سلام نو – سرویس بین الملل: حتی اگر از روسیه و پوتین خوشمان نیاید نمیتوانیم به او و کشورش بی توجه باشیم. ولادمیر پوتین مردی است که ققنوس روسیه را از خاکستر شوروی بیرون کشید و روسیه را از یک قدرت آسیب دیده، زخمی و محدود شده در ابتدای قرن بیست و یکم به قدرتی غیرقابل انکار در دهه دوم این قرن تبدیل کرد.
او کسی بود که با حفظ ساختار امنیتی-نظامی شوروی، روسیه جدید را وارد دورانی جدید کرد که هر چند اقتصادش جنس خاصی از سرمایهداری بود، اما در تمام موارد رقیبی جدی برای غرب بود.
روسیه پوتین نه تنها در حوزه نظامی، امنیتی و سیاسی دکترین خاص خود را ارائه کرد بلکه در حوزه رهبری نیز چهرهای جدید و استانداردهایی متفاوت برای رهبران سیاسی ساخت.
پوتین مانند رهبران غربی پاسخگو و انتقاد پذیر نبود و تکیهاش بر دموکراسی و اقتصاد نبود. او کاریزماتیک، امنیتی، محکم و قدرتمدار بود و شفافیت و پاسخگویی خاص خودش را داشت. به صراحت میلش به حفظ قدرت را ابراز میکرد و قدرتمند بودن خود و کشورش را به رخ میکشید. او به روشنی جای خود و نخست وزیرش را عوض کرد و دوباره بعد از چهار سال به قدرت برگشت و هیچ وقت نفر اول خود در روسیه را انکار نکرد.
او روسیه را به اقیانوسها بازگرداند و نقش منطقهای و فرامنطقهای این کشور را پس از مدتی زوال احیا کرد و با حضور در سوریه چالشی جدی با آمریکا را آغاز کرد.
سلطان صاحب قران!
حالا پوتین بعد از دو دهه حکمرانی دنبال تداوم حضور در قدرت پس از پایان ریاست جمهوری خود در سال 2024 است و میخواهد حداقل 12 سال دیگر به عنوان مرد اول روسیه شناخته شود و برای این کار اصلاحاتی را در قانون اساسی لحاظ کرده که بعد از پایان دوره فعلی ریاست جمهوری دو دوره شش ساله دیگر نیز اجازه حضور در قدرت را میدهد.
منتقدان پوتین او را به "کودتا علیه قانون اساسی" متهم کرده و گفتهاند که با سرکوب مخالفان و محدودیت رسانههای مستقل در روسیه، نتیجه همهپرسی پیشاپیش معلوم است و پوتین به بهانه کرونا اساسا اجازه ابراز وجود به مخالفان را نداده است.
پوتین با مهر تایید زدن بر گمانهزنیها درباره حضورش در انتخابات ریاست جمهوری آینده در یک گفتوگوی تلویزیونی به صراحت گفت: اگر این مسئله در قانون اساسی مطرح شود، من امکان مشارکت در انتخابات را رد نمیکنم، اما هنوز هیچ تصمیمی نگرفته ام.
اما چرا پوتین دست به چنین کاری زد و چرا مدل پوتین-مدودف را با مدودف یا کس دیگری دوباره تکرار نکرد؟ پاسخ ساده است. به نظر پوتین هیچ کس توان اداره میراث او و ماندگار کردن آن را در روسیه ندارد. او با تایید این مسئله میگوید که اگر او دوباره در انتخابات شرکت نکند، جستجوی جانشینی برای وی، ریتم عادی عملکرد بخشهای مختلف را مختل میکند در حالی که باید کار کرد، نه اینکه دنبال جانشین بود.
پوتین به دنبال چیست؟
اما پوتین از ماندگاری در قدرت چه میخواهد و برای روسیه چه هدفی را در سر دارد؟ بخشی از جواب را میتوان در یادداشت پوتین به مناسبت پایان جنگ جهانی دوم یافت.
او به صراحت میگوید که روسیه وارث اصلی اتحاد شوروی است و دوران شوروی با تمام پیروزیها و تراژدیها بخش لاینفک تاریخ این کشور است و ادامه میدهد: نکته مهم این است که به نسلهای بعدی گفته شود که پیروزی بر نازیسم قبل از هرچیز توسط مردم و ملت شوروی ممکن شد و در این مبارزه قهرمانانه، نمایندگان تمام جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی در جبهه و پشت جبهه شانه به شانه یکدیگر ایستادند.
همانطور که اردوغان رویای احیای عثمانی را دارد، ولادمیر پوتین هم به وضوح دنبال احیای جایگاه شوروی برای روسیه است، اما با هوشمندی بیشتر، اقتصاد قویتر و قدرت نرم گستردهتر.
پوتین به تازگی در بیانیهای گفته که "اگر روسیه احیا نمیشد و جایگاه شایسته خود را اشغال نمیکرد، دنیا خطرناکتر و بدتر میشد." این یعنی رئیس جمهور روسیه کشورش را یکی از قطبهای جهان میداند و این جایگاه را برای آن طلب میکند، حالا چه جهان دو قطبی باشد، چه چند قطبی، روسیه باید یکی از قطبهای قدرتمند آن باشد.
در همین راستا پوتین عمقهای استراتژیک متفاوتی را برای روسیه تعریف کرد و از ونزوئلا تا سوریه و لیبی در صحنه سیاسی و نظامی حاضر شد تا روسیه را به عنوان یکی از ناظمان جدید نظم بین الملل تثبیت کند.
اما چرا پوتین در راهی که رفته موفق بوده و اردوغان نه؟ تفاوت اصلی به صبر دو طرف و استراتژی متفاوت آنها بستگی دارد. پوتین برای رسیدن به این نقطه پس از رسیدن به ریاست جمهوری به اندازه دو دهه راه پیمود، اما اردوغان پس از رسیدن به ریاست جمهوری برای تغییر در ترکیه بسیار عجله و البته سر و صدا کرد.
توان شخصی این دو رهبر هم به طور جدی تفاوت دارد. در برابر پوتین قدرتمند، امنیتی و کاریزما رجب طیب اردوغانی قرار دارد که چندان کاریزماتیک نیست، نظامی و امنیتی نیست و آن طور هم که باید قدرتمند نیست.
مسئله سوم هم ظرفیت ذاتی دو کشور است. روسیه حتی پس از شوری کشوری با پتانسیل بالا برای احیای نقش خود در جهان ابود که بیشتر میراث شوروی را در دست دارد، اما ترکیه کشوری است که از دوران عثمانی خاطرهای دور دارد و میراث و نفوذی از آن دوران ندارد.
در صورت تصویب قانون اساسی روسیه و تمدید حضور پوتین در کرملین او یکی از بانفوذترین رهبران جهان با بیشترین طول دوران رهبری سیاسی خواهد شد، اتفاقی که به سادگی در دسترس است.