سلام نو – سرویس سیاسی: در حالی که اصلاحطلبان در حالتی بین شرکت و عدم شرکت در انتخابات گیر کردهاند و در نهایت شورایعالی سیاستگذاری بیانیه میدهد که لیست نمیدهد و هر کس هر کاری خواست بکند، رقابت بین اصولگرایان تشدید شده و هر روز نشانههای جدیدی از این رقابت رخ نمایی میکند.
تازهترین رخ نمایی این رقابت تشدید شده هم چالش شفافیتی است که بین قالیبافیها، پایدارچیها و البته عدالتخواهانِ سابقا اصولگرا راه افتاده، چالشی که هم تبلیغات پیش از موعد حساب میشود و موقعیتی مناسب برای این که رقبا پوست موز زیر پای همدیگر بیاندازند و مچ یک دیگر را بگیرند.
تا به حال چهرههایی چون وحید یامین پور، وحید اشتری، علی جعفری، محمدرضا اصنافی، امیر سیاح، علی خضریان، الهام اکبری و سیدنظام موسوی در این رقابت شرکت کردهاند که برخی اسیر چالشهایی جدی شدند و حتی امیر سیاح مجبور به عذرخواهی نصفه و نیمه شد!
از یکی میپرسند چطور از تیراژ کتابهایش درآمد 150 میلیون تومانی داشته و از دیگری میپرسند چطور کار نمیکند، خانه ندارد و وقتش را به مراقبت از بچههایش میگذارند؟ از دیگری میپرسند چطور در خیابان دولت خانه دارد و به هر کس زیر 10 میلیون تومان در آمد داشته باشد میگوید بیغیرت و بعد میخواهد نماینده مستضعفین و 96 درصدیها در مجلس باشد؟
این البته یک بخش ماجرا است و دردسرهای خود را دارد چون پس از بحرانهای جامعه در دو سال اخیر مردم چنین آماری را باور نمیکنند و قبول نمیکنند درآمد و دارایی یک مدیر میانی صدا و سیما یا چهره رسانهای مشهور این قدر باشد.
سوی دیگر ماجرا این است که برخی این اقدام نیروهای اصولگرا و انقلابی را نوعی تبلیغات نوین پیش از موعد محسوب میکنند و از شورای نگهبان خواستار نظارت دقیقتر بر موضع گیریهای این افراد شدهاند.
به هر روی چالشی که قرار بود تبلیغات پیش از موعد و البته مانور مردمی بودن اصولگرایان شود کمک به تبدیل کمدی خنده آوری شد که حتی خود اصولگرایان نیز به آن میخندند.
عبدالله گنجی در توییتی با اشاره به این مشکل نوشت:
از کسی که داوطلبانه و صادقانه لیست داراییهای خود را اعلام می کند استقبال، تکریم و تقدیر کنیم.اگر منجر به پرداخت هزینه، تمسخر، توهین، متلک و اتهام شود هم باب آن برای دیگران بسته خواهد شد وهم نقاق و دورویی جای صداقت می نشیند.
اما واقعیت این است که حافظه عمومی مردم از این اعلام عمومی داراییها خاطره خوشی ندارد و ذهنش سمت لیست داراییهای خنده آور محمدباقر قالیباف میرود، لیستی که از منظر عمومی مستضعف نمایی محض و غیرقابل باور بود.
مردم اساسا درباره قالیباف و هیچ مقام ارشد دیگری این را نمیپذیرند که بعد از 40 سال حضور در مناصب ارشد نظام، داراییهایش چنین کم باشد و با قشر مستضعف جامعه همتراز باشد! شاید بشود گفت چنین چیزی را نه تنها دروغ بلکه نشانه ناتوانی آن مسئول در دست و پا کردن یک زندگی خوب میدانند.
مشکل اساسی دیگر این شوآف شفافیت این است که معیار سنجش لیست اموال باید قوه قضاییه باشد و این اعلانهای عمومی راستی آزمایی شود وگرنه هر کسی میتواند هر ادعایی بکند و کسی هم نباشد که مچ او را در دروغگویی بگیرد.
سوالی مهمی نیز در این میان باید پرسیده شود و آن این است که آیا مستضعف بودن و توان مالی نداشتن افتخار است؟ آیا پولدار نبودن معیار خوبی برای انتخاب مسئول است؟
ورود این چنین به مسائلی مثل شفافیت، کارآمدی و فساد ستیزی نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه با تهی کردن مفاهیم، مشکلی روی مشکلات دیگر میافزاید و در نهایت اعتماد عمومی را بیش از پیش خدشهدار میکند، هرچند موقعیت مناسبی برای مچگیری و رقابت سیاسی مهیا میکند!