فردا صبح به وقت تهران، جو بایدن رئیسجمهور آمریکاست. او مثل همه سیاستمداران وعدههایی به مردمش برای جلب رأی و نظرشان داده، اما واقعیت این است که بعد از چهار سال ریاستجمهوری دونالد ترامپ، کارزار بایدن برای بخشی از کسانی که حق رأیی هم در انتخاب او نداشتند، وعدههایی به همراه داشت؛ خارجیها؛ اهالی و مقامات کشورهای دیگر شامل متحدان، دوستان، رقبا، دشمنان و تأثیرپذیران از سیاستها و تصمیمات ایالات متحده آمریکا. به طور مشخص در چند زمینه بایدن با یک تصمیم دوگزینهای آشکار روبهروست؛ یعنی در عرصههایی که دولت ترامپ با کنارگذاشتن رویکرد چندجانبهگرایانه از توافقی بینالمللی خارج شد و حالا بایدن باید تصمیم بگیرد که به توافق برگردد یا نه؛ مشخصا، توافق زیستمحیطی پاریس و توافق هستهای ایران.
این را همه میدانند؛ شامل مقامات کشورهای امضاکننده برجام و نیز کشورهایی که از آن تأثیر میپذیرند و به همین مناسبت همه مشغول آمادهسازی و زمینهچینی و نیز تلاش برای تأثیرگذاری بودهاند؛ از کشورهایی که در حال آمادهشدن برای قرارگرفتن دوباره در کنار آمریکا هستند تا آنهایی که سعی دارند مانع از چرخش بایدن از وعدههایش شوند تا آنهایی که برعکس در تلاش هستند نگذارند بعد از چهار سال تلاش ترامپ، بایدن راه اوباما را دوباره دنبال کند. در این میانه، بسیاری از تلاشها در قالب درخواستها و پیشنهادهایی برای «روز اول» بایدن بودهاند؛ از آنهایی که خواستار تشدید تحریم و برخورد با ایران از روز اول بودهاند و البته صدایشان اغلب از کمپ مخالفان بایدن میآید تا آنهایی که از او خواستهاند همان روز اول بازگشت به برجام را اعلام و تعامل با ایران را کلید بزند. برخی حامیان رویکرد اول معتقدند حالا که ترامپ تصمیم به برخورد با ایران گرفته و تحریمها را اعمال کرده است، دولت بایدن باید از فرصت استفاده کند و امتیازات تازهای در این زمینه در ازای رفع تحریم بگیرد؛ اما در طرف مقابل این اعتقاد وجود دارد که تنش در این روابط به حدی رسیده است که معلوم نیست تحمل چنین رویکردی وجود داشته باشد و عدم شتاب در رفع تنشها ممکن است کار را به جاهای باریک و پرهزینهای بکشاند که معلوم نیست بازگشت از آنها تا چه حد ممکن باشد. در آستانه این «روز اول» پرحاشیه که امشب از راه میرسد، مروری کردهایم بر مواضع، تلاشها و موضعگیریهای این بازیکنان، پیش از سوت شروع بازی.
ایالات متحده: پمپئو تا آخرین لحظه
تیم ترامپ کموبیش در همه زمینهها در یکی، دو ماه اخیر تلاش خود را کرده است تا حالا که چهار سال بعد را خارج از کاخ سفید میگذراند، تا جایی که ممکن است، سیاستها و تصمیمات مطلوب خود را اعلام و اجرا کند، تأثیرگذاری آنها را طولانیمدتتر کند و کار تغییر مسیر در رابطه با آنها را برای دولت بایدن سختتر کند. در حوزه ایران، مایک پمپئو، وزیر خارجه و استیو منوچین، وزیر خزانهداری، متولی این مسئله شدند؛ اما کمتر از ۲۴ ساعت مانده به پایان دوران صدارت این دو، به نظر میرسد هیچ آهنگ جدیدی از ساز هیچکدام برنخاسته و در یکی، دو ماه آخر صرفا شاهد اجرای دوباره بهترین قطعات این دو بودهایم. منوچین چند نوبت دیگر تحریمهای جدیدی را اعلام کرد؛ اما به اعتقاد بسیاری، تحریمهای ایالات متحده مدتها پیش به حداکثر تأثیرگذاری کلی خود رسیده است و تحریمهای جدید، تأثیر ناچیزی میگذارند. از زاویه اقدامات دولت بایدن نیز میتوان گفت اگر بنا باشد بایدن تحریمهای اساسی بانکی و معاملاتی علیه ایران را لغو کند، این تحریمهای افزوده تأثیری در این زمینه نخواهند داشت. پمپئو نیز در هفتههای اخیر، آخرین شانسهای خود را برای اقناع متحدان آمریکا علیه ایران آزمود. او بار دیگر اعلام کرد القاعده در ایران پایگاه دارد، ولی باز هم اسناد و شواهدی ارائه نشدند تا بسیاری در آمریکا نیز این اتهامزنی دوباره را جدی نگیرند. دیگر تلاشهای او نیز با اقبال چندانی مواجه نشد و قاعدهشکنیهای ترامپیها باعث شد فاصله با متحدان اروپایی بیشتر و آخرین سفر پمپئو به قاره سبز هم لغو شود.
