به گزارش سلام نو شرق نوشت: ادعای خروج از دوگانه اصلاحطلبی - اصولگرایی و اعلام فراخوان عمومی انتخاباتی؛ این شیوهای است که فرماندهان سابق و سیاسیون فعلی در آستانه انتخابات در پیش میگیرند.
حدود چهار سال پیش قالیباف ابتدا علم نواصولگرایی را با هدف گذر از اصولگرایی بلند کرد و سال گذشته هم در یک فراخوان، نهضت ثبتنام جوانان انقلابی را برای مجلس کلید زد، در حالی که خودش را در رأس این جریان میدید و حالا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، فرمانده ارشد او که در مظان نامزدی است، فراخوان مشابهی داده است.
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در توییتی نوشت: «صفوف و تفکر جناحی نمیتواند برای ایران کاری انجام دهد و تشکیل صفوف بههمفشرده انقلابی یک ضرورت است؛ تا تحولات مثبتی را برای مردم و کشور در آغاز گام دوم انقلاب صورت دهیم. هر ایرانی که نظام و رهبری را قبول دارد، به این حرکت بپیوندد».
او دو روز قبلتر نیز در سخنان مشابهی گفته بود: «با بحث اصولگرایی- اصلاحطلبی، مشکلات کشور به صورت ریشهای قابل حل نیست. این بازی پایان یافته است. اگر بازیگران عرصه سیاست هنوز متوجه نشدهاند که این بازی نمیتواند کشور را اداره کند، یا علتش این است که توجه ندارند یا متوجه هستند و از بس درگیر مسائل ذهنی خود هستند، احساس مسئولیت خود را از دست دادهاند».
محمدباقر قالیباف دو سال قبل در پیامی ویدئویی با تأکید بر اهمیت جوانگرایی در تغییر شرایط سیاسی و مناسبات قدرت در کشور، از جوانان انقلابی خواست تا در انتخابات پیشروی مجلس به میدان بیایند و خود را در معرض رقابت قرار دهند. قالیباف در این پیام ویدئویی تنها راه اصلاح کشور را حضور خودجوش جوانان مؤمن و خبره دانسته و از همه کسانی که خودشان یا در میان آشنایان و دوستان کسی را دارای صلاحیت و آمادگی برای انتخابات میدانند، دعوت کرده بود در یک سامانه اینترنتی ثبتنام کنند. او ضمن تأکید بر گام دوم انقلاب، انتخابات پیشروی مجلس را فرصتی برای اصلاح رویههای غلط سیاسی و ساخت مجلس نو برای ریلگذاری در ارتقای کارآمدی در مدیریت و تصمیمگیری در کشور دانسته بود.
حالا به نظر میرسد چهرههایی مانند ضرغامی که او هم گفته اصولگرا نیست و این تقسیمبندی را قبول ندارد و همچنین محسن رضایی کموبیش میخواهند از همین مسیر به پاستور برسند؛ بدون اینکه متوجه تفاوتهایشان با قالیباف باشند. قالیباف فقط یک فرد نبود؛ حضورش در شهرداری و چند دوره نامزدی انتخاباتی، امکان جریانسازی داده بود و طیف معروف به جریان قالیباف را در حولوحوش خودش سازماندهی کرده بود؛ طیفی که حتی در بین بدنه مردمی اصولگرایی نیز حامی داشت؛ برخلاف ضرغامی و رضایی که بیشتر چهرههایی فردی هستند و نتوانستهاند در همه این سالها محوریت یک جریان یا جمعی را درون اصولگرایی حول خود سازماندهی کنند. رضایی ظاهرا از حمایت یک جبهه به نام جبهه ایستادگی برخوردار است، اما سابقه چندساله آن نشان میدهد برخلاف نامش، توان کار جبههای و سازماندهی ندارد، به جز اینکه برای اعضای اصلی خود سهمی در قدرت دستوپا کند.
نظر شما