عبدالصمد خرمشاهی با چنین پیشینه‌ای از مشهورترین و البته به طور عجیبی کم حاشیه‌ترین وکلای ایران است که هم‌چنان به صورت تمام وقت وکالت می‌کند و به انگیزه تحقق عدالت وارد دادگاه‌های مختلف می‌شود.

سلام نو - سرویس سیاسی: از شهلا جاهد تا مهناز افشار، از ریحانه جباری تا دل‌آرا دارابی و از افسانه نوروزی تا ندا آقا سلطان نامش با مجموعه‌ای از جنجالی‌ترین پرونده‌های سه دهه اخیر کشور گره خرده است.

عبدالصمد خرمشاهی با چنین پیشینه‌ای از مشهورترین و البته به طور عجیبی کم حاشیه‌ترین وکلای ایران است که هم‌چنان به صورت تمام وقت وکالت می‌کند و به انگیزه تحقق عدالت وارد دادگاه‌های مختلف می‌شود.

در گفت‌وگو با او نگاهی داشتیم به تجربیات مهم دوران وکالتش و البته دو پرونده مهمی که اخیرا توجه عموم مردم را حسابی جلب کرده است، پرونده محمد علی نجفی و پرونده مهناز افشار.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی سلام نو با عبدالصمد خرمشاهی را بخوانید.

اولین پرونده‌ای که به شما حس وکیل بودن را القا کرد و شما حس کردید به شکل جدی وارد دنیای وکالت شدید کدام پرونده بود؟

اولین پرونده‌ای که در حرفه کاری‌ام تأثیرگذار بود و حس اخلاق حرفه‌ای را تجربه کردم پرونده دکتر شکوه، صاحب موسسه زبان شکوه بود که بسیار موسسه معروفی بود. آن زمان دکتر شکوه، صاحب موسسه زبان با یکی از دوستان‌شان اختلاف داشتند. من توانستم طرف ایشان را محکوم کنم و در پرونده موفق شوم.

بعد از موفقیت، طرفی که محکوم شده بود به من پیشنهاد مقدار قابل توجهی رشوه کرد که من با آن مبلغ می‌توانستم دو یا سه آپارتمان بخرم، در حالی که حق‌الوکاله‌ای که از دکتر شکوه گرفتم چیزی بیش از هفتاد هزار تومان نبود. با این وجود من وسوسه نشدم و همین زیر بنای اخلاق حرفه‌ای من شد. آقای شکوه هم بعد از این که به ماجرا پی برد به من دو برابر حق الزحمه داد.

بعدها هم پیش آمد که من وکیل یک شرکت دولتی بودم و پیشنهاد رشوه بزرگی داشتم که من باز هم خودم را نفروختم و گفتم قیمت من بیش از این‌ها است.

در مجموع به نظر من این باید خصلت یک وکیل باشد که آبرو و حیثیت خود را نفروشد و تکلیف حرفه‌ای و اخلاقی خود را به صورت کامل انجام دهد.

خیلی‌ها برای هیجان یا پولدار شدن وکیل می‌شوند. شما با چه تصوری وارد مسیر وکالت شدید؟

خانواده من چهار نسل است که وکیل دادگستری هستند و من عاشق قضاوت و وکالت هستم. با این وجود چند سالی از وکالت دور افتادم و کار اجرایی کردم تا این که در نهایت در سال 66 به عشق اجرای عدالت وارد عالم وکالت شدم.

در تمام این سال‌ها پرونده‌های زیادی بودند که با گرفتن حکم آن‌ها من از شدت خوشحالی از نو متولد می‌شدم، هرچند بسیاری بودند که می‌گفتند من از متهمین و قاتلین دفاع می‌کنم ولی من توضیح می‌دادم که نجات جان یک انسان چقدر با اهمیت و عدالت جویانه است.

دنیای وکالت شامل پرونده‌های ملکی و طلاق و مواردی از این دست می‌شود ولی چهل سال به پرونده طلاق رسیدگی کردن با وجود در آمد مناسب و کار وکالتی، روحیه عدالت خواهی، حق جویی و وجدان را ارضا نمی‌کند.

با همین رویکرد من به پرونده‌های کیفری و در کل پرونده‌هایی که فکر کردم حق کسی در آن اجحاف می‌شود پرداختم. من همیشه فارغ از انگیزه‌های سیاسی و حزبی و با زبان قانون به دفاع از موکلینم ایستادم.

