به گزارش سلام نو، آرمان ملی نوشت: یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: جریان اصلاحات باید تکلیف خود را با سرمایه اجتماعی خود مشخص کند. واقعیت این است که در شرایط کنونی بخشی از مردم از اصلاحطلبان ناامید هستند و معتقدند جریان اصلاحات نیز نمیتواند مشکلات آنها را حل کند. این در حالی است که در گذشته مردم به جریان اصلاحات به چشم منجی نگاه میکردند.
در حالی گمانهزنیها درباره حضور چهرههای مختلف اصلاحطلب در انتخابات آینده افزایش پیدا کرده که جریان اصلاحات هیچ برنامه و آلترناتیوی برای حل مشکلات کشور ارائه نکرده است. به نظر میرسد رکود و سکوت مبهمی که در فضای اصلاحات وجود دارد، هنوز این جریان را به سمت شرایطی پیش نبرده که به دنبال ارائه برنامه برای حل مشکلات کشور باشند. در شرایط کنونی مهمترین دغدغه اصلاحطلبان عبور آنها از کانالهای نظارتی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری است. اینها دغدغههایی است که سالهاست همراه جریان اصلاحات است و همواره این جریان را در حالت خوف و رجا قرار داده است.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی وضعیت درونی جریان اصلاحات با حسین انصاریراد نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده است. انصاریراد معتقد است: «جریان اصلاحات باید تکلیف خود را با سرمایه اجتماعی خود مشخص کند. واقعیت این است که در شرایط کنونی بخشی از مردم از اصلاحطلبان ناامید هستند و معتقدند جریان اصلاحات نیز نمیتواند مشکلات آنها را حل کند. این در حالی است که در گذشته مردم به جریان اصلاحات به چشم منجی نگاه میکردند. نمونه بارز این رویکرد در دوم خرداد سال۷۶ و خرداد سال۹۲ رخ داد که مردم با اعتماد به جریان اصلاحات از رئیس دولت اصلاحات و آقای روحانی حمایت کردند.با این وجود عملکرد اصلاحطلبان در سالهای اخیر به شکلی بوده که مردم از آنها مأیوس شدهاند». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
اصلاحطلبان قصد دارند با یک گزینه صددرصد اصلاحطلب در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند. در چنین شرایطی احتمال رد صلاحیت گزینههای خود و عدمحمایت طیف میانه وجود دارد. به نظر شما شرایط تاریخی امروز بیشتر برای حضور صددرصدی درانتخابات مناسب است یا ائتلاف؟
مهمترین دغدغه امروز اصلاحطلبان تأیید صلاحیت گزینههای خود برای حضور در انتخابات است. این در حالی است که بدعت ردصلاحیت چهرههای سیاسی از مجلس ششم آغاز شده و اگر در آن زمان با این موضوع تسامح نمیشد و رویکرد جدیتری در پیش گرفته میشد کار به اینجا نمیرسید. بنده با دعوا موافق نیستم و معتقدم باید با روشهای مسالمتآمیز کار جلو برود. به همین دلیل نیز در آن زمان به دوستان اصلاحطلب پیشنهاد کردم با مسالمت در مقابل ردصلاحیت اصلاحطلبان مقاومت کنید و اجازه ندهید این رویکرد در آینده به یک الگوی رفتاری برای نهادهای نظارتی تبدیل شود.
بنده خوب به خاطر دارم که دو نفر با قضیه مخالف بودند که آقای بهزاد نبوی و خانم الهه کولایی بودند.در نهایت نیز اصلاحطلبان تسلیم این وضعیت شدند و نتیجه آن شد که تا امروز این وضعیت ادامه دارد و ردصلاحیتها به یکی از مهمترین دغدغههای جریان اصلاحات تبدیل شده است. اصلاحطلبان در سال۹۲ و۹۶ از آقای روحانی حمایت کردند و عملکرد ایشان به شکلی بوده که ریزش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را بیشتر کرده و امروز کشور با چالش مشارکت مردم در انتخابات مواجه شده است. در انتخابات مجلس اخیر میزان مشارکت مردم در انتخابات به پایینترین حد خود برسد که در تاریخ انقلاب اسلامی سابقه ندارد.
جریان اصلاحات در مقابل چالش ردصلاحیتها چه رویکردی باید در پیش بگیرد؟ آیا نمیتوان با چانهزنی با نهادهای تصمیمگیر و قرابت بیشتر مفاهیم مورد مناقشه شرایط را برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات فراهم کرد؟
اصلاحطلبان باید در مقابل رویکرد ردصلاحیتها موضع قاطع و روشنی اتخاذ کنند که اگر در گذشته چنین اتفاقی رخ داده بود کار به اینجا نمیکشید. واقعیت این است که پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات از همه جریانهای سیاسی کشور در جامعه بیشتر است و بیش از۷۰ درصد مردم ایران دارای دغدغههایی هستند که این دغدغهها توسط جریان اصلاحات نمایندگی میشود. به همین دلیل نیز جریان اصلاحات باید به سرمایه اجتماعی خود احترام بگذارد و شرایط خود را برای حضور در انتخابات به صورت رسمی اعلام کند.
