به گزارش سلام نو به نقل از اقتصاد نیوز، ویلیام جوزف برنز (بیل برنز)، دیپلمات کهنهکار آمریکایی و از جمله چهرههای کلیدی مذاکرات محرمانهای که منجر به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) شد، توسط جو بایدن، رئیسجمهوری منتخب به عنوان گزینه ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) معرفی شد.
برنز، در سال ۲۰۱۹ کتابی با عنوان «مذاکرات پشت پرده» منتشر کرد و در آن پشت پردههایی از تلاشهای اوباما برای مذاکره با ایران، نامه وی به مقام معظم رهبری، مذاکرات هستهای ایران و گفتوگوهای محرمانه را روایت کرده است.
بیل برنز در بخشهایی از کتابش روایتی از اولین مذاکرات محرمانه با ایران را شرح داد، و نوشته است:
«در حالی که به سعید جلیلی که در مقابلم نشسته بود نگاه می کردم، بیانیه ای کوتاه و ساده را قرائت کردم. ابراز امیدواری کردم که ایرانی ها پیام حضور ما در مذاکرات را دریافت کرده باشند. ضمن اشاره به اینکه آمریکا کاملاً از پیشنهادات گروه ۱+۵ حمایت می کند، تأکید کردم از اهمیت مسئله هسته ای ایران به خوبی آگاه بوده و مصمم هستیم مانع دستیابی به بمب هسته ای شده و ایران را وادار کنیم به تعهدات بین المللی اش پایبند بماند. علاوه بر این تصریح کردم ایران فرصتی نادر پیشروی خود دارد و ما امیدواریم استفاده لازم را از این فرصت ببرد.
جلیلی به دقت سخنان مرا یادداشت می کرد و در طول سخنانم لبخند به لب می آورد. در طول جلسه او و همکارانش مدام زیرچشمی به من نگاه می کردند؛ گویی حضور یک آمریکایی در میز مذاکره چندان برایشان خوشایند نبود. در ادامه جلیلی نطقی چهل و پنج دقیقه ای درباره تاریخ و فرهنگ ایران ایراد کرد که در جایجایش بر نقش سازنده ایران در منطقه تأکید شده بود. وقتی جلیلی می خواست از ارائه پاسخ های صریح طفره برود، سعی می کرد افراد حاضر در مذاکره را گیج و مبهوت کند و این سخنرانی یکی از آن مواقع بود. در بخشی از سخنانش نیز گفت به صورت پارهوقت در دانشگاه تهران تدریس می کند. آنجا بود که احساس کردم اصلاً به دانشجویانش حسادت نمی کنم.
جلیلی در پایان سخنانش برگه هایی از تفاهم شفاهی ایران در اختیار اعضای مذاکرهکننده گذاشت. عنوان نسخه انگلیسی این برگه ها غلط املایی داشت. آنها به جای اینکه در بالای برگه بنویسند Paper Non (به معنای تفاهم شفاهی) نوشته بودند paper None (معنای لغویاش می شود: هیچ کاغذی نیست). البته به زودی معلوم شد که همان عنوان اشتباه بیشتر برازنده آن کاغذ بوده است. سولانا و باقی ما نگاهی سریع به متن ارائهشده انداختیم. ناگهان نماینده فرانسه آهی کشید و غرغرکنان زمزمه کرد: «مزخرف است.» جلیلی ناگهان چهره ای بهتزده به خود گرفت و من هم نزدیک بود ژست قاطع خود را از دست بدهم. خوشبختانه دوربین ها از اتاق بیرون رفته بودند.
همان روز عصر در یادداشتی کوتاه خطاب به رایس نوشتم «مذاکره پنج ساعت و نیمه امروز با ایرانی ها آشکارا به من یادآوری کرد که احتمالاً در طول چند سال گذشته چیزی را از دست نداده ایم.»
نظر شما