به گزارش سلام نو به نقل از جماران، مرحوم آیت الله یوسف صانعی در تاریخ یکم آبان ماه سال ۱۳۸۸ با نگارش یادداشتی با عنوان «امید آینده اسلام» به بررسی زندگی و سابقه مبارزاتی آیت الله سید مصطفی خمینی فرزند امام راحل (ره) پرداخته بود.
متن یادداشت این مرجع تقلید فقید به شرح ذیل است:
امسال، اول آبان ۱۳۸۸ مصادف است با سالگرد ارتحال فخر المحققین، آیت الله سید مصطفی خمینی؛ شخصی که مرگ وی از الطاف خفیه الهی بود.
من متأسفم از این که تاکنون نتوانسته ام حق مطلب را راجع به ایشان ادا کنم و اکنون از ارواح قدسیه حضرت امام، والد فقیه وفقید ایشان، و تمام پیروان آن شخصیت جهان اسلام، عذر تقصیر به پیشگاه حضرت حق می برم و آرزو می کنم در فرصتی مناسب از مقام علمی و فقهی شان تقدیر و تجلیل مناسبی به عمل آورم.
حاج آقا مصطفی خمینی (قدس سره) به راستی فخرالمحققین بود [ این عنوان گرفته شده از فرزند علامه، صاحب ایضاح الفوائد است[ انسانی بود به مفهوم واقعی کلمه، فاضل و جویای علم. در تجلیل از مقام انسانی ایشان همین بس که همراه پدر، درد غربت را به دوش کشید و همگام با پدر غم تنهایی و دوری از وطن را تحمل کرد و سپس در بارگاه مولی الموحدین علی(ع) سکنی گزید و از دریای علم و معرفت مکتب نجف بهره ها برد و لحظه ای از درس، بحث و تحقیق غافل نماند و در نهایت به مقام علمی اجتهاد نائل آمد. وقتی در مقام فاضل حوزه به درس می رفت، نکته سنجی و اشکال محققانه اش بر هیچ کس پوشیده نبود و در مقام نقد و پرسش آنچنان ظریف و ژرف نگرانه نقادی می کرد که گویی تمام مطالب پیرامون آن را نیز مباحثه کرده است. وقتی هم بر کرسی تدریس تکیه زد، اقیانوسی از معارف الهی و تشعشعات علوی را همراه با تتبعات بی شمار عرضه می کرد.
از آیت الله حاج آقا مصطفی(قدس سره) به جهت حضور و ظهور قدرتمندانه پدر بزرگوارش امام خمینی (سلام الله علیه) کمتر سخن گفته شده است. همه محو تفکرات فقهی و سیاسی امام بودند و از فرزند فاضل و دانشمند ایشان غافل بودند و اگر هر از گاهی نیز در برخی مجالس و یادنامه ها ذکری از ایشان می شود، باید به فال نیک گرفت و از تهیه کنندگان آن تقدیر کرد. حکایت ایشان حکایت شیخ جعفر تستری(قدس سره) است که همزمان با فقیه نامدار و بزرگی چون شیخ انصاری(قدس سره) زندگی می کرد. گفته شده است که اگر شیخ جعفر، آن فقیه پیراسته و اهل نظر در زمانی دیگر ظهور کرده بود، فقاهتش می درخشید و مرجع بلافصل شیعه می گشت اما چون مصادف با شیخ اعظم بود، ندرخشید و مطرح نشد.
مرحوم حاج آقا مصطفی نیز چنین است. او چون فرزند امام بود و همه از نور فروزان آن شخصیت جهانی فیض می بردند، از فرزند عالم و فقیه ایشان غافل ماندند. شاید به همین جهت امام راجع به ایشان فرمود: "مصطفی امید آینده اسلام بود". ولی بسیار مهم و به جاست که در اولین فرصت، کنگره بزرگی در یادبود ایشان گرفته شود تا صاحب نظران، دوستان و اهل معرفت، ضمن یادی از روح بزرگ و اندیشه سترگ آن مرحوم، به تحلیل داشته ها و افکار بلند ایشان بنشینند و علاوه بر طرح خصوصیات سیاسی، اجتماعی ابعاد علمی ایشان را نیز بشکافند و به اهل علم عرضه نمایند. اما آن چه در این یاداشت کوتاه قابل عرضه است، تحلیل کوتاه از شخصیتی است که در ابعاد فقهی و تفسیری درخشید و آغازگر جنبشی نوین در ایران به نام انقلاب اسلامی گشت.
