سلام نو – سرویس بینالملل: بعد از شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشخص شد که جو بایدن به جز پیروزی در انتخابات توانست دیوار آبی دموکراتها را ترمیم کند. بعد از ترمیم این دیوار و شکست ترامپ، این سوال پیش آمد که آیا دیگر دیوارهایی که در دیگر نقاط جهان توسط پوپولیستها ترک خوردهاند ترمیم میشوند؟
واقعیت این است که پیروزیهای مرزی بایدن در میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین با مشارکت تاریخی ضد ترامپ، به ویژه در میان رأی دهندگان شهری سیاه پوست، باعث شکست ترامپ شد. سفیدپوستان طبقه کارگر نه تنها از ترامپ ناراضی نبودند، بلکه حمایت خود از او را افزایش هم دادند. بخش مهمی از رأی دهندگان از اوضاع نابسامان جوامع خود عصبانی، از آینده اقتصادی خود مضطرب و از تغییرات اجتماعی ناراحت هستند. آنها بیش از هر زمان دیگری با پیام نوستالژی، ملیگرایی و بومی گرایی ترامپ به وجد آمدند.
شرایط تقریباً در تمام جهان چنین است و ترمیم چنین مشکلاتی دشوار به نظر میرسد. در همه جای جهان نقاطی که پیش از این موتور محرک اقتصاد بودند، به زمینهای مناسب برای احساسات ضد مهاجر و قومیت گرایی تبدیل شده است که نوستالژی جامعه دوران قبل را دارند و از چیزهایی مثل نظم بینالملل کناره میگیرند.
این مشکل چگونه حل میشود؟ شواهد نشان میدهد هر جا که فرصتهای جدید اقتصادی مهیا شده صدای پوپولیسم ضعیف و ضعیفتر شده است. واقعیت این است که مردم این مناطق گاهی تا همین یک دهه پیش قلب تپنده اقتصاد دنیا و مورد توجه سیاستمداران بودند. ولی حالا تکنولوژی، استارتآپ و سیلکونولیها هستند که در مرکز توجه قرار دارند.
مسئله دیگر این است که ارزشهای این مناطق به کلی نادیده گرفته شده است. در حالی که دموکراسی، برابری جنسیتی و حقوق همجنسگرایان در ایالتی مثل کالیفرنیا یا شهری مثل لندن مهم است، در یک روستا چنین مسائلی اهمیت ندارد. کارگر سفید پوست روستایی نه تنها اقتصاد خود را در خطر میبیند، بلکه ارزشهایش را نیز از دست رفته مییابد.
در چنین وضعیتی طبیعی به نظر میرسد که شعارهای نوستالژیک ترامپ به گوش این قشر خوش بیاید. ترامپ هرچند به کلیت سازوکار اقتصادی آمریکا ضربه زد، اما فرصتهای کشاورزان و کارگران سفید پوست را احیا کرد. او صدای این گروه بیصدا و دیده نشده در جامعه آمریکا بود. چه بوش جمهوریخواه و چه اوبامای دموکرات چشم به سلیکونولیها، اقتصاد مدرن، جهانی شدن و ارزشهای مدرن داشتند. آنها نماینده راست و چپ آمریکا بودند، اما نماینده این بخش خاموش جامعه نبودند.
تحقیقات نشان میدهد که وقتی جوامع مبتنی بر اقتصاد سنتی موفق به یافتن فرصت اقتصادی جدید میشوند، نگرش ساکنان آن نیز تغییر میکند و نتایج آن در صندوق رأی نیز خود را به نمایش میگذارد. به عنوان مثال، در مناطقی مثل پیتسبورگ و میشیگان که توسط جوامع صنعتی از نظر اقتصادی در حال بهبود هستند، ناسیونالیسم و نوستالژی پوپولیسم در انتخابات میان دورهای ۲۰۱۸ آمریکا و در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ زمین بازی را از دست داد.
انگلستان، فرانسه و آلمان نتایج مشابهی را مشاهده کردهاند. در فرانسه، اگرچه مارین لو پن راستگرا پیروز ۹ بخش از ۱۰ بخش فرانسه در انتخابات ۲۰۱۷ بود که بالاترین نرخ بیکاری را داشتند، اما شهرهای صنعتی مانند لیون و استراسبورگ که از تغییرات اقتصادی سود بردهاند از حزب معتدل ماکرون حمایت کردند. در همه پرسی بریگزیت نیز مراکز در حال احیایی مانند لیدز، منچستر و نیوکاسل به ماندن رأی دادند، در حالی شفیلد و بلکپول که وضع اقتصادی خوبی نداشتند به خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند.
منطق این مسئله به شدت قابل فهم است. به نظر میرسد جوامعی که نسبت به آینده خود احساس خوش بینی بیشتری دارند، فضای روانی را برای صبر و آیندهنگری به دست میآورند. این مناطق فضای این را دارند که به آینده، دموکراسی و توسعه فکر کنند. در طرف مقابل جوامعی که اقتصاد فرسوده و از رده خارجی دارند احساس بیگانگی و عقب ماندن میکنند و به ملیگرایی و سیاستهای انزواطلبانه گرایش دارند.
پوپولیسم مشکلی فراسوی آمریکا است و برای فائق آمدن بر آن بایدن و متحدانش در اروپا باید فکری اساسی برای ترمیم زنجیره تأمین اقتصادی بکنند. اگر این اتفاق نیفتد و اقتصاد آسیب دیده از کرونا ترمیم نشود، اروپا و آمریکا هر لحظه باید نگران مردمی ناراضی و ناراحت باشند که پای صندوق رای حاضر میشوند و پوپولیستها را حمایت میکنند.
در حال حاضر رویکرد بایدن نشان میدهد که برنامهای جدید برای ترمیم روابط اقتصادی آمریکا با متحدان اروپایی این کشور دارد و مهار کرونا را در اولویت خود قرار داده است. اگر این چرخه به راه افتد و سیاستمداران به مناطق توسعهنیافته اقتصادی توجه بیشتری بکنند میتواند امیدی جدی به شکست پوپولیسم داشت.
نظر شما