سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر : بازنده بازی شطرنج با مرگ اینبار «ماکس فون سیدو» بود، اما این روزها سریعتر از مرگ، یک ویروس در کشور ما جولان میدهد و هر اتفاق سینمایی را از چشمها انداخته است، با این حساب درباره ماکس فون سیدو و شطرنج مرگ و زندگی بنویسیم یا ننویسیم!؟
کرونا سریعتر از مرگ، و اثربخش بود، زیرا بر روی رفتار و کنترل عادات مردم ما اثراتی عمیق داشت، حالا هر روز حداقل تا به امروز، آمار مبتلایانش را بالا برده و همینطور درگذشتگانش را، انگار همه ما برای تغییر، نیاز به کنش و ترس از یک چیز بیرونی داشتیم و چه قدرتی جز کرونا میتوانست تا این حد ما را تغییر دهد، یا تنظیممان کند؟
حالا چه کنیم در این سال بلوا، از نبود ماکس فون سیدو بنویسیم یا ننویسیم!؟ متاسفانه این بلا، جان خیلیها را گرفته، و غم را خانهنشین دلهای مردمان نازنین این سرزمین کرده و ...! من یکی واقعا ماندهام که در هیچ این جهان غریب و خراب، چه بکنم؟ چگونه باشم!؟ که مرگ بیدریغ میزند تیغ هلاک، و بشر در برابر آن ناتوان و تسلیم است! آیا درباره ماکس فون سیدو هم بنویسیم یا ننویسیم!؟
من اکنون در آرزوی فرارسیدن روزی هستم که بتوانم عزیزانم را دوباره بغل کنم و دست دوستان نجیبم را تک به تک به گرمی و اخلاص بفشارم، و تا از این دنیای فانی رخت برنبستهام، یکبار دیگر قدر آن لحظات ناب یکتویی را بچشم و آرزو کنم که کائنات برای روزهای آتی تبسم کند به تقدیر و فردای این وطن و ...
اما ماکس فون سیدو هم رفته است ...؛ در این شرایط سخت دربارهاش بنویسیم یا ننویسیم!؟
خبر درگذشت «ماکس فون سیدو»ی کبیر ناگهانی نبود، حداقل ناگهانیتر از کرونا نبود! او ۹۰ سال زیست و حس میکنم زندگی خوب و پرباری هم داشته است. اما مرگ و فقدان آدمها هرچقدر هم که سن و سال داشته باشند باز هم دلگیرکننده و تاسفبار است در این غربتستان؛ با این حال آدم میماند که بنویسد از مردی که به یک معنای گسترده مفهومی از عطر سینما بود برای نوجوانی ما، یا ننویسد!
بنویسیم او همان است که برای هموطناش اینگمار برگمان بزرگ، بیش از ۱۰ فیلم بازی کرده است یا ننویسیم!؟
بنویسیم از آن سالها که با علی معلم سفرکرده، کن میرفتیم، و استاد جنتلمن سینما، ماکس فون سیدو را از نزدیک و در مستر کلاسی که در کن داشت، دیدیم و کیفاش را بردیم یا ننویسیم!؟
بنویسیم که کمتر افتخاری در زندگی داشته و داریم و اما این یکی را یک افتخار برای خود میدانیم یا ننویسیم!؟
بنویسیم که سیدو انعکاسی از همه چیزهای خوب و موقرانه گذشته سینما و دوران ناب کلاسیک بود یا ننویسیم!؟
بنویسیم که سیدو عالیترین تکرار اقتدار در بطن تاریخ سینما بوده است یا ننویسیم!؟
بنویسیم که برگـمان درباره او گفته؛ هیچ بازیگر امروزی، قدرت تجسمبخشی ماکس فون سیدو را نداشته و ندارد، یا ننویسیم!؟
بنویسیم که بزرگی مثل برگمان اصرار داشته؛ که خصوصیات و جاذبههایی را که ما ایدهآل مینامیم، در ماکس فون سیدو خلاصه شده است یا ننویسیم؟
بنویسیم که ماکس فون سیدو، یک ستارۀ با شخصیت و ارزشمند نقش مکمل در بخشی مهم از دوران بازیگریاش بوده که استثنائاً از «یک»های سینما به حساب میآمده، یا ننویسیم!؟
اما ... اما باید برای «ماکس فون سیدو»ی کبیر نوشت.
درست است که این وجیزه ناچیز، در اندازه او نیست، اما به اعتبار خاطراتی که از فیلمهای ارزشمند او در یاد و تاریخ سینما داریم، باید نوشت از او و ...
بله، کرونا هم هست، همین اطراف، مرگ و زندگی لب به لب هم پیش میروند، مطمئنم که کرونا هم سرانجام خواهد رفت، هرچند که توانسته باشد دست چپاول به جان نابلدی و تاخیرها بکشد و ...؛ اما سینما و ماکس فون سیدو میمانند و مرگ برای آثار هنرمند متفاوت است ...
کرونا با خشم و رنج و مرگ، رفتار اغلب ما را اصلاح کرده است، اما امثال سیدو در سینما بدون هیچ هزینهای، فرهنگ مردمان را میسازنند؛ و این آن چیزی است که به کار سینما و هنرمندان جلوه و اعتبار میبخشد حتی اگر در شطرنج زندگی و در تقابل با مرگ، بازنده باشند. / نگارنده : رضا درستکار
لازم به ذکر است ماکس فون سیدو در فیلم «صحرای تاتارها» محصول ۱۹۷۶ (۱۳۵۵ خورشیدی) که یکی از مشهورترین آثار بین المللی سینمای جهان است که در ایران فیلمبرداری شده و فیلمبرداری اش اواخر سال ۱۹۷۵ در شهر بم انجام شد با محمد علی کشاورز همبازی شد و آن سرآغاز دوستی و آشنایی کشاورز با ماکس فون سیدو سوئدی بود.