سلام نو – سرویس بین الملل: از محمدباقر قالیباف تا مرتضی آقا تهرانی و مجتبی ذوالنوری همه و همه مخالف مذاکره با آمریکا هستند و حالا برای این مخالفت بهارستان را به طور کامل در اختیار دارند و میتوانند به جای تذکر به ظریف و روحانی رسما این دو را از مذاکره با آمریکا منع کنند و فرمان دیپلماسی را از دستان آنان در بیاورند، اما آیا چنین کاری خواهند کرد و آیا این مجلس که جمع آمریکا ستیزترین نمایندگان را دارد واقعا جلوی مذاکره با آمریکا خواهد ایستاد؟
مجلس یازدهم با حضور پررنگ اصولگرایان سنتی و جبهه پایداری یکی از آمریکا ستیزترین ترکیب مجالس چند دوره اخیر را شکل داده. چهرههای اصلی این مجلس از جمله مجتبی ذوالنور، مصطفی میرسلیم، مرتضی آقا تهرانی و حتی چهرههای میانی آن کسانی هستند که شدیدترین مواضع را علیه آمریکا داشتند و حتی در مجلس فعلی اقدام به آتش زدن پرچم آمریکا کردند.
با این وجود نه تنها بعید به نظر میرسد این مجلس خود به خود اقدامی جدیتر علیه آمریکا صورت دهد بلکه این ظرفیت را دارد که در دولت فعلی یا در دولت اصولگرای آینده به مذاکره با آمریکا در قالب برجام یا به شکل مستقیم رضایت دهد و حتی مشوق آن باشد.
شاید این پرسش مطرح شود که چنین رخدادی چگونه امکان دارد و چنین مجلسی با چنین ترکیبی به چه دلیل باید به مذاکره با آمریکایی رضایت دهد که برخی از چهرههایش پرچم آن را وسط همین مجلس فعلی به آتش کشیدند!؟
واقعیت این است که مذاکره با آمریکا مسئلهای است که به تصمیم نظام باز میگردد، آن چنان که در نوبت قبلی مذاکرات نظام تصمیم به مذاکره با آمریکا گرفت و در نهایت این کار را با اختیار وزیر خارجه وقت، علی اکبر صالحی، به صورت مستقل از کانالهای رئیس جمهور وقت آغاز کرد و نتیجه آن نیز در مجلسی اصولگرا تصویب شد، مجلسی که حسینیان، آقا تهرانی، کوچکزاده و رسایی نیز در آن حاضر بودند و در نهایت نیز نتوانستند جلوی تصمیم نظام را بگیرند.
به جز این مسئله بسیاری از اصولگرایان ضدآمریکایی نیز نشان دادهاند با نفس مذاکره با آمریکا مشکل ندارند، بلکه با این که دولت غیر خودی آنها با آمریکا مذاکره کند مشکل دارند. این را هم در تصویب برخی لوایح مرتبط با FATF در دوران سعید جلیلی میبینیم و هم در اظهارات محمود نبویان در مناظره با سید مصطفی تاجزاده.
این نماینده سابق مجلس و منتخب مردم تهران برای مجلس آینده در اردیبهشت ماه امسال در مناظره با مصطفی تاجزاده درباره مذاکره با آمریکا میگوید: «مذاکره با آمریکا را حاج قاسم سلیمانی باید انجام دهد نه آقای ظریف.» به عقیده او مذاکره چین با آمریکا فرق دارد با مذاکره ظریف با آمریکا چرا که "آنها به گونهای حرکت میکنند که مذاکره به نفعشان باشد"
اما شاید پرسش اساسیتر این باشد که آیا مجلس آینده به جایی میرسد که بر سر دو راهی مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا قرار بگیرد؟ پاسخ احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا و عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به این پرسش مثبت است.
او معقتد است شرایط سخت کشور به ما این هشدار را میدهد که باید به فکر مذاکره مستقیم با آمریکا باشیم. این استاد دانشگاه با اشاره به احتمال پیروزی ترامپ به دیپلماسی ایرانی میگوید: « اگر دوباره شاهد پیروزی مجدد دونالد ترامپ باشیم من معتقدم که بهتر است به فکر مذاکرات جدی با واشنگتن، آن هم از جنس مذاکرات واشنگتن باشیم.»
او در پاسخ به این پرسش که با توجه به ترور سردار سلیمانی مذاکره ایران و آمریکا چگونه امکان پذیر است میگوید: درست است که بعد از تصمیم دونالد ترامپ در ترور سردار سلیمانی اکنون مذاکره با آمریکا از دستور کار جمهوری اسلامی ایران خارج شده، اما با پاسخ قاطع و کوبنده موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حمله به پایگاه عین الاسد که به اقرار رسمی کاخ سفید تا به اکنون ۱۱۰ زخمی را به همراه داشته است ما توانستیم توازن جدی در تنش با واشنگتن ایجاد کنیم. لذا اکنون دیگر دامن زدن به تنش و تداوم این شرایط به هیچ وجه به صلاح و منفعت کشور نیست. البته من اصراری ندارم که حتماً باید مذاکره انجام شود. اما با توجه به مجموعه تحولاتی که در سال ۹۸ روی داد که متاسفانه سال بسیار تلخی را هم به ویژه برای مردم رقم زد که گویا هنوز هم این تلخی ها با سایه کرونا ویروس ادامه دارد و همچنین با توجه به چشم اندازی نه چندان روشن که برای سال آتی وجود دارد بهتر است مذاکره با آمریکا را در دستور کار قرار دهیم.
واقعیت هم این است که بحرانهای خواسته و ناخواسته داخلی توان اقتصادی کشور را به شدت مورد هجوم قرار داده است. یک سو حوادث بیامان طبیعی و سوی دیگر موج کرونا و آسیبهای اقتصادی آن قرار دارد، آن هم در حالی که حوادث غمبار آبان و دی ماه و عدم پاسخگویی مسئولین اعتماد عمومی را به شدت خدشه دار کرده و این شکاف اقتصادی را نمیتوان با اعتماد عمومی پر کرد.
در این شرایط مذاکره مستقیم با آمریکا گزینهای است که نمیتوان به سادگی از آن چشم پوشی کرد به ویژه اگر تاثیرات ورود ایران به لیست سیاه، تورم سالیانه و البته بسته شدن منافذ اقتصادی را در نظر بگیریم. ادامه وضعیت فعلی میتواند آثاری به شدت بحرانزا برای کشور در پی داشته باشد، آثاری که احتمالا هیچ کس مایل به ظاهر شدن آنها نیست و برای همین به صورت جدی به مذاکره فکر خواهد شد.