حتی در پرونده سختی مثل پرونده ندا آقا سلطان من صرفا از این زاویه به ماجرا پرداختم که خون مسلمانی به زمین ریخته که محترم است و خانواده‌اش حق تظلم‌خواهی دارند. من در همان پرونده هم به زبان قانون ایستادم و از حق موکلم دفاع کردم. با همین رویکرد همیشه تاکید داشتم حتی در پرونده‌های خاص باید صرفا در چهارچوب قانون از موکل دفاع کرد و با زبان قانون سخن گفت.

در پرونده‌های مختلفی که داشتید، شده که در میان راه به این نتیجه برسید که موکل شما گناه کار است؟

خوشبختانه تا به حال چنین نشده، هرچند پیش آمده که در یکی دو پرونده مهم حس کنم موکل با من به طور کامل صادق نیست. آن‌جا حرارت من برای دفاع از موکل فروکش کرد، در حالی که من در پرونده‌ای که موکل صادقانه بگوید آدم کشته انگیزه بیشتری برای دفاع داشته‌ام.

چرا این چنین است و چطور این انگیزه را دارید؟

چندین سال پیش آقای مهران مدیری یک برنامه تلویزیونی داشت. آقای مدیری در آن برنامه میزبان یک وکیل بود و از او با لحنی طنز پرسید که آقای وکیل شما می‌دانید موکلتان قاتل است باز هم از او دفاع می‌کنید!؟ وکیل تجربه‌ای نداشت و صرفا خندید ولی جواب این سوال این است که بله من باز هم دفاع می‌کنم!

اول اینکه متهم بر اساس قانون حق دارد وکیل داشته باشد و در برابر دادگاه و وکیل شاکی وکیلی داشته باشد. بعد هم چه بسا کسانی آمدند و اقراری خلاف واقع کردند و دادگاه هم حکم داد.

نمونه هم پرونده خانم مطیع است که من بعد از سیزده سال زندان پرونده ایشان را پذیرفتم و فهمیدم برخلاف واقع اقرار شده است و مبنای حکم اقرار غیر واقعی بوده. من بعد از چهار سال توانستم ایشان را نجات دهم هرچند که بعد دوباره زندان رفت و در نهایت باز هم آزاد شد.

در سوی دیگر، پرونده‌ای بود که ایمان داشته باشید موکل شما مرتکب جرم نشده باشد ولی شما مدرک و امکان دفاع نداشته باشید؟

بله پرونده دلارام دارابی بود که من ایمان داشتم مرتکب قتل نشده. این پرونده انعکاس جهانی داشت و خیلی‌ها به طرفداری از ایشان برخواستند که متاسفانه تحت تاثیر منفی این جو قرار گرفت و حکم قصاص ایشان را صادر کردند و حکم ایشان بعد از چند سال اجرا شد.

اما یک سال بعد از اجرای حکم دوست و شریک ایشان که به جرم معاونت در قتل در زندان بود به خاطر عذاب وجدان اعتراف کرد که قتل را او انجام داده است و بعد خود را در زندان کشت.

کدام پرونده بود که باعث شد احساس کنید از نوع زائیده شدید؟

پرونده خانم افسانه نوروزی که در دفاع از خود یک مامور را کشت. قاضی پنج اظهار نظر از افسران و پزشک قانونی گرفت که هر پنج نفر اظهارات خانم نوروزی را تایید کردند. متاسفانه قاضی برخلاف این اظهارنظرات کارشناسی حکم قصاص داد و حکم در دیوان تایید شد. بعد از این ماجرا همسر ایشان مراجعه کرد و من دیدم بخشی از قانون که دفاع مشروع بود نادیده گرفته شد.

من چندین سال به این پرونده مشغول شدم و مجلس و فراکسیون زنان آن هم به مسئله وارد شدند و جامعه نسبت به پرونده حساس شد. زنان از خود می‌پرسیدند در چنین موقعیتی من چه باید بکنم؟ برد پرونده اینقدر وسیع شد که درباره آن از رئیس قوه در هند هم سوال پرسیده شد!

