این سخنان با واکنشهای منفی بسیاری از سوی چهرههای مختلف سیاسی و اقتصادی روبهرو شد، به ویژه با توجه به این که این حرفها در تناقض با مواضع رسمی دولت درباره قیمت دلار بود. حسن روحانی به عنوان رییس دولت بارها از دولت دلار زیر ۲۰ هزار تومان سخن گفت و رییسکل بانک مرکزی و رییس سازمان برنامهوبودجه نیز بارها تأکید کردند دولت از افزایش قیمت ارز سودی نبرده است.
ساعاتی بعد از این سخنان جنجالی، واعظی در صفحه اینستاگرام خود این ادعا را تکذیب کرد و گفت حرفهایش به دلیل برداشت یا انعکاس ناقص، دچار تحلیل نادرست در فضای رسانهای شده است و قیمت واقعی ارز هرگز و هرگز ۲۵ تا ۲۷ هزار تومان نیست.
حتی اگر بهانه واعظی مبنی بر انعکاس بد سخنانش را بپذیریم باز هم این سؤال مطرح است که چه ضرورتی دارد رییسدفتر رییسجمهور درباره هر مسئلهای اعم از مسئله هستهای، اقتصاد، قیمت دلار و حتی ائتلاف با اصلاحطلبان اظهار نظر کند؟ چرا رییسدفتر رییسجمهور باید هر روز در صفحه یک رسانه دولت یعنی ایرنا باشد و درباره هر مسئلهای صحبت کند؟
شاید بتوان جایگاه امروز محمود واعظی را بیش از همه مدیون اسفندیار رحیم مشایی دانست. تا پیش از آنکه اسفندیار رحیم مشایی در مردادماه ۸۸، حکم رییسدفتری رییسجمهوری ایران را از محمود احمدینژاد بگیرد، پست رییسدفتر رییسجمهوری اصلاً مورد توجه نبود. محسن هاشمی، علی خاتمی، محمد علی ابطحی یا غلامحسین الهام صرفاً نزدیکان مورد اعتماد رییسجمهور بودند که وظیفه اداره دفتر او را داشتند.
اما پس از حضور اسفندیار رحیم مشایی در دفتر رییسجمهوری، این پست هم تراز معاون اول قرار گرفت و حتی در مقاطعی از معاون اول رییسجمهور نیز وزن بیشتری داشت. در دولت محمود احمدینژاد حرف مشایی حرفِ رییسجمهور بود و نفوذش از هر مقام دیگر دولت بیشتر بود.
با ظهور دولت روحانی و قرارگیری محمد نهاوندیان به عنوان رییسدفتر رییسجمهور بسیاری امید داشتند تا آن نفوذ غیرطبیعی به تاریخ بپیوندد. این آرزو در دولت نخست روحانی تا حدی مهیا شد و نهاوندیان حداقل ظواهر امر را رعایت میکرد و کمتر دخالتی در امور سیاسی داشت.
با این همه با ورود واعظی به دفتر رییسجمهور، آش همان آش و کاسه همان کاسهای شد که زمان مشایی بود. از انتخاب وزرا تا ملاقات چهرهها با روحانی این محمود واعظی بود که مؤثرترین نقش را داشت.
شاید در نهایت نتوان به این مسئله ایراد چندانی گرفت و آن را به سلیقه رییسجمهور در واگذاری اختیار به اعضای دولتش ارزیابی کرد. با این همه حتماً میتوان در برابر اختیارات گسترده واعظی او را مورد پرسش قرار داد و پرسید که دستاورد نفوذ او در تعیین وزرا یا اظهار نظراتش در سیاست خارجی چه بوده است؟ حضور هر روز او در تیتر یک خبرگزاری ایرنا چه سودی برای دولت داشته است؟
اظهارات هر روزه او در حوزههای مختلف، آن هم در حالی که دولت سخنگو و تشکیلات رسانهای دارد چه خیری به دولت یا مردم رسانده است؟ در چنین شرایطی وزرا کجا هستند؟ چرا به جای وزیر اقتصادی که در سایه قرار دارد واعظی حرف میزند؟
مسئله اینجا است که محمود واعظی به سادگی به اکثر این سؤالات پاسخ نمیدهد چون معتقد است در بسیاری از این امور دخالت ندارد و اگر هم کاری میکند به دستور رییسجمهور است. این یعنی واعظی قدرت و مسئولیت دارد، اما به دلیل جایگاهش به هیچکس به جز شخص روحانی پاسخگو نیست.
ظاهراً حسن روحانی حتی در ماههای پایانی دولتش هم قصد ندارد دست از رویههای غلطی مثل اعتماد بیچون و چرا به امثال محمود واعظی و محمدباقر نوبخت دست بردارد و مایل است تا لحظه آخر هزینه تحمل این چهرهها را به شخص خودش، دولت و البته کشور تحمیل کند.
نظرات