وی با مرگ شهادت گونه اش مسیر مبارزات یکصد ساله ملت ایران از مشروطیت تا انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند، زیرا با گذشت یک سال از آن واقعه، انقلاب ایران به پیروزی رسید.
آیت الله سید مصطفی خمینی از آن دسته عالمان خوش فکری بود که علاوه بر تعقیب درس و بحث و حضور در بحث خارج پدر، در محضر آیات بزرگ نجف نیز شرکت می کرد و از هر کدام خوشه هایی می چید ولی هیچ گاه فکر مردم مظلوم و زجر کشیده ایران او را رها نمی کرد، لذا گاهی با سفر به سرزمین های اسلامی و اطلاع از وضعیت بغرنج ایران در عصر پهلوی به آشنایی با جنبش های اسلامی نیز می پرداخت و طی آن با شخصیت های ملل مختلف، ارتباط تنگاتنگی پیدا می کرد.
اما آنچه بر عهده من است تا در این نوشتار به آن بپردازم، نگرشی کوتاه به بخشی از افکار بلند فقهی و علمی اوست تا به این وسیله نقبی به اندیشه محققانه، متهورانه و شجاعانه او در حوزه تفسیر قرآن و تفقه در فقه زده باشم.
از آیت الله سید مصطفی خمینی، چهار جلد تفسیر به یادگار مانده و اینک منتشر شده است. ایشان در این تفاسیر تا ۴۰ آیه سوره بقره بیشتر پیش نرفته است. باید اهل مطالعه و تفسیر، آن را بخوانند و به نقد آن بپردازند که چگونه ممکن است چهار جلد کتاب فقط پیرامون تعدادی از آیات بقره اختصاص یافته است! مثلا ایشان در رابطه با یک آیه از سوره بقره که می فرماید: "وَاِذ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلاَئِکَه`ِ اِنِّی جَاعِلٌ فِی الارضِ خَلِیفَه`ً قَالُوا اتَجعَلُ فِیهَا مَن یفسِدُ فِیهَا وَیسفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ اِنِّی اعلَمُ مَا لاَ تَعلَمُونَ" هشتاد صفحه یعنی حدود شانزده هراز کلمه نوشته است.
من تفسیرهای زیادی مانند المیزان، مجمع البیان و تفسیر فخر رازی را دیده ام که هر کدام امتیازات بالایی دارند. اما می بینم که این تفسیر، تفسیر دیگری است. ابداء، ابتکار و خلاقیت در آن فراوان دیده می شود. ایشان هشتاد صفحه پیرامون این آیه بحث کرده و هیچ اقتباسی هم از تفاسیر دیگر نکرده است، بلکه آن را با تحقیقات و تحلیل خود، از جنبه های عرفانی، فلسفی، ادبی و... کامل گردانده است.
ایشان در این تفسیر موضوعی، یک بحث ارشادی، نصحیتی گشوده و می نویسد: در بحث اجتماعی، خداوند چیزی انجام داده که بشر هم بر حسب فطرتش همان را دارد و آن این است که در باب خوبی ها و بدی ها کسر و انکسار بشود. شما فقها در باب اهم و مهم می گویید که در تزاحم، اهم مهم و مقدم است، در قانون گذاری باید قانون گذار آن را که مصلحتش بیشتر است، به صورت قانون در بیاورد. می گوید خدا در این آیه این کار را کرده و این را یاد داده است، برای این که ملائکه گفتند تو می خواهی آدمی خلق کنی که خون ریز و مفسد است ، و الاّ تسبیح و تقدیس را که ما هم انجام می دهیم. "وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ اِنِّی اعلَمُ مَا لاَ تَعلَمُونَ" یعنی خدا می گوید من چیزی می دانم که شما نمی دانید، خدا در میان این مخلوقات، ابراهیم، اسماعیل(ع)، پیامبر اسلام(ص) و امیر مؤمنان(ع) و نسل زهرای اطهر(س) را آفریده است و این است که می گوید شما نمی دانید. از مثل این آدم، علما و اولیایی متولد خواهند شد که شما فرشتگان انگشت حیرت به دهانتان بگیرید. انسان هایی که ازهمه چیزشان می گذرند.
