سلام نو – سرویس سیاسی: عصر جمعه در حاشیه تهران صدای انفجار و رد و بدل شدن گلوله به گوش رسید. هلیکوپتری به پرواز در آمد و در نهایت پس از ساعاتی خبر ترور و بعد شهادت محسن فخری زاده به صورت رسمی تایید شد.
رسانهها از محسن فخری زاده به عنوان دانشمند هستهای نام بردند، اما توصیف او با عنوان دانشمند هستهای باعث میشود که میزان اهمیت او آن طور که باید مشخص نشود. محسن فخری زاده تنها دانشمندی مثل شهیدان علیمحمدی، شهریاری یا رضایینژاد نبود، او یک مدیر قابل و مهرهای کلیدی در برنامه هستهای و موشکی ایران بود و بیراه نیست که او را از چهرههای موثر در دکترین دفاعی ایران بدانیم، چهرهای که از سوی ریچارد نفیو، مهندس تحریمهای دوران اوباما علیه ایران، به عنوان یک رهبر سازمانی عالی و آرشیو متحرک برنامه هستهای ایران شناخته میشد.
آن طور که امیر حاتمی وزیر دفاع روز گذشته گفت، برنامههای وزارت دفاع در حوزه مقابله با کرونا در مجموعه تحت مدیریت شهید فخری زاده و با مسئولیت وی انجام میشد و کیت تشخیص کرونای ایرانی نیز با مسئولیت فخری زاده تولید شده بود.
ترور این چهره مهم صنایع دفاعی ایران از منظر نظامی، امنیتی و سیاسی اهمیت خاصی دارد و از منظر اهمیت میتوان آن را در ردیف ترور شهید قاسم سلیمانی و حسن طهرانی مقدم دانست.
ترور دیپلماسی با تفنگ اسرائیل و حمایت عربستان و امارات
ترور محسن فخری زاده، ترور یک فرد یا یک پیام به تهران نبود بلکه ترور دیپلماسی، گفتوگو و امنیت بود، تروری که آن طور که از شواهد پیداست پروژه مشترک اسرائیل، عربستان و امارات است و با اطلاع دولت ترامپ صورت گرفت.
محسن فخری زاده چنان مهره پراهمیتی بود که دو نخست وزیر فعلی و پیشین اسرائیل به صراحت نام او را به عنوان یک هدف برای ترور اعلام کردند و گفتند که او مصونیت ندارد.
ترور خونین آبسرد در دهمین سالگرد ترور شهید مجید شهریاری صورت گرفت. این مسئله نشان از برنامه ریزی طولانی برای این ترور دارد، برنامهای که حکم اجرای آن احتمالا در نشست سه جانبه بن سلمان، نتایاهو و پمپئو در نیوم صادر شد. برخی تحلیلگران معتقدند یکی از دلایل اجرای چنین تروری این است که در نشست سه جانبه هفته پیش این سه چهره، طرف آمریکایی راضی به حمایت از حمله اسرائیل از ایران نشد و نتانیاهو و بن سلمان نتوانستند مجوز حمله را از پمپئو بگیرند.
این اقدام بیتردید پروژهای بود برای ضربه زدن به مذاکره بین ایران و آمریکا که از یک سو دنبال تضعیف ایده مذاکره در تهران و از سوی دیگر دنبال انداختن پوست خربزهای زیر پای دولت بایدن بود که با واکنش نسبت به این ترور سنجیده شود.
جان برنان، رئیس پیشین سی.آی.ای در توییتی با اشاره به ترور محسن فخریزاده، این اقدام را مجرمانه و به شدت بیپروایانه توصیف کرد که تلافیجویی مرگبار و دور جدیدی از درگیریهای منطقه را افزایش میدهد.
او در ادامه با تاکید بر اینکه چنین اقدامی تروریسم دولتی و نقض شنیع قوانین بینالمللی است نوشت: این خرد سران ایرانی را نشان میدهد که منتظر بازگشت رهبری مسئولیتپذیر آمریکا به صحنه جهانی بمانند و در برابر تمایل شدید برای پاسخدهی به خطاکاران احتمالی مقاومت کنند.
شبکه ترور پیچیده اسرائیل در ایران
آن طور که حسین علایی، از فرماندهان اسبق سپاه در یادداشت خود در باره ترور محسن فخری زاده نوشت روش ترور رئیس سازمان پژوهشی و نوآوری وزارت دفاع مشخص می سازد که ساختار عملیاتی اسرائیل در ایران بسیار مجهز و پیشرفته و متکی بر اطلاعات دقیق است.
