سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر : قالبهای تحمیلی و ثابت در سینمای ایران معضلی تکراری و دیرینه است که صابونش حداقل یک به تن هر فیلمسازی خورده است، چرا در سینمای ما هیچ وقت نمیشود یک روحانی یا مامور پلیسی نقش منفی داشته باشد؟ این اتفاق مگر چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
در هیچ جایی از دنیا به جز ایران اینگونه نیست و سینما حق دارد خیلی راحت و به زبان سینمایی سخن و قصه بگوید، روایت کند بی آنکه وزارت یا ارگانی در داستانش دست درازی کند، در کشور ما متاسفانه احترامی برای فیلم و فیلمساز قائل نیستند و هر فردی با هر سمتی به خودش این اجازه را میدهد که هر چقدر میخواهد فیلم را قیچی کند.
باید این را جا بیاندازیم که اگر یک مامور پلیس در فیلمی قاچاقچی است این به آن معنا نیست که تمام پلیسها قاچاقچی هستند، باید این نکته را در نظر گرفته که سینما و دنیای داستان صرفا یک دنیای خیالی است که زادهی ذهن نویسنده است؛ پس نباید آن را خیلی جدی گرفت، وقتی شخصیتی نمود بیرونی دارد حضورش در فیلم نمیتواند تابویی را بشکند چون این شخصیت در جامعه دیده شده، پس حضورش در فیلم نیز اتفاق عجیب و غریبی نیست.
یکی از ضرباتی که شخصیتهای تکراری به فیلمها میزنند این است که وقتی یکی از آنها در فیلمنامه، شخصیت اصلی باشند، میشود پایان داستان را پیشبینی کرد زیرا این شخصیتها همیشه کارهایی تکراری و حرفهایی شعاری میزنند که این نکته روی جذابیت فیلم تاثیر بسزایی دارد .
نمونهی یک کارگردان نقره داغ شده سینمای ما سعید روستایی است، او در آخرین تجربهاش به عنوان کارگردان در فیلم «متری شیش و نیم» که اثری پلیسی اجتماعی است، به خاطر شخصیتهای پلیس به حدی فیلمش سانسور شد که هنگام دریافت جایزهی بهترین کارگردان جشنواره فجر پشت تریبون گفت: «پشت دستم رو داغ می گذارم که دیگه پلیس از جلوی دوربینم نه، فقط از پشت دوربینم رد بشه»، صدای روستایی در آخرین شب جشنواره صدای یک کارگردان خسته بود که دیگر نایی برای بحث با سانسورچیها نداشت.
باید کمی سطح جنبه را در سینمایمان بالا ببریم برای مثال کماکان هنوز ساخت شخصیت روحانی کمیک یکی از حاشیههای داغ فیلمسازی است، یعنی فیلمی که این کار را کرده اگر زیاده روی کرده باشد مجوز نمیگیرد ولی اگر شدت کمیک اثرش کم باشد طبق معمول اکرانهایش محدود بوده و یکسری فشارها از سوی جناحهای مختلف روی آن هست.
یک فیلمساز باید آزادی بیان و آزادی اندیشه داشته باشد ولی متاسفانه اینجا اصلا بحث به این نکات مهم نمیرسد و حتی شوخیها و نقدهای او نسبت یکسری مسائل و یا حتی خلق شخصیتهایی رئال از قشر روحانیت و یا نظامی باعث لغو اکران فیلم میشود.
درست است که محدودیت همیشه باعث خلاقیت بوده ولی محدودیت اعمال شده در سینمای ایران کمی بیش از حد معمول است، اما خب در همین اتمسفر سنگین نیز بزرگانی چون فرهادی، کیارستمی و ... توانستهاند هنرشان را جهانی کنند، به امید اینکه سینماگران جوان ما نیز با وجود این محدودیتها راه بزرگان را ادامه دهند.