عموم چهره‌های عصیانگر اصولگرا یا توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند یا با هنر لیست بندان اصولگرا از گردونه بازی حذف شدند تا مجلسی یک دست، بی‌حاشیه و نرمال شکل بگیرد.

سلام نو – سرویس سیاسی: این روزها خورشید مجلس دهم در حال غروب و خورشید مجلس یازدهم در حال طلوع کردن است، خورشیدی که حتی از خورشید مجلس دهم هم کم فروغ‌تر و کم رمق‌تر خواهد بود.

شاید این قضاوت در نظر برخی شتاب‌زده و جانب‌دارانه به نظر آید، اما مرور مجالس پیشین نشان می‌دهد مجلس یازدهم برای این که مجلسی در تراز نامِ نظام جمهوری اسلامی باشد به چیزی بیش از معجزه نیاز دارد. بر مبنای حرف امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و البته با توجه به قانون اساسی مجلس باید در راس امور باشد، اما مدت‌ها است که این مجلس آن‌چنان که احمدی‌نژاد می‌گفت دیگر در راس امور نیست.

مجلس یازدهم در همین ابتدای کار با یک مشکل اساسی مواجه است و آن هم مشارکت حداقلی مردم در تشکیلش است. در انتخابات مجلس یازدهم ۲۴.۵۱۲.۴۰۴ نفر در سراسر کشور پای صندوق رأی رفتند و آمار مشارکت ۴۲.۵۷ درصد ثبت شد تا پایین‌ترین نرخ مشارکت در انتخابات به نام این مجلس باشد.

چنین مجلسی حتی اگر رادیکال‌ترین یا کارآمدترین چهره‌ها را نیز در دل خود داشته باشد اساسا با مسئله اعمال قدرت به خصوص بر رئیس جمهور و نهادهای موازی رو به رو است. چنین مجلسی از نظر روانی توان اعمال قدرت درست بر رئیس جمهور را ندارد چون نمانیدگانی با چندین هزار رای دارد که در برابر رئیس جمهوری با رای چند میلیونی قرار دارند. از سوی دیگر این مجلس بر نهادهای موازی موثر نیست چون حتی رئیس جمهور با رای میلیونی هم توان تاثیر گذاری بر آنان را ندارد!

در این شرایط برخی می‌پرسند که مجلس آینده روحانی را استیضاح می‌کند؟ یا مثلا با قوانین تازه و نظارت، دولت را پویا می‌کند؟ واقعیت این است که جواب هر دو سوال به طور جدی منفی است، هرچند مجلس جدید برای عرض اندام هم که شده کارهایی می‌کند اما هیچ کدام از این کارها جدی و موثر نخواهد بود.

اما چطور می‌شود مجلس اصولگرایی که منتخبانش قول حساب کشی از دولت و پویا کردن آن را داده بودند نه به سمت استیضاح روحانی برود و نه بتواند دولت را پویا کند؟

استیضاح روحانی آن هم در شرایط خاص کشور تصمیمی نیست که مجلس به تنهایی بتواند درباره آن نظر بدهد و ظاهرا نظام به طور جدی با آن مخالف است. نمایندگانی هم که واقعا اعتقاد به استیضاح روحانی داشتند و عزم چنین کاری نیز در آن‌ها به چشم می‌خورد یا همراه اصلاح‌طلبان رد صلاحیت شدند یا مثل حمید رسایی به مجلس نرسیدند.

در واقع عموم چهره‌های عصیانگر اصولگرا یا توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند یا با هنر لیست بندان اصولگرا از گردونه بازی حذف شدند تا مجلسی یک دست، بی‌حاشیه و نرمال شکل بگیرد.

شاید این جا نیز این پرسش ایجاد شود که مگر می‌شود نمایندگان مجلسی که رئیسش از میان قالیباف، زاکانی و آقاتهرانی انتخاب می‌شود به همین سادگی با دولت روحانی کنار بیاید؟ یعنی واقعا سرهنگ با حقوقدان کنار می‌آید؟

در نهایت بله! روحانی بزرگ‌ترین دست آوردهایش را از مجلس نهم به یادگار دارد. او در مجلس نهم کابینه‌ای به نسبت اصلاح‌طلب بست و برجام را در همان مجلس اصولگرای بی رمق تصویب کرد. در عوض در مجلسی که به مراتب اصلاح‌طلب‌تر بود و حداقل در تهران رای خوبی داشت کابینه‌ای چندین برابر ضعیف بست و با موانع ریز و درشت بسیاری مواجه شد.

البته این به این معنا نیست که فرقی بین ریاست لاریجانی و قالیباف نیست یا مجلس اصولگرا و اصلاح‌طلب هیچ فرقی ندارند بلکه مسئله این است که این روزها مجلس در تصمیمات کلان و جدی کشور نقش بسیار کمی دارد، نقشی به مراتب کم‌تر از نقش مشورتی! هرچند در قوانینی مثل تابعیت و خشونت خانگی هنوز نفوذ دارد و همین‌جا است که باید نگران اصلاح‌طلبی و اصولگرایی بود.

همین وضعیت باعث می‌شود که با قطعیت بتوان گفت که خورشید مجلس یازدهم به مراتب کم فروغ‌تر از مجلس پیشین خواهد بود و نقش آن هر روز کم‌تر از قبل خواهد شد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید