سلام نو – سرویس سیاسی: با کنار رفتن رسمی عارف از مسند ریاست شورای عالی سیاستگذری اصلاحطلبان حالا آنها باید دنبال جانشینی برای عارف باشند، جانشینی که یا بر کرسی ریاست شورای عالی تکیه بزند یا رهبری تشکیل ساختار جدید اصلاحطلبان را به عهده بگیرد.
آن چنان که غلامحسین کرباسچی سال گذشته به سلام نو گفت جایگاه عارف نه حاصل قحط الرجال بلکه حاصل احترامی بود که به خاطر انصراف از انتخابات به او گذاشته میشد. کرباسچی سقف اصلاحطلبان را عارف ندانست و با اشاره به گزینههای دیگری برای ریاست شورای عالی گفت: چهرههایی مثل آقای نوری، موسوی خوئینیها و بهزاد نبوی هستند که خاک خورده مبارزه سیاسی قبل و بعد از انقلاب هستند و بسیار بیشتر از دیگران مورد احترام هستند.
حالا با کنار رفتن عارف، اصلاحطلبان بیش از همیشه در فکر جایگزینی برای او هستند. جایگزینی که بتواند کشتیبان در دریایی باشد که هم اختیار آب و هوا و موج و اکثر کشتیهایش در دست اصولگرایان است.
گزینه اول برای جایگزینی عارف مرد سایه نشین و پیش روی اصلاحطلبان یعنی عبدالله نوری است. کسی که دو سال پیش نیز بخشی از جوانان اصلاحطلب به طور لفظی او را برای جایگزینی محمدرضا عارف پیشنهاد دادند و در نامهای انتقادی از عملکرد عارف، این مسئله را به خاتمی نیز یادآور شدند.
همان زمان کرباسچی در سخنان با اشاره به توانمندی و مقبولیت عبدالله نوری گفته بود که "عبدالله نوری شخصیتی قابل احترام، توانا در حل مسائل سیاسی، صالح و با سوابق مثبت است که میتواند گزینه مناسبی برای جایگزینی عارف باشد."
به تازگی نیز جواد امام، از چهرههای نزدیک به محمد خاتمی هم از حضور عبدالله نوری به عنوان جانشین عارف استقبال کرده و گفته که "عبدالله نوری جایگزین مناسبی برای اجماع سازی و تقویت شورای عالی است و حتی احزابی که به شورای عالی نقد دارند، پذیرای عبدالله نوری هستند."
تمجید کرباسچی و امام، که اختلافات نظر جدی با هم دارند، نشان میدهد که عبدالله نوری چه جایگاه قابل توجهی بین اصلاحطلبان دارد که از کارگزاران تا بنیاد باران را دور خود جمع میکند. نوری جایگاه ویژه بین فعالین سابق دانشجویی نیز دارد و چهرههای رادیکال و منتقدی چون حسن اسدی زید آبادی را نیز میتواند به ساختار رسمی اصلاحطلبی اضافه کند.
اما عبدالله نوری مثل دیگر گزینههای هم سطحش یعنی موسوی خوئینیها یا صفایی فراهانی یک مشکل جدی دارند و آن پذیرش از سوی ساختار رسمی سیاسی کشور است. محمدرضا عارف همچون علی شکوری راد، صادق خرازی و حتی خود غلامحسین کرباسچی از سوی ساختار رسمی نظام پذیرفته شده و حتی بالاتر از آنها عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
عبدالله نوری اما به خاطر مواضع به نسبت رادیکالش بعید است حتی بتواند مثل کرباسچی در قامت دبیرکل یک حزب سیاسی در ساختار قدرت حاضر شود چه برسد به عنوان عالیترین نماینده جریان سیاسی اصلاحطلب.
چهره دیگری که امکان راهبری اصلاحطلبان را داشت محمد موسوی خوئینیها بود که با نامه اخیر خود به رهبری عملا چنین امکانی را از خود سلب کرد، هرچند بعید بود مرد پشت پرده اصلاحات قبول کند که به روی صحنه بیاید.
بعد از این دو محسن صفایی فراهانی، غلامحسین کرباسچی، مصطفی معین و بهزاد نبوی چهرههایی هستند که توان راهبری اصلاحطلبان را دارند اما یا مورد اختلاف هستند یا با مانع جدی برای فعالیت سیاسی مواجه هستند و یا خود دیگر میلی به فعالیت سیاسی میدانی ندارند.
در رده بعدی چهرههایی مثل صادق خرازی، علی شکوری راد و حسین کمالی قرار دارند که با مشکل پذیرش از سوی نظام سیاسی مواجه نیستند اما حتما با رقبای بسیار و اختلاف نظرهای جدی مواجه هستند. در واقع هیچ کدام از این چهرهها فراحزبی نیستند و مقبولیت نوری، موسوی خوئینیها و نبوی را ندارند.
تنها در صورتی چهرههایی در سطح کواکبیان و خرازی و شکوری راد میتوانند سکان دار جریان اصلاحات بشوند که ساختاری شبیه به پارلمان اصلاحات شکل بگیرد و در یک انتخابات حاصل از رای عمومی اصلاحطلبان عموم اصلاحطلبان به یکی از این چهرهها رای دهند وگرنه بعید است چهرههای حزبی به این سادگی بتوانند اجماع عمومی در جریان اصلاحات ایجاد کنند.