به گزارش سلام نو، ایزدی در گفتوگویی به فراز و فرودهای رابطه ایران و روسیه پرداخته که در ادامه بخش های مهمی از این گفت و گو آمده است:
روابط نوین ایران و روسیه ، به تحولات داخلی قبل از انقلاب برمیگردد. جهت این تحولات به سمتی بوده است که حکومت شاه دچار استیصال شده بود و با توجه به همپیمانی شاه با آمریکا، بهتدریج زمزمهی دخالت نظامی آمریکا مطرح شد که در صورت بهخطر افتادن شاه، آمریکا از حکومتش دفاع کند. این مسأله موجب شده بود که شورویها در آستانهی پیروزی انقلاب ایران، به آمریکاییها اخطار بدهند که در صورت وقوع چنین امری، این کشور بر اساس مادهی ۵ و ۶ عهدنامهی ۱۹۲۱ چنین اجازهای را به آنها نخواهد داد. درواقع روسها به نحوی معتقد بودند که عدم حمایت آمریکا از شاه به دلیل همین اخطار آنها بوده است. این انقلاب رخ داد و شوروی بعد از لیبی دومین کشوری بود که انقلاب ایران را به رسمیت شناخت؛ اگرچه شعار ما در بدو انقلاب «نه شرقی نه غربی» بود.
شوروی انقلاب ایران را به رسمیت میشناسد؛ سفیر خود را در ایران باقی میگذارد و روابط حفظ میشود. منتهی تحولات بعدی مجدداً علیرغم همهی این مسائل منجر به ایجاد نوعی بیاعتمادی بین دوطرف میشود: یکی حملهی نظامی شوروی به افغانستان و دیگری جنگ ایران و عراق. در کنار این مسائل، لغو یکجانبهی مواد ۵ و ۶ عهدنامهی ۱۹۲۱ از سوی ایران و قطع گاز شوروی در فصل سرما بهدلیل تهاجم شوروی به افغانستان، از دیگر عناصری بودند که بسیار جدی در روابط ایران و شوروی تأثیر منفی برجای گذاشتند.
شوروی در درجهی اول مهمترین هدفش وقتی ما وارد خاک عراق شدیم این بود که عراق و صدام شکست نخورند؛ چون همین اتفاق ممکن بود در مورد عراق رخ دهد، یعنی صدام برود و کسی دیگر سرکار بیاید که همهی رشتههای شوروی را پنبه کند. پس اولین هدف شوروی این بود که حکومت عراق شکست نخورد. دومین هدفش این بود که حکومت ایران بهدلیل جنگ دچار فروپاشی نشود، چون در این صورت طبیعتاً شوروی گرفتار میشد، چراکه آلترناتیوهایی که وجود داشت گزینههایی نبودند که بتواند شوروی را راضی نگه دارد.
ما رابطه با آمریکا را قطع نکردیم بلکه خود آمریکاییها بعد از اشغال سفارتشان در ایران، رابطهی خود را با ایران قطع کردند، یا در مورد اروپاییها هم ما زمانی در همهی کشورهای اروپا سفیر داشتیم و آنها نیز در ایران سفیر داشتند. اگر شما شرق و غرب را بهمعنای سمبلیک آن درنظر داشته باشید، من میگویم اساساً شرق و غربی دیگر وجود ندارد. حال وقتی این دو بلوک، دیگر به آن معنای سابق وجود ندارد، ما سنگ چه کسی را میخواهیم به سینه بزنیم.
روسیه کشوری عضو شورای امنیت است و جزو کشورهای حاضر در برجام، و این مسألهای حائز اهمیت است. اما ممکن است بگویید خوب، چرا در زمینههای سیاسی و اقتصادی مثلاً در برجام و غیره برای روسیه اولویت قائل شدهایم؟ پاسخ من این است که اگر روسیه میتواند بیشتر از دیگران منافع ما را تأمین کند میتوانیم برایش اولویت قائل شویم، اما اگر کمکی در این رابطه به ما نمیکند نباید اولویتی برای آن قائل شویم.
روابط ایران و روسیه در دوران پوتین از سال ۲۰۱۲ اوج گرفت و دلیل آن این بود که دولت روسیه در آن زمان به این نتیجهی قطعی رسیده بود که روابط ایران و غرب بهبود پیدا نخواهد کرد. بنابراین پوتین تصمیم به گسترش روابط با ایران گرفت. بنابراین بهنظر من قطعاً منافع روسیه ایجاب میکند که روابط ما با غرب خوب نباشد.
اگر منافع روسیه ایجاب کند به سمت حل اختلافات ایران و عربستان تمایل پیدا خواهد کرد. اگر منافعش در تخاصم دوکشور باشد اقدامی برای حل آن نخواهد کرد. من میتوانم بگویم روسیه در دوران پوتین بنا دارد تلاش کند هرجا که میتواند به منافع آمریکا و غرب نفوذ کند و قطعاً یک جایی مانند خاورمیانه و جنوب خلیج فارس این ظرفیت را دارد؛ به همین دلیل به بن سلمان لبخند میزند. اما اینکه آیا به قول شما در جهت رفع تخاصمات حرکت کند یا در جهت تشدید آن، من برداشتم درحال حاضر نه رفع اختلافات است و نه تشدید آن. شرایط به آنها دیکته خواهد کرد که چه کاری انجام دهند. اگر منافع آنها ایجاب کند و توانایی این کار را هم داشته باشند، ممکن است در جهت رفع تخاصمات حرکت کنند.
ما ناگزیر از داشتن رابطهای خوب با روسیه هستیم. قطعاً روسیه میتواند در سیاست خارجی ما نقش مهمی داشته باشد، اما این نقش لزوماً نمیتواند همهجانبه و بسیار پررنگ باشد. در چنین شرایطی بهترین حالت این است که ما تعریف مناسبی از روابط داشته باشیم و حدی از روابط را تعریف کنیم که متناسب با ظرفیتهایمان باشد. روابط با روسیه نباید ما را به سمتی ببرد که هیجانی عمل کنیم. مثلاً چون اکنون پوتین به ایران سفر کرده، در تبلیغات خود روابطمان با روسیه را رابطهای استراتژیک عنوان کنیم./ ایران فردا