به گزارش سلام نو و به نقل از ایسنا، رفیقدوست در این جوابیه که در شماره امروز «شرق» منتشر شده، نوشته است:
«برخلاف تصور و خیالهای مهندس غرضی، سپاه در روز نهم اسفندماه ۱۳۵۷ و با فرمانی که حضرت امام به آقای لاهوتی داده بودند، زیر نظر دولت موقت تشکیل شد و بنده به دستور بزرگان شورای انقلاب در پادگان عباسآباد که محل تشکیل سپاه بود، حضور یافته و به عنوان اولین سپاهی ثبتنام کردم. در همان جلسه آقای دانش به عنوان فرمانده سپاه و بنده به عنوان مسئول تدارکات و بقیه برادران هم به عنوان اعضای شورای فرماندهی انتخاب شدند. مسئولیت تهیه مکان و امکانات از روز اول به عهده اینجانب بود، بعدها آقای غرضی تشریف آوردند که ما با دولت موقت بهشدت اختلافنظر داشتیم. بنده به اتفاق همین آقای غرضی و مرحوم خانم دباغ در قم به محضر امام شرفیاب شدیم، به نشانی آنکه قبل از ملاقات ما مرحوم شهید مدنی از اتاق امام خارج شده و در حضور امام هم بنده حقیر صحبت کردم که ما با دولت موقت مشکل داریم و نمیتوانیم کار کنیم، ایشان فرمودند امر سپاه با شورای انقلاب باشد. بنده عرض کردم مرقوم میفرمایید، فرمودند بروید از طرف من به شورای انقلاب بگویید. من این جمله امام را در دفتر یادداشتم نوشتم و به تهران آمده خدمت حضرت آیتالله شهید بهشتی تقدیم کردم.
پیرو جلساتی که در روزهای قبل در محل پادگان جمشیدیه بین نمایندگان افرادی که در پادگان جمشیدیه به فرماندهی ابوشریف و افراد حاضر در گارد دانشگاه به زعامت مرحوم شهید منتظری و اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به نمایندگی مرحوم شهید بروجردی و نمایندگانی از سپاه معروف به سپاه سلطنتآباد تشکیل شده بود و در آن جلسه آقای منصوری برای فرماندهی و آقای ابوشریف برای عملیات و آقای کلاهدوز برای آموزش و حقیر برای تدارکات و بقیه هم برای مسئولیتهای دیگر انتخاب و به شورای انقلاب پیشنهاد شد که احکام این شورا توسط شهید بزرگوار آیتالله دکتر بهشتی در تاریخ ۰۲/ ۰۲/ ۱۳۵۸ در نمازخانه سپاه داده شد. وقتی که شهید مطهری شهید شد، بنده پیشنهاد کردم برای شخصیتهای انقلاب محافظ بگذاریم، آقای غرضی فرمودند مسئولین را از مردم جدا نکنید؛ بنده به فرمایشات ایشان توجه نکردم و شخصا برای اکثر مسئولین هم خودرو تهیه کردم و هم محافظ گذاشتم. ایشان فراموش کردهاند که اکثر ائمه جمعه با محافظانشان شهید شدند، آیتالله مفتح با محافظانشان شهید شد و چند ترور که توسط نفوذیها انجام شد، مثل حزب جمهوری و نخستوزیری را در عدم داشتن محافظ میدانند، ایشان به لطف خدا آنقدر مسن نشده است که حافظه تاریخیاش را از دست بدهد و دعا میکنم این حافظه انشاءالله بیدار شود.
این مطالب دهها بار توسط بنده عنوان شده و در کتاب اول «برای تاریخ میگویم» که خاطرات حقیر از ۱۰ سال اول انقلاب است مشروحا بیان شده است و مورد خدشه هیچکس هم قرار نگرفته است.»