نکته قابل توجه این است که این هفتمین ترور دانشمندان هسته ای ایران است که در کنار ترور سردار حسن طهرانی مقدم و خرابکاری اخیر در نطنز تعداد پروژههای موفق اسرائیل در ایران را به ۹ مورد میرساند. حتی با کنار گذاشتن خرابکاریهای سایبری، باز هم ۹ پروژه موفق در داخل ایران در یک دهه گذشته نشان از شبکه گسترده، عمیق و موثر رژیم صهیونیستی در ایران دارد.
با ستایش از تمام رشادتهای ماموران امنیتی-اطلاعاتی ایران و پروژههایی که توسط آنان ناکام ماند- از جمله ناکام ماندن تلاش قبلی برای ترور شهید فخری زاده- این پرسش مطرح است که چرا محافظت چهرهای چنین کلیدی این قدر ناکافی است و حفره دارد که جان فشانی بینظیر محافظان وی- که تاکنون منجر به شهادت یک نفر از آنان و گلوله باران شدن دیگری شده- هم باعث نجات او نشد؟
پس از تجربه پیشین در ترور چهرههای هستهای و موشکی ایران و هدف قرار گرفتن حاج قاسم در عراق چه ارتقایی در سیستم حفاظت از چهرههای کلیدی برنامههای امنیتی و دفاعی ایران رخ داد؟ آن هم در دو ماهی که خرابکاری و ضربه زدن نتانیاهو و همکیشان او به ایران دور از انتظار نبود.
اتحاد؛ گمشده روزهای بحرانی
اما در این میان مسئله تاسف برانگیز اتحادی است که حتی پس از تروری چنین تلخ در بین نیروهای سیاسی به چشم نمیخورد. در دهه ۶۰ کوچکترین اقدام منافقین با اتحاد تمام نیروهای سیاسی همراه بود و حداقل در بین مردم چپ و راست یک دیگر را به هر چیزی متهم نمیکردند.
حالا اما تنها ساعاتی پس از ترور محسن فخریزاده نه تنها اکانتهای فیک فضای مجازی حمله به ظریف و تیم مذاکره کننده را آغاز کردند بلکه چهرههای سیاسی حتی در ظاهر هم تلاش نمیکنند که اتحاد را حفظ کنند و انگشت اتهام را به سوی مذاکره، مذاکره کننده، جواد ظریف و حسن روحانی گرفتند.
چنین موقعیتهایی هرچند موقعیتهایی کم نظیر برای تخریب رقیب است، اما عواقب خاص خود را دارد و این تفرقه در سطح سیاسی به سطح جامعه هم رسوخ میکند. واقعیت تلخ این روزها این است که ایرانی که روزی درس اتحاد در برابر دشمن را به همه میداد امروز باید اتحاد را از دشمنانش بیاموزد، دشمنانی که در رذالت خود متحد و همپیمان هستند.
چطور انتقام بگیریم؟
ساعاتی پس از ترور محسن فخریزاده گروهی در جلوی شورای عالی امنیت ملی تجمع کردند و با ممنوع خواندن مذاکره از ضرورت انتقام گفتند. بسیاری نیز از ضرورت ضربه متقابل به اسرائیل حرف زدند. این که چه زمانی و چگونه باید ضربه هم وزن را به اسرائیل و حامیانش زد مسئلهای است که در صلاحیت شورای عالی امنیت ملی و مسئولان ارشد امنیتی و دفاعی کشور است.
اما به طور قطع در گام اول نباید گذاشت ترور محسن فخری زاده تبدیل به بازی یک تیر و چند نشان اسرائیل شود. این ترور آن چنان که گفته شد به جز ترور شخص محسن فخری زاده هدفی بزرگتر یعنی در تله انداختن ایران را دنبال میکرد. هر ضربه احتمالی ایران به اسرائیل باید واجد این شرط باشد که کشور را در دام اسرائیل و عربستان نیاندازد.
کابوس ریاض و تلآویو رفع تحریمهای ایران، توانمند شدن اقتصاد و قدرت تحرک یافتن آن در بعد امنیتی و نظامی است. ایران باید به هر شکل ممکن این کابوس را برای محور عبری و عربی تعبیر کند و با دیپلماسی در کنار اقتدار نظامی، خلاف خواست دشمنانش شنا کند و انتقام خون شهید فخریزاده را به جز سطح برابر به سطح استراتژیک نیز ببرد.
نظر شما