جریان اصلاحات بر خلاف نیمه دوم سال ۹۵ که تقریباً از تمدید دوره دولت مورد حمایتش اطمینان خاطر داشت، این روزها در شرایطی موعد انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم را نزدیک میبیند که فضایی غبارآلود، هم در سپهر سیاسی و هم در تفکر اصلاحطلبی، به طور جدی خودنمایی میکند. به هر حال «نارضایتی عمومی»، «عملکرد زیر سوال دولت» و البته کمافیالسابق «احتمال رد صلاحیت اصلاحطلبان شاخص» کافی است که جبهه اصلاحطلب انتخاباتی مملو از سوالهای بیپاسخ را پیش روی خود ببیند.
به گزارش سلام نو، محمدعلی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز، که در ۲ دولت سید محمد خاتمی به عنوان معاون پارلمانی و رئیس دفتر رییسجمهوری فعالیت داشت، در گفتوگو با اعتمادآنلاین درباره مانعهای اصلاحطلبان و همچنین اهمیت انتخابات ۱۴۰۰ به پرسشهای مطرح شده پاسخ میگوید:
*جریان اصلاحات در فضایی مبهم به استقبال انتخابات میرود. سوال این است، با توجه ماندگاری ابهامها، اصلاحطلبان از مشارکت یا مشروط کدام یک را باید انتخاب کنند؟
در میان اصلاحطلبان دیدگاههای زیادی وجود دارد. به هر حال جبهه اصلاحات متشکل از احزابی با دیدگاههای مختلف است و اساساً مشکل اصلاحطلبی این است که در آن احزاب مختلف حضور دارند که باید گفت، به همین دلیل تفکر اصلاحطلبی مظلوم و مغفول واقع شده است. با این حال اصلاحطلبان واقعی نباید به این معنی در انتخابات شرکت کنند که کاندیدایشان شانس رأیآوری دارد یا صلاحیتش تایید میشود یا رد خواهد شد.
*چطور؟
در واقع دلواپسی اصلاحطلبان باید این باشد که نهاد انتخابات آزاد که بعد از انقلاب به خوبی رشد کرد، مغول نماند. به هر حال که انتخابات انجام میشود، به خصوص اتفاقی که در انتخابات اخیر مجلس افتاد، این بود که «حداقل مشارکت کافی است و لازم نیست مشارکتی حداکثری شکل بگیرد». این همان نکتهای است که باید به عنوان دغدغهای جدی مورد توجه قرار بگیرد. البته تفکر اصلاحطلبی نمیتواند انتخابات را تحریم کند، اما شرکت فعال مشروط به این خواهد بود که امکان انتخاب برای همه مردم وجود داشته باشد. طبیعتاً اصلاحطلبان در حد رأی دادن شرکت خواهند کرد؛ یعنی فعالیت جدی زمانی شدنی است که جامعه به این نتیجه برسد که نمایندگانش مورد تایید قرار میگیرند. اگر این مهم محقق شود، هم جامعه آمادگی رأیدهی فراوان خواهد داشت و هم انتخابات و رأی، معنا و مفهوم خودش را از دست نخواهد داد.
*اصلاحطلبان اگر رد صلاحیت شوند مردم را به رأی تشویق کنند و کاندیدای شرطی داشته باشند یا بگویند تکلیفی نداریم؟
اگر در جامعه معنای واقعی انتخابات شکل بگیرد و افراد مختلف نماینده برای انتخاب کردن داشته باشند، طبیعتاً انتخابات با مشارکت بالا برگزار خواهد شد. اما اگر گروههای مختلف مردم که به خصوص با تغییر نسل خواست جامعه هم تغییر کرده است کاندیدای مورد نظر خود را در انتخابات نبینند، عملاً از حضور فعال منصرف میشوند. حتی اگر جبهه اصلاحات هم تصمیم به حضور جدی بگیرد، باید ظرفیت لازم در بین مردم وجود داشته باشد. جامعهای که در انتخابات مجلس با یک حرکت مدنی تصمیم به تحریم گرفت و حضورش را به گونهای هدفدار کم کرد، طبیعی است زمانی تصمیم به رأی دادن میگیرد که حضورش معنای واقعی پیدا کند. اما اگر جریان اصلاحات یا مهمتر از آن مردم رأیشان را اثرگذار نبینند، انتخابات با مشارکتی حداقلی برگزار میشود. پس میتوان گفت، انتخاب با حاکمیت است که انتخابات ۱۴۰۰ کمرأی یا پررأی باشد.
