سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: چیزی نزدیک به دو هفته از پخش آخرین قسمت سریال مانکن به کارگردانی حسین سهیلیزاده میگذرد و هرچند که این سریال عاشقانه از آثار پرطرفدار شبکه نمایش خانگی بود اما خب از گروه سازنده این پروژه که آثار خوبی در کارنامهشان تولید شده است، خیلی ببشتر از اینها توقع میرفت.
مانکن با قلم بابک کایدان، به تهیه کنندگی ایرج محمدی و کارگردانی حسین سهیلی زاده تولید و در شبکه نمایش خانگی توزیع شد، از بازیگران سریال مانکن می توان به امیرحسین آرمان، نازنین بیاتی، مریلا زارعی، محمد رضا فروتن، فرزاد فرزین و لینداکیانی اشاره کرد.
در ادامه مطلب به بررسی چند عاملی که در دیده شدن و عدمرضایت منتقدان از آخرین ساختهی سهیلی زاده نقش دارد؛ خواهیم پرداخت که در ادامه می خوانید:
اولین نکتهای که میشود به آن اشاره کرد انتخاب بازیگران این فیلم بود، در تولید این سریال سعی شده است که از بازیگرانی استفاده شود که در وهلهی اول فالوئرهای زیادی داشته و همچنین زیبایی قابل توجهی دارند که این براساس گفتهی روانشناسان بر مخاطب اثر مستقیم میگذارد و در اکثر نقاط جهان این قاعده رعایت میشود، یعنی در مانکن برای جلب مردان از بازیگران زن زیبا با آرایش غلیط و برای جلب خانمها از آقایون خوش استایل و به اصطلاح خوش تیپ استفاده کردهاند، شاید بتوان گفت مانکنها به کمک فالوئرهایشان برای این این سریال انتخاب شده و مخاطب را جذب کردهاند.
نکتهی دوم این که این فیلمنامه از یک مثلثی که سوژهی تکراری سریالهای ترکیهای است یعنی عشق مثلثی، مافیا و خیانت استفاده کرده که خود بابک کایدان هم این موضوع را قبول دارد؛ اما دلیل جذب شدن مخاطب، اقتباس نه چندان خوبِ کایدان و ایرانیزه کردن معمولی داستان از سوی سهیلی زاده نیست، چون این کار خیلی با موفقیت انجام نشد.
واقعا از حسین سهیلیزاده که تولید سریال هایی نظیر : «دلنوازان»، «فاصله ها»،«سه پنج دو»، «آوای باران» و ... را در کارنامه هنری خود دارد، ساخت سریالی با این کیفیت بعید بود، زیرا وی همیشه با سریال هایش ثابت کرده بود که به خوبی معنیِ درام، کمدی و عشق را میداند و در آثارش نشان میدهد اما در مانکن در این زمینه آنقدرها هم موفق نبود، بازیهای نه چندان خوب و آبکی، دیالوگهای عاشقانه نچسب و حتی صحنههای عاشقانهای که نمیشود از آن به عنوان کپی موفق از سریالهای هندی یاد کرد.
شخصیت پردازیهای تکراری نویسنده از دیگر ضعفهای این فیلم محسوب میشود. مانند پدر پیری که معتاد است. کلیشههای شخصیتی در مانکن یکی از بزرگترین شکافهایی است که اکثر منتقدین نیز به آن اشاره کردهاند.
این سریال به قول خودشان درام عاشقانه است، درحالی که نه درامش به خوبی تشکیل میشود نه عشقش، کارگردان هر جا که خواسته عشق و علاقه را به تصویر بکشد از دستاویزی به نام موزیک ویدیو استفاده کرده است، این حربه بد نیست اما زمانی که یک یا دو بار انجام شود؛ نه اینکه جزئی از اتفاقات تکراری فیلم باشد.
البته این استفاده بیش از حد از موزیک ویدئو در تولید سریال هایی مخصوصا سریال های شبکه نمایش خانگی چند صباحی ست که باب شده است، بیینده هزینه تماشای یک سریال را پرداخت می کند، اما در عوض 5 دقیقه ابتدایی سریال آنچه گذشت و تیتراژ می بیند و 5 دقیقه پایانی نیز آنچه در آینده خواهید دید و تیتراژ و با احتساب حداقل دو موزیک ویدئو در میان این سریال و با یک حساب سر انگشتی و در نظر گرفتن زمان تقریبی هر سریال 45 دقیقه می توان به این نتیجه رسید که نیمی از پول مخاطب دور ریخته می شود.
ناهماهنگی در بین نویسنده و کارگردان مانکن باعث شد تا درام از بخشهای قابلتوجهی از این اثر کم شود، یعنی هر جا که درام در سناریو هست کارگردان به خوبی اجرایش نکرده و هر جا که درام در سناریو نبوده کارگردان خواسته با استفاده از دوربین و موسیقی به آن آب و تاب الکی ببخشد که باعث نقد و اعتراض خیلی از منتقدین شده است.
اما خب باید این را هم گفت که مانکن با تمام خوبی و بدیهایش توانست خیلی از مردم را با خود همراه کند و این به هوشمندی گروه تولیدی در انتخاب بازیگران برمیگردد و باید با در نظر گرفتن شروع خوب و تا به انتها رساندن این سریال از دست اندرکان تولید این سریال تشکر ویژه کرد، هرچند که در اتمام سریال این سهل انگاری و تعجیل برای به پایان بردن داستان مخاطب را اذیت می کند، اما امید میرود که سلیقهی مخاطبین با چنین سناریوها واجراهایی خراب نشود.