اتحادیه اروپا: پایان انتظار
جورج سوم معروف به «شاه جورج دیوانه»، پادشاهی در بریتانیا بود که در چندین سال پایانی عمرش، «دیوانه» دانسته شد. درباره او معروف است که کسانی که در دورانش با بریتانیا سروکار داشتند، چارهای نداشتند جز آنکه صبر کنند او فوت کند یا از قدرت کنار برود و سپس بتوانند وارد تعامل با جانشینانش شوند، هرکس که باشد. این داستانی بود که از همان سال ۲۰۱۷ برای توصیف نوع نگاه اروپاییها به آمریکای ترامپ مطرح میشد. حالا و بعد از شکست ترامپ و پیروزی بایدن، لااقل در حوزه ایران، مواضع مقامات اتحادیه اروپا و بهطور مشخص رئیس دستگاه دیپلماسی این اتحادیه، نشان از همین نگاه دارد. جوسپ بوررل، نماینده ارشد اتحادیه اروپا در روابط خارجی و سیاستهای امنیتی، در روزهای پایانی پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، دولت ترامپ را «بسیار ضعیف» و ناتوان در مقابل چالشهای پیشرو خوانده بود. بوررل پس از اعلام پیروزی بایدن نیز بهصراحت این پیروزی را روزی خوب برای اروپا و آمریکا خواند تا انتظار بیصبرانه اروپاییها برای پایان دوران ترامپ را بیش از پیش آشکار کرده باشد. او در چند نوبت تأکید کرده است که به دنبال بازگشت آمریکا به برجام و حفظ توافق هستهای با ایران خواهد بود. نشستی که باز در همین فاصله بین وزرای خارجه ایران و کشورهای امضاکننده برجام برگزار شد نیز با ریاست او تأکیدی بر همین موضع قلمداد شد که اروپا منتظر است تا با بازگشت آمریکا، میز گفتوگوهای برجامی دوباره با حضور مقامات ارشد و در مسیر توافقشده قبلی احیا شود.
البته سه کشور اروپایی امضاکننده برجام که در کنار اتحادیه اروپا در بحثهای برجامی سهیم میشوند، لزوما رویکردهای یکسانی ندارند؛ اما شواهد حاکی است هر سه کموبیش در حال بازگشت به پستهای سابق خود در این مذاکرات هستند. آلمان که مدعی رهبری اروپاست، رویکردی کموبیش همسنگ مواضع اتحادیه در این زمینه داشته است و وضعیت سیاست داخلی این کشور نیز نشان میدهد اگر آلمان به موضع بوررل نزدیکتر نشود، از آن دورتر نخواهد شد. بریتانیا، در این فاصله از اتحادیه اروپا رسما جدا شده است. بریتانیا نیز البته تقابلهای خود با ایران را همچنان دارد اما به نظر نمیرسد این تقابل و تغییراتی که در این مدت رخ داده است، به اندازهای باشد که وزیر خارجه بوریس جانسون، خیلی متفاوت با دوران وزارت خارجه بوریس جانسون و پیش از او در قبال برجام رفتار کند. فرانسه نیز اخیرا با مواضع وزیر خارجهاش، ژان ایو لودریان، نوستالژی دوران مذاکرات برجام را زنده کرد. اگر در دوران ترامپ برای مدتی به نظر میرسد امانوئل مکرون با تماسهای مکرر با روحانی و گفتوگوها با ترامپ، به دنبال پیداکردن نقطه مشترکی برای توقف روند تشدید تنشهاست، موضعگیریهای اخیر لودریان درباره ایران و لزوم گسترش بحثها در مقابله با سیاستهای ایران نشان داد که در دوران ریاستجمهوری بایدن، همان دوران اوباما، فرانسه نقش دردسرساز اصلی در مذاکرات را ایفا خواهد کرد و صدای گاهوبیگاه ساز مخالف همچنان از پاریس به گوش خواهد رسید. هرچند برایند نتیجه مذاکرات قبلی و اصرارهای مکرون برای پیشگیری از بحران در چهارسال گذشته نشان میدهد اینبار هم سروصداهای فرانسویها مانع از به نتیجه رسیدن چیزی نخواهد شد.