مرحوم حاج آقا مصطفی در تفسیر، علاوه بر آنچه ذکر شده موارد دیگری را هم ذکر کرده و به همه می فهماند تک فکری نکنید، این خطری است که همه اهل قلم و اندیشمندان را تهدید می کند. اگر قصد داریم مطلبی بنویسم و یا چیزی به نظرمان رسید، باید با دیگران درمیان بگذاریم و با آن ها مشورت و صحبت کنیم. موضوعی که در فقه ما هم هست، فقیه باید قبل از بحث، جواهر، مستند و وسائل را مطالعه کند تا بتواند یک نظر مثبت و قابل توجه را ارائه بدهد. پس با استفاده از این آیه می فهمیم که خدا با آن عظمتی که ما در او سراغ داریم و بر همه چیز مسلط است، ابتدا در رابطه با چنین خلقتی مشورت می کند. خودش هم زمینه سوال را یاد می دهد. "قَالَ رَبُّکَ لِلمَلاَئِکَه`ِ اِنِّی جَاعِلٌ فِی الارضِ خَلِیفَه`ً" این فی الارض را گفته تا به آن ها بفهماند که شما می توانید اعتراض کنید و بگویید زمین ماده است، ماده دار تنازع است و تنازع خونریزی و فساد دارد، اصلاً خدا خودش سوال را یاد می دهد، لذا فرشتگان پرسیدند چرا خلق می کنی؟ "وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ اِنِّی اعلَمُ مَا لاَ تَعلَمُونَ" فخرالمحققین مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمایند خدا همه چیز را می داند اما خودش می خواهد به ما یاد بدهد که در تمام امور فردی و اجتماعی مشورت کنید. منتهی اگر در امور فردی مشورت کردی و به اشتباه رفتی، خودت باید جبران کنی. اما در امور اجتماعی باید سراغ اکثریت بروید چون "وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله".
نکته دیگری که حاج آقا مصطفی بر روی آن تأکید می کنند این است که این آیه راه دیگری را هم به ما می آموزد و آن اینکه صحبت کردن را یاد می دهد. ببینید فرشته ها چقدر قشنگ صحبت می کنند. گفتند:"اتَجعَلُ فِیهَا مَن یفسِدُ فِیهَا وَیسفِکُ الدِّمَاءَ" این آدم چون خاکی است، خونریزی و فساد دارد و ما تو را که خدا هستی، از همه چیز تنزیه می کنیم، آن هم همراه با حمد، نه تنزیه اجباری، نه این که از روی ترس باشد، بلکه تو را با اراده و اختیار شکرگزاری می کنیم، اما در عین حال ما حرف داریم، این جور نیست که تو چون خدا هستی ما حرف نزنیم، ما حرف داریم، اما خیلی مؤدبانه، "نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ" و البته خود خدا این راه را یاد می دهد که در حرف زدن مؤدب باشید و لج نکنید. حاج آقا مصطفی سپس می نویسد: نگاه کنید خدا چقدر قشنگ جواب می دهد، می گوید خدا نفرمود انی اعظکم انتم من الجاهلین، شما نمی دانید و من شما را موعظه می کنم، اما در سوره هود دارد که "انی اعظک ان تکون من الجاهلین" ولی این جا نفرمود شما نمی دانید، من موعظه تان می کنم، بلکه می گوید: "انی اعلم ما لاتعلمون" آنچه من می دانم شما نمی دانید.
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی علاوه بر تفسیر، افق فقهی اش نیز با خیلی ها فرق دارد و در این باب نیز نکته های ظریفی را مطرح می کند. مثلا در باب بحث فقهی احتکار آمده است که اگر فردی، اجناسی را جمع کند، حکومت یا قانون باید آن را قیمت گذاری کند. امام در وسیله می فرمایند: حکومت با رعایت مصلحت می تواند قانون گذاری کند یا می تواند به محتکر بگوید که جنسی را که جمع کرده به این اندازه بفروشد، اما حاج آقا مصطفی وقتی به کلمه مصلحت که می رسند، چنین شرح می دهد: "ای رعایه` موازین العدل" یعنی مصلحت با رعایت موازین عدل معنا و مفهوم دارد نه این که بیاییم آن صاحب مال را به نفع مصرف کننده بیچاره کنیم، بلکه باید نظر هر دو طرف را رعایت کرد.
البته بحث پیرامون ایشان فراوان است و در این مجمل نمی گنجد، ولی امیدوارم شخصیت هایی که با ایشان در ایران و نجف محشور بودند و از نزدیک با آن فقیه و مفسر مظلوم آشنایی دارند، لب به سخن بگشایند و یا با قلم خود به طرح افکار بلند فقهی، اجتماعی و سیاسی ایشان بپردازند تا نسل امروز مخصوصاً حوزه های علمیه از دانش و معرفت والای آن عزیز سفرکرده سیراب شود. امیدواریم آن روز دیر نباشد.
نظر شما