از تاثیر فشار رسانه‌ها بر پرونده‌ها گفتید. اخیرا یکی از قضات سابق هم گفتند که اگر تاثیر رسانه‌ها نبود در پرونده‌ای مثل پرونده شهلا جاهد، که خود شما وکیل بودید، حکم به گونه دیگری صادر می‌شد و شهلا اعدام نمی‌شد.‌

من این حرف را شنیدم ولی ایشان در جریان پرونده نبوده و اظهاراتشان مستدل نیست. من خاطرم هست زمانی که می‌خواستم پرونده شهلا را بپذیرم بسیاری می‌گفتند این کار را نکنم چون آبروی حرفه‌ای من در خطر قرار می‌گیرد. در آن زمان به خاطر اعترافات اولیه شهلا و نظر قاضی اولیه پرونده، او در نظر مردم مجرم و مستحق اعدام بود، در حالی که در انتها اکثر همین مردم می‌گفتند شهلا نباید اعدام شود.

در این پرونده اتفاقا رسانه‌ها تاثیر آن‌چنانی نداشتند چون در نهایت رسانه‌ها از شهلا حمایت کردند ولی این روی نظر قاضی تاثیری نداشت. در نتیجه من اصلا به این ماجرا اعتقادی نداشته و ندارم.

باید دانست پرونده شهلا دادگاهی بود که عامه مردم درباره آن قضاوت می‌کردند. من در همان جلسات اول و دوم گفتم قانون باید رعایت شود که باعث شد قاضی بگوید این جا کلاس درس نیست. اما من گفتم اتفاقا این جا بزرگ‌ترین کلاس درس است چون مردم آن را تماشا می‌کنند و شاهد آن هستند.

بر همین مبنا اولین نکته‌ای که من به قاضی دادگاه گفتم این بود که شما صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارید چون شما قبلا در زمان تحقیقات اعلام نظر کردی و گفتی شهلا قاتل است. شمایی که قبلا اعلام نظر کردی حالا چطور می‌خواهید اعلام برات برای شهلا صادر کنید؟ وقتی قاضی اعتقاد داشته باشد متهم قاتل است چطور می‌تواند نظر خود را عوض کند؟ به خاطر همین ایراد و عدم شفافیت پرونده چندین بار حکم نقض شد و بیش از سی قاضی روی پرونده نظر موافق و مخالف دادند.

شما به جز پرونده‌های کیفری پرونده‌های سیاسی‌ای مثل پرونده ندا آقا سلطان را هم داشتید. این پرونده در نهایت چه شد؟

زمانی که من پرونده ندا را پذیرفتم بارها در رسانه‌ها هم گفتم حق این خانواده است که وکیل داشته باشند و از خونی که ریخته شده دفاع شود. بالاخره دو سال بعد از مصاحبه‌ها متهم در بازپرسی حاضر شد و مسئله رسیدگی شد. من آن‌جا هم گفتم فارغ از مسائل سیاسی و زنده باد و مرده باد یک فردی بدون دلیل با گلوله کشته شده است و حق خانواده او است که مطالبه اجرای عدالت را داشته باشند.

از آن سو خود من پیشنهاد کردم که متهم هم وکیل بگیرد و دفاع کند چون ما نمی‌گوییم او قاتل است بلکه ما مضنون هستیم و ایشان می‌تواند دفاع کند که اتفاقا چند وکیل هم داشت. بعد از بازپرسی قرار شد صحنه بازسازی شود که بنا به دلایل نامعلومی فعلا بازسازی نشده است.

در این پرونده به مشکلی نخوردید و تهدید نشدید؟

خوشبختانه نه. چون من در چهارچوب قانون دفاع کردم و شعاری ندادم و دادگاه را ملتهب نکردم هرچند مسائل جزئی و حاشیه‌ای وجود داشت.

برخی از خارجی بودن متهمین این پرونده می‌گفتند. متهمین رو به روی شما خارجی بودند؟

نه. این‌ها حرف‌هایی است که زده می‌شود. من همان جا هم معتقد بودم که متهم باید حق دفاع از خود را داشته باشد.

شما دادگاه‌های زیادی و مجرم و متهمان بسیاری را دیده‌اید. نظرتان درباره جنجالی‌ترین پرونده و دادگاه سال یعنی پرونده محمد علی نجفی چیست؟

اجازه بدهید من خاطره‌ای درباره شخص آقای نجفی بگویم. من خاطرم است در یکی از پرونده‌های مشهوری که برای یکی از موکلان در حال جمع آوری کمک مالی بودیم آقای نجفی یک روز شخصا به دفتر من آمد و چکی با مبلغ بالا نوشت و گفت: آقای خرمشاهی من آن خانم را نمی‌شناسم ولی شما را می‌شناسم و اعتماد دارم. این پول را به هر کس که خواستی بده و بعدها هم اگر پرونده و کمکی بود به من بگو ولی خواهش می‌کنم اسمی از محمدعلی نجفی برده نشود. کم‌تر کسی است که در این اوضاع پول هنگفتی برای محکوم بی‌بضاعتی بدهد و اصرار کند اسمش هم برده نشود. این جز خیر خواهی نیست.