روسیه و چین، از شرق تا شرق
دو کشور شرقی امضاکننده برجام در تمام دوران چهارساله چالشآفرینی رئیسجمهور پرحاشیه آمریکا، تصمیمات آمریکا را در این زمینه نادرست و مشکلآفرین خواندند، از موضع ایران کموبیش دفاع کردند و بر اهمیت تلاش برای حفظ توافق تأکید. نکته قابلتوجه درباره روزهای پس از شکست ترامپ در انتخابات، ادامه تأکید دو پایتخت شرقی بر مواضع خود در حمایت از برجام است. هم مقامات وزارت خارجه روسیه و هم چین، چندینبار در همین فاصله تأکید کردهاند که با بحثهای مربوط به پیششرطهای بازگشت آمریکا به برجام از اساس مخالف هستند و خواستار این هستند که دولت جدید، بلافاصله و بدون پیششرط به برجام برگردد و بحثها را دور میزی که از قبل و طبق توافق هستهای چیده شده، دوباره پی بگیرد.
اسرائیل و دوستان، یاد زخم کهنه
تلآویو در چهار سال گذشته یا به عبارت دقیقتر در سال گذشته به لطف دولت ترامپ، دوستان جدیدی در منطقه پیدا کرده است اما با یکدورهایشدن رئیسجمهور جمهوریخواه، مهمترین دوستش را از دست داده و بهطور بالقوه همه دستاوردهای چهار سال گذشتهاش در منطقه را در معرض خطر میبیند. نتانیاهو البته با انتخابات جدیدی که پیشروست، جایگاه خود را در معرض خطر میبیند اما او دیگر به فروپاشی ائتلاف، انتخابات دوباره و پیروزی دوباره عادت کرده است و دیگر کمتر کسی حاضر خواهد بود روی باخت او شرط ببندد. بههرحال، اگر ایران بتواند مسیر دوران اوباما را با بایدن هم طی کند، علاوهبر اینکه میتواند در مسیر جبران خسارت قرار گیرد و دوباره پشتوانه اقتصادی خود را پیدا کند، بدون حضور و فشار ترامپ بر تهران و نیز بدون حمایت ترامپ از هر پایتختی که در مقابل تهران قرار بگیرد، کشورهای منطقه نیز ممکن است مجاب به حل اختلافات با ایران شوند و این در جهت عکس عادیسازیهای ماههای اخیر بین دول عربی همراه عربستان سعودی با اسرائیل خواهد بود.
از همینرو اسرائیل تلاش خود را برای پیشگیری که از تکرار قسمت قبل دموکراتها با ایران، تا حد اقدام به ترور یک مقام ارشد در ایران و نیز اتهام همکاری با تروریستهای القاعده به تهران پیش رفت. اقدامات نظامی در حوالی سوریه نیز که کمکم برای اسرائیل روزمره شدهاند. این کاری بوده که در شرایط همزمانی با مواجهه با بحران جهانی کرونا و نیز تلاطمهای سیاسی حاصل از برهمخوردن ائتلاف حاکم، از اسرائیل برمیآمده است. اما فعلا به نظر میرسد این اقدامات، تأثیر چندانی روی مواضع و رویکردهای دولت بایدن نداشته است. برعکس، ممکن است مانند دوران اوباما، سرمایهگذاری سنگین نتانیاهو روی رقبای دموکراتها با پیروزی دموکراتها در واشنگتن، به ضرر او نیز تمام شود و آمریکا بار دیگر در این زمینه با فاصلهگرفتن از خواستهای اسرائیل راه خود را برود.
