سلام نو - سرویس سیاسی: دولت حسن روحانی در چشم به هم زدنی به سال آخر خودش رسید، دولتی که در صد روز اول به مردم گزارش کار داد حال به یک سال پایانی کار خود رسیده، آن هم در حالی که یکی از تحت فشارترین دولتهای پس از انقلاب بود.
دولت حسن روحانی در هر دو دوره خود و از جنبههای مختلف از خاصترین دولتهای پس از انقلاب بود. حسن روحانی کسی بود که هیچ کس به عنوان نامزد جدی انتخابات روی او حساب نمیکرد. در بهار ۹۲ اصلاحطلبان به طور جدی دنبال حضور سید محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات بودند.
دست آخر هم فشارها جواب داد و رئیس جمهور اسبق ایران پس از سالها تکیه زدن بر صندلی ریاست مجمع تشخیص در انتخابات ثبت نام کرد تا دوباره به پاستور برود، اما شورای نگهبان در حرکت غیرقابل باور هاشمی را رد صلاحیت کرد تا ناامیدی بر تمام تحولطلبان غلبه کند.
با این همه به درخواست خاتمی و هاشمی اصلاحطلبان به حمایت از روحانی و عارف پرداختند. به مرور مسئله ائتلاف مطرح شد، عارف انصراف داد و در نهایت خاتمی و هاشمی از روحانی حمایت کردند تا کسی که شانس اندکی برای رسیدن به پاستور داشت در کمتر از هفتاد و دو ساعت به شانس اول پیروزی در انتخابات بدل شود.
حسن روحانی به پاستور رفت، اسحاق جهانگیری معاون اولش شد. زنگنه و آخوندی و نجفی و مولاوردی و انصاری به کابینه رفتند. ظریف خوش درخشید. برجام موفق شد. اقتصاد ثباتی نسبی پیدا کرد. چهار سال به این صورت گذشت و اصلاحطلبان با تمام ایرادات به وزارت کشور، اطلاعات ، صنعت و دیگر نقاط دولت روحانی امیدوار بودند امتداد این دولت امید آفرین باشد.
سال ۹۶ رسید و روحانی وعده داد آن چه نکرده است را با رای بیست و چند میلیونی میکند. رای بیست و چند میلیونی کسب شد. بسیاری بعد مدتها پای صندوقهای رای آمدند و روحانی در پاستور ماندنی شد.
اما این بار هیچ چیز مثل چهار سال اول پیش نرفت. اصلاحطلبان کابینه اکثریت کنار رفتند. چهرههای موثر و غیراصلاحطلبی چون طیبنیا و نیلی هم به خاطر راه نیامدن با نوبخت جای خود را به چهرههای ضعیفتر دادند. آخوندی هم پس از مدتی به خاطر اختلاف نظر با روحانی از کابینه خارج شد.
برجام با خروج آمریکا به حداقل کارآیی رسید. ظریف تا مرز استعفا دادن پیش رفت.
وضع اقتصادی دولت هم با دور جدید تحریمهای آمریکا و انفعال اروپا در کنار عملکرد اقتصادی ضعیف چهرههایی چون کرباسیان، نوبخت و نهاوندیان روز به روز بدتر شد.
اگر این مسائل را در کنار اعتراضات ۹۶ و ۹۸، ترور سردار سلیمانی توسط آمریکا، ساقط شدن هواپیمای اوکراینی در شب حمله به پایگاه آمریکا در عراق و هزار و یک بلای طبیعی و غیرطبیعی مثل کرونا بگذاریم میبینیم که دولت دوم حسن روحانی باز هم در بد بودن میتواند با هر دو دولت محمود احمدینژاد رقابت کند.
این قابل انکار نیست که دولت حسن روحانی در دور دوم خود با بیشترین فشار خارجی و بیشترین کارشکنی داخلی رو به رو بود. نه فشار کشنده آمریکا غیرقابل انکار است و نه فشار در داخل که با جرقه دی ماه ۹۶ زده شد. رخدادی که از سمت و سوی مخالفان قسم خورده دولت آغاز شد اما در نهایت از دست آنها نیز خارج شد.
با این همه آیا حسن روحانی راهی برای جلوگیری از این ناامیدی بزرگ و از این بیاعتماد بزرگ نداشت؟ چرا! حسن روحانی همچون اصلاحطلبان انتخابهای بهتری داشت، اما به هزار و یک دلیل و مصلحت سیاسی، ملی، حزبی و شخصی نخواست آن راهها را انتخاب کند.
او میتوانست ژنرالهایی چون طیبنیا را حفظ کند و بعد از مرخص کردن آخوندی نیز چهرهای در قامت او را جانشینش کند، اما هر بار چهرهای ضعیفتر را جایگزین قبلی کرد و به خاطر نوبخت، واعظی و احتمالا نهاوندیان بسیاری از چهرههای کارآمد را از دولت کنار گذاشت.
روحانی میتوانست در ماجرای گران کردن بنزین بهتر عمل کند و حداقل آن جمله شاهکار را در وصف بیخبری خود از زمان اجرای مصوبه را نگوید، اما چنین نکرد چون اطراف او به جای مشاوران کارآمد، منتقد و زبده مشتی چهرهای ترسو نشستهاند که جرات مخالفت با رئیس جمهور را ندارند.
روحانی میتوانست با مردم صادقتر باشد، میتوانست این قدر مردد تصمیمنگیرد و میتوانست بیشتر با مردم سخن بگوید، اما او هیچ کدام از این راهها را انتخاب نکرد تا امروز در نقطهای باشد که نه تنها خودش کمترین محبوبیت ممکن را داشته باشد بلکه اعضای کابینهاش نیز عملا شانس کمی برای پیروزی در انتخابات داشته باشند.
نظر شما