به گزارش سلام نو، صحبت از استان سیستانو بلوچستان و حسکردن فقر، محرومیت و معصومیت کودکان و دانشآموزان این خطه پهناور وطن از دل نوشتهها و عکسها حاصل نمیشود، باید سفر به بلوچستان را تجربه کرد تا بتوان حجم محرومیتها را درک کرد تا بتوان فهمید چرا کمتر صدایی از آنهایی که آنجا زندگی میکنند، شنیده میشود؟
سیل اخیر بهانهای شد تا سفری به بلوچستان داشته باشیم.
تا همین چند روز قبل، تجربهای از سفر به بلوچستان نداشتم، تمام اطلاعاتم به خواندن اخبار، مشاهده تصاویر و صحبتهای گاه و بیگاه با معلمان برای انعکاس محرومیتهایشان خلاصه میشد اما سیل بلوچستان باعث شد سفری به دورترین نقطه کشور داشته باشم، سفری که با تجربههای متفاوت همراه شد.
با نشستن هواپیما در فرودگاه کوچک کنارک از توابع چابهار، پس از چند ساعت عازم مناطق سیلزده میشوم، حدود دو ساعت راه تا رسیدن به روستاهای سیلزده دشتیاری در پیش دارم.
دل که به جاده زدیم هر چه به سمت روستاها میرفتیم، وضعیت راهها بد و بدتر میشد، نبود جاده و راه مناسب برای تردد مردم از بارزترین نکاتی بود که توجهم را جلب کرد و این موضوع به ذهنم رسید با وجود چنین جادههایی است که هر چند وقت یکبار اخباری از تصادفات میشنویم به خصوص تصادف دانشآموزان.
دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی کتاب به دست در حاشیه جاده با پای پیاده در حال رفتن به سمت مدرسه هستند، تعدادی هم کنار جاده منتظر ایستادهاند و به هر ماشین در حال گذر، دستی تکان میدهند تا شاید فردی آنها را سوار کرده و به نزدیکیهای مدرسه برساند، نکته جالب اینکه در میان دانشآموزان دبستانی، دختران را هم میتوان دید اما در بین دانشآموزان دبیرستانی کمتر دانشآموز دختری به چشمانم میخورد.
تمام دانشآموزان با لباسهای محلی در حال رفتن به مدرسه هستند؛ در طول مسیر و عبور از روستاهای مختلف آنچه جلب توجه میکند، تعداد زیاد مساجد در هر روستا است مثلاً یک روستا سه یا چهار مسجد داشت، مساجدی با رنگ سفید و معماری جالب.
/رکنا