*کدام یک از اصلاحطلبان در تراز ملی هستند و میتوانند موج انتخاباتی راه بیندازند؟
برای این بحث نباید فقط اصلاحطلبان را مبنا قرار بدهیم. در مجموع در کشور چهرههای بسیاری هستند که میتوانند مقبول جامعه شده و بسیاری از مشکلات را کم و مانعها را بردارند. اما متاسفانه خیمه انقلاب و مدیران انقلابی به واسطه ردصلاحیتها و بیاعتنایی به افکار عمومی تنگ شده است و به همین دلیل افراد شاخص نمیتوانند بیایند. مشکل این است که حاکمیت تمایلی برای تغییر در ریلگذاریای که داشته است، ندارد، چون بخشی از حاکمیت برای این ریلگذاری زحمت زیادی را متحمل شده و به همین دلیل راضی به تغییر سیاستها نخواهند شد.
*رئیسجمهوری حتماً باید با رهبری هماهنگی داشته باشد؟
اینکه رئیسجمهوری حتماً باید با رهبری هماهنگی داشته باشد، امری طبیعی است. به هر حال کسی که در این سمت قرار میگیرد، باید در چارچوب قانون اساسی کار کند که بر اساس همین قانون بخشهای مهمی از قدرت در اختیار رهبری است، پس رئیسجمهوری نباید با ایشان زاویه داشته باشد تا از این طریق رهبری هم به کمک به سیستم اجرایی ورود کند.
*نظام سیاسی میتواند با یکدست کردن قدرت شرایط را بهتر کند؟
یکدست شدن قدرت از این جهت میتواند موثر باشد که همه بخشهای قدرت به همدیگر کمک کنند و مسائل روز را مطرح کنند. اما متاسفانه جریان اصولگرایی تا به حال عمدتاً روی موج مخالفت با دیگران حضورش را در عرصههای مختلف نشان داده است و اگر قرار باشد همه باشند و همه هم پاسخگو باشند و نظرات متضاد در بدنه حاکمیت وجود نداشته باشد، آن پاسخگویی باید پررنگ باشد و جریانهای دیگر بتوانند از آنها پاسخ بخواهند. همچنین چنین حالتی میتواند به یک دیکتاتوری منجر شود و نظرات غیر سرکوب شود. اما اگر واقعاً قرار بر پاسخگویی باشد، میتوان از یکدست شدن قدرت بهره لازم را برد. البته باید گفت این شکل با دموکراسی که خواهان حضور همه نظرات است، فاصله پیدا میکند. در دوران آقای خاتمی نظرات متضاد شنیده میشد، اما امور در مسیری که مردم انتخاب کرده بودند مورد عمل و اجرا قرار میگرفت و به همین دلیل آرامترین، اقتصادیترین و آزادیدارترین دوران، آن دوران بود که هم بهترین روابط را با دنیا داشتیم و هم آرمانهای انقلاب به خوبی پاسداری میشد.
*بازگشت نظام پارلمانی هر از چند گاهی در فضای سیاسی مطرح میشود. این تغییر شکل احتمالی حکومتداری چه تبعات مثبت و منفیای میتواند داشته باشد؟
نظام پارلمانی یک روشی از حکومتداری است که از اول انقلاب هم مطرح بود. در نظام پارلمانی رئیسجمهوری لازم نیست سرمایه تجربه و خطایی داشته باشد، اما نظام پارلمانی الزامهایی دارد که در ایران وجود ندارد؛ مثلاً جدی گرفتن احزاب که برای این حالت از اوجب واجبات است.
*ممنون جناب ابطحی، حرفی مانده است؟
نظام به دلیل مشکلات و مانعهای موجود، احتیاجی مبرم به مشارکت بالا در انتخابات ۱۴۰۰ دارد، پس همه باید همه سعیشان را به کار بگیرند بلکه فضا برای پررأی برگزار شدن انتخابات آتی فراهم شود.
نظر شما