در چنین شرایطی اگر شرایط برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات فراهم بود باید در انتخابات شرکت کنند، در غیر این صورت باید کنارهگیری کرده و دلایل کنارهگیری خود را نیز به صورت رسمی اعلام کنند. جریان اصلاحات باید تکلیف خود را با سرمایه اجتماعی خود مشخص کنند. واقعیت این است که در شرایط کنونی بخشهایی از مردم از اصلاحطلبان ناامید هستند و معتقدند جریان اصلاحات نیز نمیتواند مشکلات آنها را حل کند. این در حالی است که در گذشته مردم به جریان اصلاحات به چشم منجی نگاه میکردند.
نمونه بارز این رویکرد در دوم خرداد سال۷۶ و خرداد سال۹۲ رخ داده که مردم با اعتماد به جریان اصلاحات از رئیس دولت اصلاحات و آقای روحانی حمایت کردند .با این وجود عملکرد اصلاحطلبان در سالهای اخیر به شکلی بوده که مردم از آنها مأیوس شدهاند. نکته دیگر اینکه اصلاحطلبان در شرایط کنونی به مردم برنامه ارائه نمیکنند که موضع آنها در مسائل داخلی و خارجی چیست و چه آلترناتیوی برای مشکلات جامعه دارند. هنوز مشخص نیست موضع جریان اصلاحات در مقابل بایدن به عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا چیست؟ این وضعیت درباره شرایط ایران در منطقه خاورمیانه نیز وجود دارد.
چرا با پیروزی بایدن در انتخابات تحرک اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات آینده بیشتر شده است؟ آیا بیم روی کار آمدن یک دولت رادیکال راست در ایران تحرک اصلاحطلبان را بیشتر از گذشته کرده است؟
واقعیت این است که ما در شرایط جنگ هستیم و در چهار سالی که ترامپ رئیسجمهور آمریکا بوده هر لحظه امکان درگیری نظامی بین ایران و آمریکا وجود داشته است؛ کمااینکه این اتفاق نیز در نهایت رخ داد. به همین دلیل اگر از شرایط به وجود آمده پس از پیروزی بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا استفاده نکرده و به سمت مصالحه و گفتوگو حرکت نکنیم شرایط برای ایران همچنان نامناسب باقی خواهد ماند. ادامه وضعیت تنش و جنگ به هیچعنوان پیامدهایی خوبی برای کشور نخواهد داشت و این احتمال وجود دارد که اتفاقاتی در خاورمیانه بین برخی کشورها به خصوص ایران و اسرائیل رخ دهد که تا مدتها پیامدهای ناگوار آن متوجه کشور باشد. برخی در ایران بدونتوجه به شرایط و آینده کشور تنها به فکر جنگ هستند و به همین دلیل به دیگر جوانب چنین جنگی فکر نمیکنند.
این در حالی است که این جنگ میتواند آینده کشور را با مخاطرات بسیار جدی مواجه کند. در چنین شرایطی اصلاحطلبان باید برنامهها و راهکارهای خود را مشخص کنند و به صراحت عنوان کنند به دنبال مصالحه جهانی و منطقهای هستیم و در صورتی که در انتخابات پیروز شویم در این مسیر حرکت خواهیم کرد. اصلاحطلبان باید پیامدهای جنگطلبی را برای تندروهای داخلی تشریح و تببین کنند و به مردم بگویند طرفدار جنگ با هیچ کشوری نیستند؛ بلکه به دنبال مصالحه و دوستی با کشورهای منطقه و جهان هستند.
در چنین شرایطی دنیا تکلیفش را با ما خواهد دانست و متوجه خواهد شد که ملت ایران به دنبال جنگ با هیچ کشوری نیست. در چنین شرایطی کشورهای مختلف جهان نیز تکلیف خود را میدانند که با ملتی مواجه هستند که به دنبال جنگ نیست؛ بلکه در مسیر صلح و دوستی با ملتهای جهان قرار دارد. سازش اصلاحطلبان با وضعیت موجود و تصمیمگیرانی که شرایط جامعه را به وضعیت امروز رساندهاند، اعتبار اصلاحطلبان را زیر سوال برده و امروز جریان اصلاحات با ریزش سرمایه اجتماعی مواجه شده است. به همین دلیل اصلاحطلبان باید تکلیف خود را با داخل و خارج از کشور مشخص کنند.
اگر جریان اصلاحات مواضع خود را مشخص کند، این احتمال وجود دارد که با واکنش نهادهای نظارتی مواجه و به حاشیه رانده شود. در چنین شرایطی چه چشماندازی پیشروی جریان اصلاحات و کشور متصور هستید؟
در چنین شرایطی این احتمال وجود دارد دولتی در ایران روی کار بیاید که دولت اصولگرایی باشد. وضعیت اصولگرایان نیز در پیشگاه مردم مشخص است. اگر یک دولت اصولگرا روی کار بیاید به نظرم سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند. در تاریخ اسلام مثالهای زیادی است که نشان میدهد پیامبر اسلام و ائمه اطهار در مقاطع مختلف صلح را به جنگ ترجیح دادهاند و هیچگاه به دنبال جنگ نبودهاند و از آن استقبال نکردهاند. پس از رحلت پیامبر اسلام برخی به حضرت علی(ع) پیشنهاد جنگ با مدعیان خلافت دادند که حضرت این پیشنهاد را نپذیرفتند.
