/ایرنا
به گزارش سلام نو، سناریوهای متعدد و البته متناقض پیشروی اصلاحطلبان این دوره از رقابتهای انتخاباتی را برای جریان اصلاحطلب سخت کرده و راههای مختلفی پیش پای آنها قرار داده است که انتخاب هریک تبعات خاص خود را دارد اما امتیاز مورد انتظار از گزینههای روی میز چندان چشمگیر نیست. «هنوز معلوم نیست»، «منتظر تایید صلاحیتها هستیم»، «اگر چنین شود، چنان تصمیم میگیریم» اینها نمونههایی از اظهارنظرهای چهرههای شاخص و تصمیمگیر در جریان اصلاحات بود که حکایت از دشواری انتخاب میان راههای موجود در این جبهه داشت. دشواری که عالمان روانشناسی نتیجه آن را خستگی انتخاب توصیف کرده و درباره خطرات آن در تصمیمگیری قاطع و صحیح هشدار داده بودند. شرایط موجود برای اصلاحطلبان چندین مسیر پیش رو گذاشته بود اما آیا این شرایط برای این کنشگران تازگی دارد؟ شواهد تاریخی پاسخ را منفی کرده و پرسشی هم در اذهان ایجاد میکند که اگر این تجربه بوده چرا برای آن اندیشهای نشده و گروهی برای روز مبادای اصلاحات تربیت نشدهاند تا بتوانند از سد شورای نگهبان عبور کنند؟
هزار راه پیشروی اصلاحطلبان
مشارکت حداکثری، مشارکت با ارائه فهرست، مشارکت بدون ارائه فهرست، مشارکت با ارائه فهرست اصیل اصلاحطلب، مشارکت با ارائه فهرست ائتلافی و در نهایت تحریم حداکثری، راههای پیشروی اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات بود. هزارتوی عجیبی که رفتن از هرکدام نتایج و پیامدهای خاص خود را داشت.
مشارکت حداکثری در انتخابات با شرایطی که بسیاری از حوزههای انتخابی خالی از حتی یک اصلاحطلب شاخص است، کار آسانی به نظر نمیرسید. از سوی دیگر کمرونقی تاثیر مجلس در فرایند اداره کشور بهویژه در چهار سال گذشته امکان ارائه برنامه پرشور انتخاباتی را برای اصلاحطلبان سخت کرده بود؛ کدام وعده داده شود که امکان اجرای آن تا حدودی تضمین شده باشد؟ این پرسش برای خود اصلاحات هم مبهم است پس چگونه میتوانند برای مردم آن را توضیح داده و توجیه کنند؟ عملکرد نه چندان پرفروغ فراکسیون امید هم مزید بر علت بوده و اصلاحطلبان نمیتوانند به گذشته خود در این چهار سال مجلس هم تکیه کنند.
حال اگر قرار بر انتخاب مشارکت باشد سازوکار چیست؟ باید فهرستی از داشتههای اصیل اصلاحطلب ارائه کرد یا قانع به شبهاصلاحطلبان حتی از جریان رقیب بود؟ ارائه فهرست در حالی که بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب رد صلاحیت شدهاند چگونه ممکن خواهد شد؟ تجربه ائتلاف با معتدلان رقیب در مجلس گذشته و هزینههای ناتمام آن هم اجازه تکرار آن را سخت میکند. گزینه تحریم انتخابات هم با اصول اصلاحطلبی همخوانی ندارد و این هزار تو هر لحظه پیچیدهتر میشود.
انتخابی از روی ناچاری
تصمیم با تمام سختی این هفته در شورای عالی سیاستگذاری جبهه اصلاحطلبان گرفته شد. در بیانیه این شورا آمده است: بر اساس نتایج کنونی برآمده از فرایند بررسی و رسیدگی به صلاحیت نامزدهای اصلاحطلب حوزههای انتخابیه از سوی هیاتهای اجرایی، نظارت و شورای محترم نگهبان، متاسفانه عمده دبیران کل احزاب و چهرههای نامآور ما در اکثر حوزههای انتخابیه بگونهای رد صلاحیت شدهاند که امکان حضور نامزدهای این جبهه بهصورت کامل در سطح ۲۰۸ حوزه انتخابیه سراسر کشور فراهم نیست و امکان رقابت عادلانه برای جریان اصلاح طلب میسر نمیباشد. در حوزه انتخابیه تهران، ری، اسلام شهر، شمیرانات و پردیس، عمدهی ظرفیت و فرصت حضور احزاب و شخصیتهای نام آشنا از این جبهه گرفته شده است.
احتمال اتخاذ چنین تدبیری از سوی اصلاحطلبان با توجه به اینکه پیش از این هم بارها از رد صلاحیت چهرههای خود سخن گفته بودند بالا بود. به این ترتیب احزاب میداندار خواهند بود و میتوانند از کاندیدای موردنظر خود حمایت کنند اما کدام کاندیدا؟ احزاب رده نخست و بزرگ اصلاحطلب مانند اتحادملت، اعتمادملی و کارگزاران سازندگی به تعداد انگشتان دست هم نامزد تایید صلاحیت شده ندارند. احزاب کوچکتر با افراد کمتر شناخته شده که مورد تایید شورای نگهبان بودهاند حمایت شورای عالی سیاستگذاری را نیز خواهند داشت.
صرف صدها ساعت نفر وقت کارشناسی، تشکیل ۳۳ نشست عمومی، تشکیل کارگروهها و تعیین راهبردها، سیاستها، شاخصها، تدوین برنامه سنجش پذیر و فعال کردن ستاد مرکزی انتخابات، اقداماتی است که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان طی یک سال گذشته انجام داد تا بتواند در انتخابات حضور تاثیرگذار داشته باشد اما به نظر میرسد شرایط اجازه این تاثیرگذاری را از آنها سلب کرده است. پیشبینی انتخابات در ایران اساسا کار دشواری است اما با کنار هم گذاشتن برخی شواهد و تجربههای پیشین میتوان به احتمالاتی دست یافت. شبیه چنین شرایطی البته با تغییراتی در انتخابات مجلس هفتم به وجود آمد و اغلب احزاب قدرتمند آن زمان مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کنار کشیدند و ائتلاف دو حزب دیگر نتیجه چندان دلخواهی به دنبال نداشت. انتخابات مجلس هشتم هم از فهرست یاران خاتمی تنها یک نفر توانست وارد مجلس شود. با چنین توصیفاتی کنارهگیری نسبی و عدم ارائه فهرست انتخاباتی بار دیگر سرنوشت مشابهی برای اصلاحطلبان رقم خواهد زد و قبای بهارستان یازدهم را باید دوخته شده برای اصولگرایان بدانند.
شرایط تازه نبود، چرا آمادگی نداشتند؟
این نخستین بار نیست اصلاحطلبان توان عبور از مواد و تبصرههای استنادی شورای نگهبان و هیات نظارت برای احراز صلاحیت را نمییابند. دو نمونه از انتخابات مجلس اشاره شده نشان میدهد در کنار تجربه عجیب مجلس ششم، انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم و حتی یازدهم و دوازدهم و نیز مجلس دهم اصلاحطلبان به نوعی و با فراز و فرودهایی طیفی از نیروهای خود را پشت دیوار هیاتهای ناظر جا گذاشتهاند.
اصلاحات با چنین سرگذشتی تاکنون باید به فکر تربیت نسل تازهای در اردوگاه خود بودند که خطوط قرمز شورای نگهبان، قوه قضائیه و دیگر نهادهای نظارتی را نداشته از تحصیلات کافی برخوردار بوده و میزانی از تجربه و مدیریت را از نسل اول آموزش دیده باشند. دستان خالی این روزهای آنها اما نشان میدهد برای روزهای دشوار رد صلاحیت چارهای اتخاذ نشده است و اکنون نسل دوم اصیل اصلاحطلب چندان در عرصه سیاسی و انتخابات ایران حضور ندارد.
بخشی از این چرایی هم به شیوه مرسوم و متداول سیاستورزی در ایران باز میگردد که نسل نخست به سختی و حتی به زور حاضر به دادن مسئولیت خود به نسل دوم و سوم میشود و این تنها منحصر به اصلاحات نیست. روی دیگر این چرایی هم به نبود احزاب قدرتمند در ایران باز میگردد که اساسا باید محل تربیت چنین نیروهایی بوده و جوانان در آن آزمون و خطا کرده و تجربه بیاموزند. در نهایت مهمترین عامل این دستان خالی اصلاحطلبان را میتوان سیاستورزی غیرسیستماتیک، بیبرنامه، دوری دانشگاه از سیاست و آینده مبهم جناحها در عرصه سیاست است. عوامل خارج از اراده اصلاحات هم گرچه تاثیرگذاری غیرقابل انکاری دارند اما برای کاستن از اثرگذاری آنها بیش از هر شخص و نهادی اصلاحطلبان مسئول هستند.