کشورهای عربی منطقه که دستکم در مقطعی در دوران ترامپ، تقابل با ایران را جدیتر گرفته بودند، البته حتی به میزان اثرگذاری اسرائیل در واشنگتن نزدیک هم نیستند و از طرف دیگر بههیچوجه در موقعیتی نیستند که همانند اسرائیل شاخوشانههای امنیتی و نظامی برای ایران بکشند؛ اما آنها نیز سعی کردهاند به واشنگتن پیام دهند که این بار توجه بیشتری به دغدغههای آنها در هنگام تعامل با ایران داشته باشد. گرچه مشخص نیست خواستهای این دولتها در میان اولویتها و چالشهای پرشمار دولت بایدن در مسئله ایران، چه جایگاهی پیدا کنند.
ایران؛ علامت سؤال اصلی
شاید در نگاه اول به نظر بسیاری عکس این موضوع صحت داشته باشد؛ اما واقعیت این است که در سرنوشت آینده برجام، شاید بیش از هرکدام از طرفهای دیگر، این ایران است که بیشترین تنوع احتمالات و بیشترین تأثیرگذاری روی خروجیهای ممکن را با این احتمالات دارد. چنانکه این مرور نشان داد، اوضاع دیگر بازیگران برجام و حواشی برجام کموبیش شبیه به همان وضعیتی است که در زمان امضای توافق هستهای با ایران بود؛ اما دولت روحانی که آن زمان در اوج محبوبیت اجتماعی و با مجوزهایی که به لطف پیروزی انتخاباتی تازهاش گرفته بود، با قدرت پای میز مذاکرات حاضر میشد، حالا دولتی است که به لحاظ پایگاه اجتماعی در وضعیتی بحرانی است و از سوی دیگر، نه در ابتدا بلکه در روزهای پایانی خود به سر میبرد، در شرایطی که تقریبا این اطمینان وجود دارد که دولت آینده از پایگاه مخالفان فعلی روحانی، یعنی جناح اصولگرا سر برخواهد آورد و همزمان همین روزهای پایانی این دولت نیز با حضور مجلسی طی میشود که در تقابل و مخالفت با روحانی، مرزی را عبورنکرده نگذاشته است. مجلس شورای اسلامی بهتازگی مصوبهای را در ظرف دولت گذاشت که بهصراحت مقامات این دولت، شامل شخصیت معتدلی مثل علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، برخلاف ترجیح این دولت بود؛ اما برخی معتقدند این مصوبه امتیازی در دست دولت حین مذاکره خواهد شد. این وضعیت سؤالهایی ایجاد میکند که پاسخ همه آنها برای بهنتیجهرسیدن هرگونه اقدام جدید در این زمینه لازم است. آیا اساسا از بهمن تا خرداد، دولت روحانی فرصت کافی برای حلوفصل چالشها با دولت جدید آمریکا را خواهد داشت؟ آیا اجازه این کار را خواهد داشت؟ آیا واقعا مصوبه مجلس اهرمی در دست محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران خواهد شد یا بندی بر دستانش؟ آیا مجلس اجازه پیشبرد کار و بررسی گزینهها را به دولت خواهد داد یا با گامهایی دیگر ماجرا را پیچیدهتر خواهد کرد؟ آیا اتفاقات دیگری خارج از حیطه برجام، مثل حکم زندانی که بهتازگی برای یک ایرانی-آمریکایی دیگر در تهران صادر شده، بازی تعامل را از اساس تغییر میدهند؟ آیا اصولگرایان و مخالفان دیپلماسی درحالیکه تمام دستاوردهای دولت روحانی نفسهای آخرشان را میکشند و میتوانند ادعا کنند شواهد درخورتوجهی علیه رویکرد تعامل با جهان به سبک ظریف به دست آوردهاند، تماشاگر احیای مهمترین پروژه ظریف خواهند شد یا از اهرمهایی که در ساختار سیاسی ایران در اختیار دارند، استفاده میکنند تا این چند ماه هم «به خیر بگذرد»؟
نگاههای جهانیان در هفتههای اخیر مدام به واشنگتن بوده است و تا چند هفته آینده هم احتمالا خواهد بود؛ اما به نظر میرسد از فردا، دستکم آنهایی که وضعیت توافق هستهای ایران، جایگاه ایران در منطقه و سرنوشت خاورمیانه را دنبال میکنند، باید تحولات تهران را با دقت بیشتری دنبال کنند.
نظر شما