حضرت علی(ع) حتی در کار خلافت به خلفا مشاوره میداد و به آنها کمک میکرد. در جنگ صفین نیز که قرآنها را بر سر نیزه کردند هنگامی که اصحاب حضرت علی(ع) طرفدار مصالحه شدند ایشان در نهایت نظر اصحاب خود را پذیرفت. نمونه دیگر در جنگ حدیبیه است که پیامبر اسلام پیشنهاد قریش را برای مصالحه قبول کرد. اسلام طرفدار صلح و سازش است و پیامبر اسلام هیچگاه از جنگ استقبال نمیکرد. اصلاحطلبان باید موضع خود را نسبت به این مساله مشخص کنند و به کشورهای جهان معرفی کنند. کمک کردن به ملتهای دیگر امر پسندیدهای است. ما وقتی میتوانیم اسلام را داشته باشیم که اعتماد مردم را داشته باشیم.
با توجه به شرایط کنونی کشور، اصلاحطلبان باید با چه استراتژیای در انتخابات ریاستجمهوری آینده شرکت کنند؟
ملت یک امر نامعلوم و نامشخص نیست. ملت واقعی تنها در یک رقابت آزاد انتخاباتی خود را بروز میدهد. ملت در انتخابات آزاد از صندوق آرا بیرون میآید. به همین دلیل هرکسی خود را مدافع منافع ملت بداند اما برخلاف این رویکرد رفتار کند ملت واقعی را نشناخته و با کلمه ملت بازی کرده است. تجربه تاریخی در برخی کشورهای جهان نشان داده که هر کسی اراده ملت را جدی نگرفته یا بازی نگرفته است محکوم به فنا بوده است. به عنوان مثال در دوران حکومت استالین در اتحاد جماهیر شوروی یا در عراق در زمان صدام انتخابات به شکلی برگزار میشد که همه مردم باید به یک فرد یا جریان خاص که مورد تأیید حکومت بود رأی میدادند. مردم ایران میخواهند زندگی کنند اما هنگامی که در این مسیر دریچه و روزنهای پیشروی خود نمیبینند در انتخابات شرکت نمیکنند. زمانی مردم در انتخابات شرکت میکنند که اراده آنها جدی گرفته شود و آنها بتوانند در یک رقابت آزاد اراده خود را نشان بدهند.
جریان اعتدالگرای موجود در ایران برخلاف گروه تندرو معتقد هستند تا زمانی که مشکلات داخلی کشور حل نشود و سوءمدیریتها از بین نرود و از سوی دیگر رابطه صحیحی با کشورهای جهان برقرار نشود مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشور حل شدنی نیست. نکته دارای اهمیت این است که باید بین جریان دلسوز نظام که خود را درجریان اصلاحات و اعتدالگرا خلاصه کرده با براندازان حتی اگر حسن نیت نیز داشته باشند تفکیک قائل شد. بنده تفکر براندازی را به هیچ عنوان محق نمیدانم. مشکلات کشور تنها از راه اصلاحات داخلی و به صورت مدنی و مسالمتآمیز حلشدنی است. کسانی که به دنبال براندازی هستند یا به پیامدهای کار توجه نمیکنند یا اینکه دارای سوء نیت هستند و منافع ملی برای آنها اهمیت ندارد. در انتخابات مجلس یازدهم موجی در جامعه وجود نداشت و به همین دلیل نیز میزان مشارکت در این انتخابات با ادوار گذشته تفاوت داشت.
امروز اغلب نخبگان داخل و خارج از کشور روی دو نکته اساسی اتفاق نظر دارند. نخست اصلاح مدیریت داخلی است که با انتخابات آزاد تحقق میپذیرد و دوم باز کردن راهی برای ارتباط با مجامع بینالمللی و تعال سازنده و پویا یا جهان است. بنده هیچ راهی به جز اصلاح از درون برای نجات کشور نمیبینم. این مساله مهمی است که مسئولان جامعه باید به آن توجه کنند وگرنه کشور در آینده با بنبست مواجه خواهد شد. راه نجات کشور حضور همه نیروی علاقهمند به کشور در عرصه تصمیمگیری است. شرایط باید به شکلی باشد که همه گروهها و افرادی که به سرنوشت کشور علاقهمند هستند بتوانند در تصمیمگیریهای مهم نقشآفرینی کنند. راه نجات این است که همه مردم کشور در اداره کشور مشارکت داشته باشند. در چنین شرایطی میتوانیم مدعی باشیم که یک دموکراسی واقعی در کشور ایجاد شده است. بدونشک هر راهی جز این، کشور را به بنبست میکشاند.
نظر شما