من به خاطر دارم قبل از جلسه اول بازپرسی ایشان، برادرزاده ایشان به من زنگ زد و گفت آقای نجفی گفته شما بیایید! من گفتم به ایشان بگویید این پرونده حداقل یک سال در دادسرا کار دارد. عصر شما بیایید دفتر برای وکالت دادن تا من هم وارد پرونده شوم.

نیم ساعت بعد برادرزاده ایشان مجدد زنگ زد و گفت شما بیا که من مجدد گفتم الان ضرروی نیست. با این حال در کمال تاسف و تعجب دیدیم که کیفر خواست در کمتر از یک ماه صادر شد! من همان موقع مطلب نوشتم که چرا شخصیت متهم یا نوع جنایت باید باعث شود که قوانین تحت الشعاع قرار بگیرد؟

این‌جا خیلی از مقررات نادید گرفته شد و بسیاری از مسائل آئین دادرسی کیفری که حافظ حقوق متهم است رعایت نشد. در این پرونده تمام جزئیات به سرعت افشا شد. از ابتدا تا صدور حکم پرونده دو ماه طول کشید و در نهایت آن طور که حدس می‌زدم حکم نقض شد و دوباره رسیدگی شد.

چه اشکالی داشت که این پرونده در کمال آرامش رسیدگی شود تا وجدان جمعی جامعه هم آرامش یابد؟ متاسفانه چنین نشد و آن دقتی که باید می‌شد در این پرونده نشد.

مردم این پرونده را در پنهانکاری با پرونده شهلا مقایسه می‌کنند. با توجه به تجربه شما آثاری از پنهان‌کاری در دفاعیات آقای نجفی قابل مشاهده است؟

هر حقوقدان تازه‌کاری به این نتیجه رسیده که در این پرونده راز و مسائل ناگفته‌ای وجود دارد چه برسد به حقوق‌دانان و وکلای با تجربه. چنان که آقای گودرزی وکیل ایشان نیز روی برخی از مسائل دست گذاشتند ولی در مجموع نقاط ناپیدا بسیار است و ابهامات در اذهان عمومی زیاد است.

یکی از آخرین موکلان شما خانم مهناز افشار است. جرم ایشان دقیقا چیست؟

همانطور که گفتم گاهی شخصیت متهم اتهامات را آگراندیسمان می‌کند. اتهامی که به خانم افشار می‌زنند به دیگران هم زده‌اند ولی توجه به ایشان بیشتر است.

روزی که من وکیل ایشان شدم گفتم اجازه بدهید در دادگاه حاضر شویم ببینیم اتهام و ادله چیست. اصلا اکانت طلبه بابلی واقعی بوده یا نه؟ متاسفانه اینجا هم ما آچمز شدیم. از یک سو بازپرس اصرار بر حضور شخص ایشان داشت و از طرف دیگر ما هم دسترسی به پرونده نداشتیم. در نهایت چند وقت پیش من را در بازپرسی خواستند و گفتند موکل شما می‌آید یا نه؟ که من گفتم مطلع نیستم و وقت نظارت بگذارید. بعد هم گفتم در جرایم حق‌الناس ضرورتی به حضور متهم نیست و حضور وکیل کفایت می‌کند.

نکته‌ای که باید گفت این است که اتهام تبلیغ علیه نظام قبلا هم بوده ولی با زرنگی یک خبرنگار دوباره پررنگ شد و بعد هم افکار عمومی این را با یک کلیپ و یک جمع خاص مرتبط کرد، در حالی که این طور نبوده.

در تمام این سال‌ها قانونی بوده که بخواهید عوضش کنید؟

ما قوانین نارسا زیاد داریم. یکی از قوانینی که هنوز منسوخ نشده قانون منع به کارگیری ماهواره است. مردم این قانون را قبول ندارند. من بیست سال پیش گفتم مردم این قانون را قبول ندارند و تمکین نمی‌کنند و در نهایت هم مسکوت ماند.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید